۶-۵-۱۳۹۲, ۰۱:۰۶ عصر
بچه بودم باد بادکای رنگی...
دلخوشی هر روز و هر شبم بود...
خبر نداشتم از دل ادما...
چه بی بهونه خنده رو لبم بود...
کاری به جز الک دولک نداشتم...
بچه بودم به هیچی شک نداشتم...
بچه بودم غصه وبالم نبود...
هیچکی حریف شورو حالم نبود...
بچه که بودم اسمون ابی بود...
حتی شبای ابری مهتابی بود...
بچگی و بچگیام تموم شد...
خاطره های خوش رو دست من مرد...
تا اومدم چیزی ازش بفهمم...
جوونی اومد اونو با خودش برد...