خدايا يادته دست شوگرفتم.اوردم پيشت گفتم من اين و ميخوام خنديدي و گفتي:اين که چيزي نيست من بهترازاين و برات کنار گذاشتم ولي من مثل بچه ها پاهام و زمين کوبيدم و گفتم:من همين و ميخوام...خدا بهم خنديد و گفت:اين مال يکي ديگست...
آرزو میکردم سلامتی به همه اعضای خانواده ام و همسرم و خانواده همسرم بده. بعد هم یه ثروت درست و حسابی به من تا زندگی خوبی داشته باشم البته اگه قرار باشه ثرتمند بشم که اخلاق و ایمان خوب که همسرم داره و ایمان و خانواده ام رو از دست بدم نمیخوام. می چسبم به همون سلامتی