عکس لباس های زیبا و گران قیمت روی
دیوار مهربانیعکس لباس
های زیبا و گران قیمت روی دیوار مهربانی که مدتی است مد
شده است را در زیر مشاهده می کنید.به گزارش
ایران ناز یکی از طراحان برتر لباس، مدلهای برتر لباس
طراحیشده در سالهای گذشته را روی دیوار مهربانی آورد
تا علاوه بر در معرض دید قراردادن مدلهای برتر ایرانی و
باحجاب، کمکی به اقشار پایین جامعه که توان خرید این مدل...
در گذشته، پیرمردی بود که از راه
کفاشی گذر عمر می کرد ...
او همیشه شادمانه آواز می خواند، کفش وصله می زد و هر شب
با عشق و امید نزد خانواده خویش باز می گشت.
و امّا در نزدیکی بساط کفاش، حجره تاجری ثروتمند و بدعنق
بود؛تاجر تنبل و پولدار که
بیشتر اوقات در دکان خویش چرت می زد و شاگردانش برایش کار
می کردند، کم کم از آوازه خوانی های کفاش خسته و کلافه شد
...
یک روز از کفاش پرسید درآمد تو چقدر است؟
کفاش گفت روزی سه درهم
تاجر یک کیسه زر به سمت کفاش انداخت و گفت:
بیا این از درآمد همه ی عمر کار کردنت هم بیشتر است!
...
مردی نابینا زیر درختی نشسته بود!
پادشاهی نزد او آمد، ادای احترام کرد و گفت:قربان، از چه
راهی میتوان به پایتخت رفت؟» پس از او نخست وزیر همین
پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت:آقا،
راهی که به پایتخت می رود کدام است؟ سپس مردی عادی نزد
نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید: احمق،راهی
که به پایتخت می رود کدامست؟ هنگامی که همه آنها مرد
نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد. مرد دیگری که
کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید: به چه می خندی؟
نابینا پاسخ داد: اولین مردی که از من سووال کرد، پادشاه
بود. مرد دوم نخست وزیر او بود و مرد سوم فقط یک نگهبان...
http://najiup.ir/up2/arezoo/najiforum_bell-matalebeziba-ir.jpg
.................................................................................
در یکی از روزهای سرد ماه ژانویه و در یکی از محلات فقیر
نشین در شهر واشنگتن دی سی، صبح زود مردم آن منطقه که
اکثرا کارگران معدن و یا صاحب مشاغل سیاه بودند از خانه
هایشان بیرون زدند تا یک روز پر از رنج و مشقت دیگر را
آغاز کنند.زنان و مردانی که
تفریح و لذت در زندگیشان نامفهوم بود و به قول معروف آنها
زندگی نمی کردند! بلکه به اجبار زنده بودند، ریاضت می
کشیدند تا نمیرند...آن روز
طبق معمول مردم بینوا در حالی که خیلی هایشان کارگر...
انسان:
* انسان واحدیست که خود را از هرچه بر او حاکم است می رهاند
( حاکم به عنوان سنخ زیست شناختی – روان شناختی – جامعه
شناختی ) ، به کلامی دیگر این واحد(انسان) ، چه از راه
تسخیرشان و چه از راه شکل دادن به آنها ، یا گردن نهادن
تعمدی به آنها ، باید بر تمام عوامل تعیین کننده تعالی
جوید.(1 - فرانکل، 1366)
آدم از خاکست کی ماند به خاک***هیچ انگوری نمی ماند بتاک
* انسان یعنی آگاه و مسئول بودن (2 - فرانکل ، 1366 )
* انسان به عنوان موجودی در جستجوی معنی تلقی می شود .
جستجویی که به نظر میرسد بی نتیجه ماندن آن مسئول
بسیاری از بیماری های دوران ما باشد.( 3- فرانکل، 1383)
...
میسم ابومور، فارغ التحصیل ادبیات
انگلیسی و دانشجوی علوم سیاسی در دانشگاه اسلامی غزه، در
مقاله ای تحت عنوان، پرسشی از جهان: آیا من به اندازه کافی
انسان نیستم؟ دردها و رنج های انسانی خود در جهان محصور
سرزمینش را از قلب غزه روایت می کند و از جهان می پرسد که
آیا به اندازه کافی و به اندازه سایرین مستحق زنگی
نیست؟این خانم محجبه در یادداشتی که برای
پایگاه اینترنتی الجزیره انگلیسی نوشته، عنوان داشته
است:به یاد دارم زمانی که در
یک کارگاه آموزشی سه روزه درباره قوانین بین الملل...
کمی انسان بمانیم ما آدم ها گاهی
آنقدر در تن افکار پوچ و بیهوده امان پیچ میخوریم
که گاهی یادمان می رود دیروزترها به دور از همه نگاه
ها،
کوچه باغی در تنهایی امانساخته بودیم و گاه گاهی صفایی داشتیم
یادمان می رود گاهی برای دلمان شعری می نوشتیم و می
سرودیم،
گاهی با گنجشک های خیالمان پرواز می کردیم .
ما آدم ها آنقدر در تن بی هدفی مان چون کرم ابریشمی تار می
تنیم که
گمانمان یادش می رود به چه آسمان هایی که سفر نکرده بود
.
http://najiup.ir/gif/6/arezo/najiforum_qw5-90.gif
گاهی قرار هایمان را با چشممان فراموش می کنیم
...