زن میخوای بسم الله( خود خدا گفته شك
داری؟)به بابام گفتم: می
خوام زن بگیرم
یه نگاهی بهم کرد و گفت: چقدر درآمد داری که می خوای زن
بگیری؟ گفتم: سر جمع سیصد چهارصد تومنی میشه بابام زد زیر
خنده و گفت: پاشو برو بچه گفتم : چرا؟ گفت: با سیصد چهارصد
هزار تومن میشه زندگی کرد؟ می خوای دختر مردم رو بدبخت
کنی؟بابام تقریبا آدم
معتقدی بود بهش گفتم : میشه یه سوال ازت بپرسم؟ گفت: بپرس
گفتم: اگه یه پولدار بیاد بهت بگه که برا پسرت زن بگیر ،
بعد بهت امضا و تضمین بده که ماهانه خرج زندگی بچه ات رو
میدم ، قبول می کنی؟ بابام بلافاصله گفت: خب معلومه که...
من عاشق امروزم...دیروز را که نمیتوانم جان
دوباره ببخشم،برای همیشه دیروزم گذشته
است،تمام شده است،همه
ناکامیها،شادیها،پیروزیهای دیروزم از بین رفته
اند،چه ناتوانم که نمیتوانم به دیروزم
برگردم،رفت که رفت همه ی گذشته ام،اما
امیدی هست،از دیروزم درس می گیرم،تا
امروزم را بسازم،من عاشق
امروزم...امروز،همین حالا،این
لحظه،نمیگذارم فردا نگرانم کند،شاید هیچ
وقت فردایی نداشته باشم،شادیها،
موفقیتها،لبخندهای فردا نباید ذوق زده ام کند ، مشکلات،
نا امیدیها و اشکهای فردا که از راه نرسیده تا نگرانش...