با ارزش باش ...با ارزش زندگی کن ...برای خودت خط هایی داشته باش
...روی بعضی چیزها
،زیر بعضی چیزها
،و دور بعضی چیزها
،خط قرمز هاییخط سبزهایی و خطوطی, زرد ...دور بعضی آدمها را خط بکشقررررررمز ...آنها که همیشه سهمی از حس خوبت را به
تاراج میبرند .حسودها را...
مردی نابینا زیر درختی نشسته بود!
پادشاهی نزد او آمد، ادای احترام کرد و گفت:قربان، از چه
راهی میتوان به پایتخت رفت؟» پس از او نخست وزیر همین
پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت:آقا،
راهی که به پایتخت می رود کدام است؟ سپس مردی عادی نزد
نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید: احمق،راهی
که به پایتخت می رود کدامست؟ هنگامی که همه آنها مرد
نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد. مرد دیگری که
کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید: به چه می خندی؟
نابینا پاسخ داد: اولین مردی که از من سووال کرد، پادشاه
بود. مرد دوم نخست وزیر او بود و مرد سوم فقط یک نگهبان...
http://najiup.ir/up2/arezoo/najiforum_bell-matalebeziba-ir.jpg
.................................................................................
در یکی از روزهای سرد ماه ژانویه و در یکی از محلات فقیر
نشین در شهر واشنگتن دی سی، صبح زود مردم آن منطقه که
اکثرا کارگران معدن و یا صاحب مشاغل سیاه بودند از خانه
هایشان بیرون زدند تا یک روز پر از رنج و مشقت دیگر را
آغاز کنند.زنان و مردانی که
تفریح و لذت در زندگیشان نامفهوم بود و به قول معروف آنها
زندگی نمی کردند! بلکه به اجبار زنده بودند، ریاضت می
کشیدند تا نمیرند...آن روز
طبق معمول مردم بینوا در حالی که خیلی هایشان کارگر...
کمی انسان بمانیم ما آدم ها گاهی
آنقدر در تن افکار پوچ و بیهوده امان پیچ میخوریم
که گاهی یادمان می رود دیروزترها به دور از همه نگاه
ها،
کوچه باغی در تنهایی امانساخته بودیم و گاه گاهی صفایی داشتیم
یادمان می رود گاهی برای دلمان شعری می نوشتیم و می
سرودیم،
گاهی با گنجشک های خیالمان پرواز می کردیم .
ما آدم ها آنقدر در تن بی هدفی مان چون کرم ابریشمی تار می
تنیم که
گمانمان یادش می رود به چه آسمان هایی که سفر نکرده بود
.
http://najiup.ir/gif/6/arezo/najiforum_qw5-90.gif
گاهی قرار هایمان را با چشممان فراموش می کنیم
...