يادمه دو تا مونده بود امتحانمون تموم بشه و دقيقا پشت سر هم بود منم تو ذهنم بود كه 25 امتحانه و 26 ،خلاصه كلي درس خوندم و اماده شدم براي رفتن سر امتحان و همچنين كمك هاي غيبي رو هم آماده كرده بودم رفتم تو حياط ديدم بچه ها همه هستند كه البته نبايد باشند چون من مي دونستم كيا اون واحدي كه من اون روز امتحان رو داشتند رو افتادند رفتم گفتم مگه شما هم اين واحد رو افتاديد ... بله ديدم امتحان ديروز بوده و امروز امتحان آخري كلي خنديدم ،رفتم سر جلسه ،خب يا بد داديم ديگه ،بعد كه امتحان رو دادم رفتم پيش مراقب (يه مراقبي كه چشات رو مي چرخوندي برگت رو مي گرفت و ادعاش هم مي شد كه زرنگه اما از ما كه نه ) رفتم طرفش امداهاي غيبي رو بهش دادم گفتم براي امتحان ديروزه شما نتونستيد متوجه بشيد ، بي معرفت منو گشت گفت حيف چيزي نداري وگرنه اين امتحان رو مي زدم غيبت ولي اين برگه هاي تقلبت رو مي زارم تو برگه ي ديروزت تا حذف بشي اگر من امتحان ديروزت رو نزدم تقلب جام تو دانشگاه نيست (يه خانوم بود) خبر نداشت كه من اصلا امتحان ندادم ...