قرنهاست که اهالیان کهکشان راه شیری پنجشنبه ها را به افتخار قدوم سبز و زیبایت جاده ی شب را فرش طلا می اندازند،چراغها را آذین می بندند ،خوشه ی پروین را در گوشه ای از آن می گذرارند، ستاره های دنباله دار به دنبال هم می دوند تا به انتهای جاده برسند و از دور نظارگر آمدنت باشند، هر ستاره ای که متولد می شود مهتاب آرام در گوشش نجوا می کند که ای الماس ریز و کوچک شب زیبا بدرخش که زیبا رویی خواهد آمد. و ستاره ها در تمام درازای جاده می ایستند تا نور بارانت کنند. ومهتاب هم بالهایش سفیدش را روی جاده می گستراند تا سنگ ریزه های جاده پاهای نازنینت را اذیت نکند
در طی این قرنها دیگر چراغها کم سو شده اند ،خوشه ی پروین در حال پژمرده شدن است،و ستاره ها ناامید از آمدنت آهی می کشند و خاموش می شوند و بال های مهتاب شکسته و شکسته تر و خود رنجور تر و لاغر تر از گذشته
ولی باز هم کسی خبر آمدنت را ندا نمی دهد...
آقایم، تا تمام ستاره ها خاموش نشده اند، تا خوشه ی پروین از این پژمرده تر نشده، تا بال های مهتاب از این بیشتر نشکسته بیا!
گرچه خسته ام گرچه دلشکسته ام باز هم گشوده ام درى به روى انتظار تا بگويمت هنوز هم به آن صداى آشنا اميد بسته ام.
اى تو صاحب زمان! اى تو صاحب زمين! دل جدا ز ياد تو آشيانه اى خراب وبى صفاست ياد سبز وروح بخش تو ياد لطف بى نهايت خداست کوچه باغ سينه ام اى گل محمدى به عطر نامت آشناست آنکه در پى تو نيست کيست؟ آنکه بى بهانه تو زنده است در کجاست؟
اى کرامت وجود! باد غربتى که مى وزد به کوچه هاى بى تو بوى مرگ مى دهد بوى خستگى فسردگى کوچه ها در انتظار يک نسيم روح بخش يک پيام آشنا ودلنواز سينه را گشوده اند. کوچه هاى ما هميشه عاشق تو بوده اند.
اى کبوتر دلم هوايى محبتت! سينه ام آشناى نعمت غم است گر هزار کوه غم رسد هنوز هم کم است از درون سينه ام ناله هاى مرغ خسته اى به گوش مى رسد. بالهاى زخمى ام نيازمند مرهم است (گردآوری : انجمن ناجی)
صبحگاه جمعه ها آفتاب ياد تو ز (ندبه)هاى ما طلوع مى کند. آنکه شب پس از دعا با سرود اشتياق ونغمه اميد با دلى سفيد خواب رفته است روز را به شوق ديدنت شروع مى کند اى تو معنى اميد وآرزو! اى براى انتظار عاشقانه آبرو! عشقهاى پاک در ميان خنده ها وگريه هاى عاشقان پيش عصمت الهى ات خضوع مى کند.
اى بهانه اى براى زيستن! اشتياق همچو سبزه بهاره هر طرف دميده است (گردآوری : انجمن ناجی) جمکران جلوه اى از انتظار وشوق ماست اى بهار جاودان اى بهار آفرين ما در انتظار مقدم توييم اى اميد آخرين!
اى عزيز دل پناه شيعيان اى فروغ جاودان! سايه بلند نام وياد تو از سر وسراى عاشقان بيقرار کم مباد قامت بلند شوق جز بر آستان پرشکوه انتظار خم مباد.