امامان ديگر در زمان خودشان امامت كردند و بعد از يك عمر معمولي دار فاني را وداع گفته و مثل مردم عادي از دنيا رفتند حال چرا بين اين امامان فقط امام زمان عليه السلام غيبت كردند و فلسفه و علت غيبت او چيست؟ اين سوالي است كه ما در نوشتار زير با استناد به احاديث و وقايع تاريخي و عقل در صدد بيان آن هستيم. اميدوارم كه مفيد واقع شود. به طور خلاصه علت و فلسفه غيبت امام زمان عليه السلام را در نكات زير ميتوان بيان كرد. 1) خوف از كشته شدن 2) عدم بيعت با طاغوت 3) آزمايش بندگان 4) حكمت الهي
1) خوف از كشته شدن بين امامان معصوم عليه السلام فقط امام حسين عليه السلام با شمشير قيام كرد كه آن هم كشته شد. جهل و ناداني مردم و عدم شناخت امام و هواهاي نفساني آنها و ايمان ضعيف مردم آن زمان باعث كشته شدن آن امام عشق و ايمان شد. و قبل از آن امام علي عليه السلام مامور به صبر و امام حسن عليه السلام بي ياور بود. و بعد از امام حسين عليه السلام نيز بقيه امامان مامور به تقيه و نوعي سازش بودند تا معارف اسلامي را براي ما به وديعه بگذارند. اما سياست امام زمان عليه السلام غير از اين است سياست او سياست تاختن بر طواغيت زمانه و ريشه كن كردن آنهاست بنابراين طاغوت نيز ساكت نخواهد نشست و دست به شمشير براي كشتن او اقدام خواهد كرد. و در اين صورت امام زمان عليه السلام كشته خواهد شد بدون اينكه طاغوتي از بين برود فقط در يك صورت طاغوت از بين خواهد رفت و آن صورتي است كه امام ياراني داشته باشد نه چون ياران امام حسين عليه السلام كه محدود باشند بلكه ياراني كه پيروزي را به ارمغان بيارد. بنابراين يكي از علتهاي غيبت نداشتن يار و خوف از قتل، در نتيجه بي نتيجه ماندن قطع ريشه ظلم و فساد هست. در احاديث نيز به اين امر اشاره شده است (گردآوری : انجمن ناجی) به عنوان نمونه به اين روايت توجه كنيد. امام محمد باقر عليه السلام: زرارة قال: سمعت أبا جعفر عليه السلام يقول: إن للغلام غيبة قبل ظهوره، قلت: و لم؟ قال: يخاف و أومأ بيده إلى بطنه، قال زرارة : يعني القتل (بحار الانوار، ج52، ص91، ح5) زراره مي گويد از امام محمد باقر عليه السلام شنيدم كه مي گفت: براي اين غلام (امام زمان عليه السلام) قبل از ظهورش غيبتي هست. گفتم به چه علت؟ امام فرمودند: مي ترسد و با دست اشاره به شكمش كرد يعني به خاطر قتل
2) عدم بيعت با طاغوت چنانچه قبلا اشاره كرديم همه امامان به نوعي با طاغوت زمان خود نوعي سازش و بيعت كرده بودند. و كاري به حكومت آنها نداشتند حتي خود امام حسين عليه السلام با معاويه اينگونه بود. اما امام زمان عليه السلام غيبت كردند تا با طاغوت زمانه سازشي نداشته باشند و بين آنها عهد و پيماني نباشد و طواغيت بر او حكمراني نكنند و وقتي هم ظهور ميكند با همه آنها جنگ ميكند و سر سازش ندارد. اما چرا امامان قبلي چنين كاري نكردند؟ به جهت آن بود كه امامان قبل وظيفه اتمام حجت و بيان معارف را داشتند و وقتي بيان معارف به اتمام رسيد ديگر هيچ سازشي با طاغوت در بين نيست. و با وجود يار و ياور بايد بر طاغوت تاخت. خود امام زمان عليه السلام اين موضوع را اينگونه نقل كرده اند: امام زمان عليه السلام: عن إسحاق بن يعقوب أنه ورد عليه من الناحية المقدسة على يد محمد بن عثمان: وأما علة ما وقع من الغيبة فان الله عزوجل يقول: " يا أيها الذين آمنوا لا تسألوا عن أشياء إن تبدلكم تسؤكم " إنه لم يكن أحد من آبائي إلا وقعت في عنقه بيعة لطاغية زمانه، وإني أخرج حين أخرج و لا بيعة لاحد من الطواغيت في عنقي، وأما وجه الانتفاع بي في غيبتي فكالانتفاع بالشمس إذا غيبها عن الابصار السحاب، وإني لامان لاهل الارض كما أن النجوم أمان لاهل السماء، فاغلقوا أبواب السؤال عما لا يعنيكم، و لا تتكلفوا على ما قد كفيتم ، وأكثروا الدعاء بتعجيل الفرج ، فان ذلك فرجكم ، والسلام عليك يا إسحاق بن يعقوب وعلى من اتبع الهدى (بحار الانوار، ج52، ص92، ح7) اسحاق بن يعقوب (از نواب اربعه) ميگويد از طرف امام زمان عليه السلام به دست محمد بن ثمان اين مطلب رسيد: و اما علت غيبتي كه بر من واقع شده بخاطر قول خداوند متعال است كه مي فرمايد: «اي كساني كه ايمان آورديد از چيزهايي نپرسيد كه اگر بر شما آشكار شود به ضرر شما تمام مي شود» همه پدران من بيعت طاغوت زمانه بر گردنشان بود. ولي من زماني كه خروج ميكنم بيعت هيچ طاغوتي بر گردن من نيست و ... .
3) آزمايش بندگان يكي ديگر از علتهاي غيبت آزمايش الهي است شكي نيست كه خداوند همه بندگان را آزمايش مي كند تا مستحق عذاب يا ثواب شوند. ولي اين آزمايش نسبت به زمان و مكان و همچنين نسبت به اشخاص ممكن است متفاوت باشد اگر مردم يك زماني را با حضور امام آزمايش كرد ممكن است مردم زمان ديگر را با غيبت امام آزايش كند تا مشخص شود چه كسي تا آخرين لحظه ها و با كم شدن نور هدايت باز ايمان و تقواي خود را حفظ مي كند. چنانچه امام صادق عليه السلام در اين مورد مي فرمايند: امام جعفر صادق عليه السلام: منصور الصيقل قال: كنت أنا و الحارث بن المغيرة و جماعة من أصحابنا جلوسا و أبوعبد الله عليه السلام يسمع كلامنا، فقال لنا في أي شئ أنتم؟ هيهات، هيهات!! لا و الله لا يكون ما تمدون إليه أعينكم حتى تغربلوا، لا و الله لا يكون ما تمدون إليه أعينكم حتى تمحصوا، لا و الله لا يكون ما تمدون إليه أعينكم حتى تميزوا لا و الله ما يكون ما تمدون إليه أعينكم إلا بعد إياس، و لا و الله لا يكون ما تمدون إليه أعينكم حتى يشقى من يشقى ويسعد من يسعد (اصول كافي، ج1، ص370، ح6) به خدا سوگند! آن چه در انتظارش هستيد، واقع نخواهد شد تا آن كه آزمايش و غربال شويد. به خدا سوگند! اين امر تحقق نخواهد يافت، مگر پس از يأس و پس از آن كه اهل شقاوت و سعادت، شقاوت و سعادت خود را بازيابند.
4) حكمت الهي چنانچه ملاحظه شد براي امر غيبت علتهايي ذكر شده بود اما آنها همه علت نيستند بلكه براي نجات از سردرگمي ما و پاسخ در حد اقناع هست. ولي علت اصلي غيبت نزد خداست كه تا قبل از ظهور معلوم نخواهد شد و غيبت ايشان تشبيه شده است به كارهاي حضرت خضر كه موسي عليه السلام قبل از وقت معين علت آنها را نميدانست ولي بعدا بر او آشكار شد در اينجا هم نيز بنا به مصالحي علت اصلي غيبت از امت اسلام و مردم مخفي است و زماني كه امام زمان عليه السلام ظهور كردند علت اين همه غيبت هويدا خواهد شد. احاديثي وجود دارد كه به اين امر اشاره دارد. از جمله صدر و ذيل حديث امام زمان عليه السلام كه در بند 2 آورديم و همچنين حديث زير از امام صادق عليه السلام: امام جعفر صادق عليه السلام: عن عبد الله بن الفضل الهاشمي قال: سمعت الصادق جعفر بن محمد عليهما السلام يقول: إن لصاحب هذا الامر غيبة لابد منها يرتاب فيها كل مبطل، فقلت له: ولم جعلت فداك؟ قال: لامر لم يؤذن لنا في كشفه لكم قلت: فما وجه الحكمة في غيبته ؟ فقال: وجه الحكمة في غيبته وجه الحكمة في غيبات من تقدمه من حجج الله تعالى ذكره، إن وجه الحكمة في ذلك لا ينكشف إلا بعد ظهوره كما لا ينكشف وجه الحكمة لما أتاه الخضر عليه السلام من خرق السفينة، وقتل الغلام، وإقامة الجدار، لموسى عليه السلام إلا وقت افتراقهما. يا ابن الفضل إن هذا الامر أمر من أمر الله، و سر من سر الله، و غيب من غيب الله و متى علمنا أنه عزوجل حكيم، صدقنا بأن أفعاله كلها حكمة، وإن كان وجهها غير منكشف لنا (بحار الانوار، ج52، ص91، ح4 _ علل الشرايع، باب 179، علة الغيبة، ح8) عبد الله بن فضل هاشمي مي گويد از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مي گفت: براي صاحب اين امر، غيبتي مقرر شده است كه چاره اي از آن نيست، و در زمان غيبت او اهل باطل دچار شك و ترديد مي شوند؟ به امام ـ عليه السلام ـ عرض كردم گفتم: فدايت شوم! اين غيبت براي چيست؟ امام ـ عليه السلام ـ پاسخ داد: براي امري است كه ما مأذون به كشف آن نيستيم. گفتم: پس وجه حكمت الهي در غيبت او چيست؟ امام ـ عليه السلام ـ فرمود: وجه حكمت آن، جز پس از ظهور او آشكار نخواهد شد، چنانكه وجه حكمت سوراخ كردن كشتي، و كشتن جوان، و ساختن ديوار توسط خضر ـ عليه السلام ـ ، براي موسي ـ عليه السلام ـ روشن نشد، مگر هنگام مفارقت آن دو از يكديگر. اي فرزند فضل! اين امر، امري الهي، و سري خدايي و غيبي از غيوب خداوند است (گردآوری : انجمن ناجی) هر گاه ما دانستيم كه خداوند ـ عزوجل ـ حكيم است، تصديق ميكنيم كه همة افعال او حكيمانه است، هر چند وجه حكمت آنها برايمان روشن نگردد. انجمن ناجی