بعد از خوندن این مطلب، به این میرسید که با مرام هستید یا نه؟... معرفت سنج ناجی
معرفت چیست؟ بامرام کیست؟
عالم آل محمد(ص) علي بن موسي الرضا(ع) مروت و عدالت را چنين تعريف مي کند:«هرکس در تعامل با مردم به آن ها ستم نکند
و در گفته هايش به آن ها دروغ نگويد
و در قول و وعده هايش به آن ها خلف وعده نکند
چنين کسي مروتش کامل و عدالتش آشکار است (گردآوری : انجمن ناجی)» عيون اخبار الرضا (ع) ج۲ / ص ۳۰
RE: بعد از خوندن این مطلب، به این میرسید که با مرام هستید یا نه؟... معرفت سنج ناجی
(مَ رِ فَ) [ ع . معرفة ] (مص م .) 1 - شناسایی . 2 - علم ، دانش .
معرفت یکی از صفاتی است که همه آن را بزرگ شمرده و بامعرفت بودن را افتخار و عزت می دانند. مردم هم وقتی می خواهند از کسی تعریف و از بزرگی و عظمت او یاد کنند می گویند فلانی آدم با معرفتی است . بی معرفتی نیز از دید همگان صفتی زشت و ناپسند است که به هر آدم عاقلی نسبت داده شود دلخور و ناراحت می شود.
معرفت سبب دوستی و نزدیکی و بی معرفتی عامل تنهایی و طردشدن در نظر دیگران است .
اما معرفت چیست و چگونه می توان بدان دست یافت تا بهترینش را به دست آورد و انسان بامعرفتی شد؟
لباس معرفت چگونه لباسی است که پوشیدن آن باعث عزت،افتخار و بزرگی است؟
برای یافتن پاسخ این پرسش باید به سراغ کسی برویم که معرفت او فراتر از زمین و آسمان است . همان که باب علم است . امام علی علیه السلام فرمود:
غایت معرفت این است كه آدمى خود را بشناسد.
آری آخرِ معرفت، خودشناسی است .
لذا کسی که برای شناخت هرچیزی وقت می گذارد ولی اهمیتی به خودش و شناخت نفس خود نمی دهد آدم بی معرفتی است (گردآوری : انجمن ناجی) هر میزان مدرک و سوادش هم بالا باشد، ولی از خودشناسی سر در نیاورد بازهم بی سواد و بی معرفت است .
کسی که با رانندگی و خودرو آشنایی ندارد، طبیعی است نمی تواند حرکت کند و اگر هم حرکت کند خود یا وسیله نقلیه را از بین می برد.
کسی که آب گوارا و نوشیدنی را از سَمّ مهلک تشخیص ندهد، عاقبتی جز مرگ ندارد.
خودشناسی هم همینطور است .
از این روست که مولایمان خودشناسی را بالاترین معرفت دانسته اند. خودشناسی یعنی اینکه بدانیم از کجا آمده ایم ، برای چه آمده ایم و قرار است به کجا برویم. شناخت نفس یعنی اینکه بدانیم این یک بار زیستن در دنیا را چگونه تجربه کنیم تا در دنیا در آرامش و در آخرت در آسایش باشیم.
بالاترین معرفت و سواد این است که هدف و علت به وجود آمدن خود را بدانیم، بهترین معرفت دانستن شیوه صحیح استفاده از خود در راه همان هدف خلقت و شناخت آفت های کشنده این راه است . خودشناسی یعنی اینکه بدانیم کدام فکر ما باعث عقب ماندگی می شود، کدام گفتار عامل ناخشنودی پروردگار و ناراحتی خلق او از انسان شده و کدام عمل نشانه شیطان پرستی و هواپرستی است که آن ترک کنیم.
خودشناسی یعنی اینکه بدانیم یعنی بدانیم چه نعمت هایی به ما داده شده و ما با آن نعمت ها چه کرده ایم. خودشناسی یعنی اینکه نقش خود را در این صحنه روزگار بدانیم.خودشناسی یعنی اینکه وظیفه خود را بدانیم. خودشناسی یعنی اینکه بیاییم خود را ارزیابی کنیم.
ببینیم کدام یک از کارهایمان طبق دستور سازنده این دستگاه پیچیده الهی است . خودشناسی یعنی شناخت نقاط ضعف برای برطرف نمودن آنها و شناخت نقاط قوت برای تقویت آنها.
معرفت یعنی اینکه بدانیم چگونه زندگی کنیم تا بیشترین بهره را برای خود و دیگران داشته باشیم.
معرفت داشتن یعنی شناخت و ترک کارهایی که دل انسان را سیاه و دیگران را آزار می دهد. از بدزبانی گرفته تا غیبت، از تهمت گرفته تا...
خودشناسی یعنی اینکه بدانیم چه کسی نعمت بزرگ زندگی را به ما عطا فرموده تا جان خود را نثارش کنیم.
آخرِ معرفت یعنی اینکه موانع خداپرستی و فدای خدا شدن را در وجود خود پیدا کنیم تا آن را رفع کنیم.
آخرِ معرفت یعنی اینکه دل را که خانه حق است به صاحبش برگردانیم تا او در آن جای گیرد و بر سرزمین وجود حکمرانی کند. به آنچه او می خواهد بیندیشیم و آنچه مورد رضای اوست بگوییم و آنچه که او می پسندد انجام دهیم.
معرفت یعنی ذبح کردن نفس اماره در قربانگاه حضرت دوست. معرفت یعنی سربریدن خواهش های نفسانی، یعنی از بین بردن و سوزاندن زشتی ها و خلقیات حیوانی.
معرفت، یعنی خدا را بیشتر از خود دوست داشتن و او را بر خود مقدم کردن، یعنی خود را ندیدن و تنها خدا را دیدن.
معرفت یعنی خود را خرج کسی کنی که هستی و وجودت را به تو بخشیده است .
معرفت یعنی امانتی که در اختیار تو گذاشته اند صحیح و سالم بازگردانی. و البته چه امانتی ارزشمندتر از جان و زندگی انسان.
RE: بعد از خوندن این مطلب، به این میرسید که با مرام هستید یا نه؟... معرفت سنج ناجی
معرفت چیست؟
1ـ تعریف شناخت
اولین بار واژه «شناخت» در فلسفه سقراط به روایت افلاطون به کار برده شد به طورى که فیلسوفان پس از او تحت تأثیر افکارش قرار گرفته و آن را به «باور صادق موجّه» (True Justified belief) تعریف نمودند
1.اما جان لاک در کتاب رساله اى درباره فهم انسان به جاى کلمه «شناخت» (Knowledge)ازواژه«فهم» (Understanding)استفاده کرده و به این لحاظ، معرفت را به معنایى وسیع تر از باور صادق موجه دانسته است; زیرا اصطلاح «فهم» هم تصورات و هم تصدیقات را در برمى گیرد در حالى که واژه «شناخت» طبق تعریف مذکور شامل تصورات نمى باشد. سقراط و افلاطون کلمه علم و شناخت را به معناى مختلف به کار برده اند به طورى که گاهى آن را درمقابل اصطلاحِ «جهل» و گاهى «خطا» و گاهى «ظن» قرار داده اند.
الف. علم و جهل
افلاطون در کتاب «جمهورى» وجود یک مفهوم را در ذهن، علم و آگاهى و عدم آن را در ذهن، جهل و نادانى دانسته است .2