سلام...
سلام به تو... حس قشنگ من...
امروز براي تو گريه كردم... نميدوني چه حس خوبي بود... چه حس خوبيه وقتي به ياد يكي باشي و بعد خبري از اون به بهت برسه...
به قول سهراب من همه ذرات تنم متبلور شده است (گردآوری : انجمن ناجی)..
منم متبلور شدم... درون من... هستي من به دنبال حسي بديع بود... فكر كردن به تو اين حسو بهم ميده...چقد اين اشكا برام ارزش داشت...
يه لحظه به خودم گفتم نكنه اينا همش فكراي منه... واقعيت چيزه ديگه اي!...
ولي باز يه چيزي از درونم ميگه تو هم به من فكر مي كني...
يه تصميم گرفتم...
تصميم گرفتم به اين حس ايمان بيارم... باورش كنم... از ته قلبم... ته قلب جاي خوبيه... ميگن خونه ي خدا هم اونجاست (گردآوری : انجمن ناجی)..
اين حسو آلوده نمي كنم... پاك نگهش ميدارم...
وجوتو يه كودك... پر احساس و با محبت...غرور تو چون عقاب... بردش منو تا افلاك... دلت مثه كهكشون... نگات كجاست (گردآوری : انجمن ناجی)..بي نشون... نگاه تو مهربون... دوست دارم بام بمون...
دلم برات تنگ شده...
خوبي كجايي؟
سايه تو ديدم پشت در...
ولي صدات نزدم...
دوست دارم تو يه بار صدام كني...
منو از دلتنگيا جدا كني...
غروري ندارم پيش تو...
ميدونم فهميدي حسي كه دارمو به تو...
به رو خودت نياوردنتم يه جورايي قشنگه...
خدا ميدونه چقدر اين دل برات تنگه...
خدايا كمك بكن دلم هميشه گرم باشه...
فقط و فقط به ياد عشق قشنگ باشه...
کاشکی چشمامو میبستم
کاشکی عاشقت نبودم اما هستم
کاش ندونی بی قرارم
کاش اصن دوست نداشتم اما دارم کاش ندونی که همیشه موندگارم چشم به راهت
کاش که احساسمو و عشقت دیگه می مرد
کاش میرفتم نمی موندم اما موندم
کاش یه کم بارون بگیره کاش فراموشت کنم من