خدایا می شود کسی دلش تنگ نباشد؟ کسی دلش نگرفته باشد از
نبودِ عزیزانی که حالا خانهشان زیرِ خاک است؟
خدایا می شود امشب آغوشِ مهربانیات را برایِ همه باز
کنی؟
برایِ آنهایی که در تب می سوزند و یا در بیمارستانهای
شهر رویِ تختهای خیلی سپید، یک لکهی دردناک شده اند و
یا همهی آنانی که از درد گلوله شدهاند؟
خدایا دنیا جایِ مهربانی نیست...
میشود بودنت را برایِ مایی که خیلی اوقات فراموشت می
کنیم، پررنگ کنی... عسل کنی...
خدایا می شود دستهایم را بگیری؟ گرفتی؟ گرفته بودی؟
ندیده بودمت؟ آرامم...
چی می شد اگه خداچی می شد اگه خدا امروز وقت نداشت به
ما برکت بده، چرا که ما وقت نکردیم دیروز از او تشکر
کنیم.
چی می شد اگه خدا فردا دیگه ما را هدایت نمی کرد، چون
امروز اطاعتش نکردیم.
چی می شد اگه خدا امروز با ما همراه نبود، چرا که دیروز
قادر به درکش نبودیم.
چی می شد که دیگه شکوفا شدن گلی را نمی دیدیم، چرا که وقتی
خدا بارون فرستاده بود گله کردیم و شکر نکردیم.
چی می شد اگه خدا عشق و مراقبتش را از ما دریغ می کرد، چرا
که ما از محبت ورزیدن به دیگران دریغ کردیم.
چی می شد اگه خدا در خانه اش را می بست، چرا که ما در قلب
های خود را بسته بودیم.
چی می شد اگه خدا امروز به حرف هامون گوش نمی کرد، چون...