1. هنگامى كه انسانى جستجوگر، نعمتهاى خدا را در كران تا كران هستى مى نگرد و به آنها مى انديشد و درمى يابد كه روشنترين و عالى ترين و راستگوترين گواه نعمتهاى آفريدگار تواناى هستى خود اوست، با نام بلند و پرشكوه او زندگى نوينى را آغاز مى كند و مى گويد: بسم اللَّه الرَّحمن الرَّحيم... و با اين بيان، به او ايمان مى آورد.
2. و آنگاه كه درمى يابد دو وصف و دو ويژگى او، «رحمن» و «رحيم» است و اوست بخشاينده و بسيار مهربان، در وجود خود احساس آرامش مى كند.
3. و پس از ايمان و اقرار به يكتايى آن بخشاينده نعمتها، به ستايش ذات بى همتاى او برمى خيزد؛ كه الحمدللَّه ربّ العالمين
4. و هنگامى كه بيشتر مطالعه مى كند و پى مى برد تنها او نيست كه نعمتهاى خدا به وى ارزانى شده است، بلكه همگان از اين خوان پربركت و گسترده بهره ورند، درمى يابد كه فقط پروردگار جهانيان است كه رزق و روزى همه را ارزانى مى دارد و او براستى «رحمن» است (گردآوری : انجمن ناجی)
5. و زمانى كه نافرمانى و ناسپاسى مردم را دربرابر نعمتها مى نگرد و مى بيند كه مردم بجاى سپاس نعمتها، ناسپاسى و گناه مى كنند و با اينحال ارزانى دارنده نعمتها به آنان مهر مى ورزد و نعمتها را از آنان نمى گيرد، يقين مى كند كه او براستى «رحيم» است (گردآوری : انجمن ناجی)
6. فرد باايمان وقتى در اين مرحله به رفتار و كردار مردم نظر مى افكند و مى بيند روابط آنان با يكديگر ظالمانه است و كسى حقوق ديگرى را رعايت نمى كند، درمى يابد كه براستى بايد روزى باشد كه حقوق پايمال شده ستمديدگان از ستمكاران گرفته شود؛ و آن روز، روز كيفر و پاداش واقعى است (گردآوری : انجمن ناجی) و اينجاست كه در ايمان خود استوارتر مى شود كه بدرستى او مالك روز حساب است (مالك يوم الدّين).
7. و با دقّت و دريافت اين حقيقت كه آفريدگار او و سراسر هستى، روزى بخش است و پرمهر، مى ميراند و حيات مى بخشد، پديد مى آورد و دگرگون مى سازد، امّا خود ذات بى همانند و پراقتدارى است كه جاودانه است، به كمالِ يقين مى رسد كه راستى جز او هيچكس شايسته پرستش نيست و به اوج توحيدگرايى پر مى كشد و مى گويد: «ايّاك نعبد ...»
8. او رشته سخن را دگرگون مى سازد؛ رو به بارگاه خدا مى آورد و مى انديشد كه براى حيات شايسته و نجات از آفتها و هجوم آرا و ديدگاههاى متفاوت و متّضاد، بايد از كسى كه فرمانرواى هستى است، يارى بطلبد؛ به همين جهت، براى موفقيت در بندگى و كسب اسباب و وسايل رهايى و پيروزى، از آن سبب ساز مساعدت مى خواهد و با همه وجود نيايش مى كند كه: «ايّاك نستعين» (تنها از تو يارى مى طلبيم).
9. عارف پاك و شايسته كردار، با رسيدن به اين مرحله از شناخت و پس از آنكه در راه راست، استوار و ثابت قدم شد، از شدت درك و فهم، ميان بيم و اميد است: مى ترسد برايش لغزشى پيش آيد و گناهى از او سرزند؛ چرا كه تنها پيامبران و امامان و چهره هاى معصوم و پاك، خداساخته اند و از اشتباه و وسوسه ها مصون. از اين رو، با همه وجود، پايدارى و ثبات قدم در پيمايش راه حق را از خدا مى طلبد و نيايشگرانه مى گويد: «اهدناالصّراطالمستقيم».
10. و واژه «صراط» و «مستقيم»، بسيار جامع و كامل و دربردارنده همه مقرّرات و برنامه هاى سعادت آفرين زندگى از يك سو و تقاضاى موفّقيت در ميدان عمل به مقرّرات ازسوى ديگر، و نيز پيروى از كسانى است كه خدا فرمانبردارى آنان را واجب ساخته و آنان را سرمشق و الگوى زندگى قرار داده است (گردآوری : انجمن ناجی) انسان توحيدگرا پس از آگاهى از تمامى اين حقايق و پيمودن اين پله هاى كمال و جمال، درمى يابد كه خدا بندگان شايسته اى دارد كه مشمول الطاف و نعمتهاى اويند (صراطالّذين انعمت عليهم ...)؛ و اينان برگزيده خدايند. و بايد از خدا بخواهد كه او را نيز در زمره آنان قرار دهد؛ تا گمراهان و گمراهگران كه دشمن حقّ و فضيلت اند و از ديدن حقيقت كور و با راه اعتدال مخالف، و آفريدگار هستى آنان را لعن كرده و رسوايى دنيا و كيفر سخت آخرت را براى آنان فراهم ساخته است، نتوانند او را گمراه سازند؛ و بدينسان، با توكّل به خدا و روى آوردن به بارگاه او، از شرارت آنان مصون و محفوظ بماند
آرى؛ چنين انسانى با اين شناخت و انديشه روشن و هدفهاى بلند است كه با همه وجود خود بر زبان مى راند:
«صراطالّذين انعمت عليهم غيرالمغضوب عليهم ولاالضّالين».