من يك زنم ايستاده بر بلنداي تاريخ از ديروزي كه زنده به گورم مي كردند تا امروزي كه مرا از گور انديشه هاي متعفن شان بيرون مي كشند هيچ گاه جداي از نيازت تماشايم كردي ؟؟؟؟ من زنم ! ... همانقدر ظريف كه گاه دوست دارم به يكي تكيه كنم كه گاه ناتواني ام هم عشوه اي زنانه مي شود اما هر بار كه لازم بود شانه هاي ظريفم بار مردانه ات را به دوش كشيد گاهي نان آور خانه ات شدم گاهي مونس تنهايي ات و گاه مادرانه مهر مي ورزيدم آنگاه كه خود كودكانه مي خواستمت آرامشي را به تو هديه مي دادم كه شايد خود از آن سهمي نداشتم هميشه با تو همراه بوده ام اما كي خودم بودم ؟؟؟ كي براي خودم زيستم ؟؟؟؟ هميشه هماني بودم كه تو خواستي اما تو هميشه اول بودي حتي اول تو را آفريدند نكند اين را هم تو سر زبان ها انداخته اي كه باور كنيم در آفرينش هم پيش قدم بوده اي؟؟؟ حس زيبايي، زيبا بيني و زيبا دوستي را در وجودم شدت بخشيدند ولي گفتند زيبا نبين ...زيبا نشو ....زيبا نبيننت شايد گناه از عواطف من است كه طغيان مي كند !!!!!! وقتي حس زنانه ات اوج مي گيرد بايد تعديلش كني مبادا تو را به هرزگي نسبت دهند ولي هر گاه خود خواستند كارشان مستحبات محسوب مي شود آنگاه كه بهانه شان ادعاي سرپناهي است ، كه مجازند كه ادامه ي رفتار . . . . كه خوب مي داني چه مي گويم !!!!!!!! هر چقدر مرد بودنت باعث مباهات است از محكوم به زن بودنم خرده نگير من حتي حقم را مطالبه نمي كنم هميشه مظلوم بوده ام تا تو به قدرت مردانه ات ببالي من از چشم هاي به خواب نرفته اي كه به خاك رفته سخن مي گويم از نگاه مظلوم دختري كه سهمش از مهر مادري آغوش خاك بود كه هنوز از تل خاكي كه بر ديدگان او فرود آوردند چشمانم باراني است كه هنوز درد از كنار پيكرش فرياد مي كشد كه هنوز زجر مي كشم براي تصور دستاني كه از گور بيرون مانده تا زندگي را چنگ بزند براي زخم هايي كه مهر، التيامش نشد مرا ببخش اگر امروز زندگي مي كنم ساعاتي را كه از تو گرفته اند بيداري امروزم از خواب اجباري توست به نيابت تو امروز زندگي ميكنم حلالم مي كني ؟؟؟؟
: راستي بهشت را هم زنانه مردانه كرده اند ؟؟؟؟ پس حوريان ، سمت تو چه مي كنند؟!
هیچ کوچه ای
به نام هیچ زنی نیست
و هیچ خیابانی …
.بن بست ها اما
فقط زنها را می شناسد انگار...
... در سرزمین من
سهم زنها از رودخانه ها
تنها پل هایی است
که پشت سر آدمها خراب شده اند...
اینجا
نام هیچ بیمارستانی
مریم نیست
تخت های زایشگاهها اما
پر از مریم های درد کشیده ای است
که هیچ یک ، مسیح را
آبستن نیستند ...
من میان زن هایی بزرگ شده ام که شوهر برایشان حکم برائت از گناه را دارد ...!!!
نمی دانم چرا شعار از
لیاقتم ،صداقتم ،نجابتم و ... می دهی
روی حرفم، دردم با شماست
اگر زنی را نمی خواهید دیگر
یا برایش قصد تهیه زاپاس را دارید
به او مردانه بگو داستان از چه قرار است
آستانه ی درد او بلند است .
...یا می ماند
یا می رود!
هر دو درد دارد!
اینجا زمین است