دیگر از آن همه شیطنت و شلوغی خبری نیست ٫ آنقدر به خاطر ضربدر های جلوی
اسمم چوب روزگار را خوردم که تبدیل شدم به ...
ساکت ترین شاگرد کلاس زندگی
گرگ ها همیشه زوزه نمیکشند گاهی می گویند دوستت دارم و زودتر از آنکه بفهمی
بره ای میدرند خاطراتت را ...
و تو می مانی با تنی که بوی گرگ گرفته.... و روزگار چه بیرحمانه بی رضایت ما میگذرد و تنها این گرد پیری ست ٫
تاوان این گذران اجباری
یک بار ، یک بار و فقط یک بار می توان عاشق شد …
عاشق زن ، عاشق مرد ، عاشق اندیشه ، عاشق وطن ، عاشق خدا ،
عاشق عشق یک بار و فقط یک بار …
بار دوم دیگر خبری از جنس اصل نیست
دل های پاک خطا نمیکنن ... سادگی میکنند و
امروز سادگی پاک ترین خطای دنیاست
میشود تنهایی بچگی کرد ٫ تنهایی بزرگ شد ٫ تنهایی زندگی کرد ٫ تنهایی مرد
ولی
قهوه ی غروب های دلگیر جمعه را نمی شود تنهایی خورد
با تو الفبای عشق را آموختم
ندای قلب عاشقم را به گوش همه رساندم
به تو و کلبه عاشقم بالیدم
تو همه گمشده امشدی
حال که اینچنین شیفته تو شده ام باش تا در کنارت ارامش بیابم