من میگم پدر و مادر باید به فرزندانشون نشون بدن که بهشون اعتماد دارن... اعتماد متقابل، دل ها رو به هم نزدیک می کنه اون وقته که اگه مادری به دخترش گفت: الان وقت بیرون رفتن از خونه نیست، دختر با کمال میل موافقت خواهد کرد...
خانواده مهم ترین نهاد ساخت بشر است (گردآوری : انجمن ناجی) بالاترین قرارداد اجتماعی یعنی ازدواج در راستای ایجاد این مجموعه لطیف شکل می گیرد. این گروه ، قوانین خاص خودش را دارد و افراد از بدوی ترین تا پیشرفته ترین اجتماعات همواره به دید احترام به ازدواج و خانواده نگریسته اند. چرا ؟ پاسخ تا حدودی سهل و ممتنع است ؛ یعنی همه به نوعی فکر می کنند پاسخ را می دانند اما اگر از کسی بپرسیم ، از بس برای همه وجدانی و بدیهی شده است که پاسخ صریحی نمی توانند بدهند.
پیوند ازدواج دقیقا در همین جا اهمیت می یابد. بشر برای خانواده ارزش ذاتی و محتوایی و مکتبی قائل است (گردآوری : انجمن ناجی) از نظر ذاتی خانواده به تکمیل عواطف انسانی کمک می کند و نیاز به همدم و همنشین و ابقاء (دوام دادن)و بقاء (دوام یافتن) را به تکامل می رساند. از منظر محتوایی ، یک شخص در یک خانواده به اعتبار هویتی و شخصیتی و حتی سلسله مراتبی آشنا می شود. معنای پدر یا مادر بودن ، فرزند بودن ، پسر یا دختر بودن ، نوه و نتیجه و جد و تبار و ... همه در کلمه خانواده تجلی می یابد. و بدون خانواده امکان ایجاد این معانی نیست.( طبعا بدون ازدواج هم نه).
حال که چنین شیء باارزشی در دست داریم؛ دین و مکتب به عنوان مهم ترین و تنها برنامه کامل زندگی انسان این مهم را تحت قوانین نگهدارنده قرار می دهد. یعنی با ایجاد بایدها و نبایدهای لازم و نه دست پاگیر ، خانواده را از گزند حوادث حفظ می کند. از مهم ترین این قوانین می توان به اقتصاد ارزشمدار ، جهاد ابتدایی و قاعده روابط زن و مرد اشاره کرد که این آخری مورد نظر ماست (گردآوری : انجمن ناجی)برای فهم آسان مطلب مثالی می زنم؟
جامعه ای را در نظر بگیرید که در آن نهاد خانواده وجود ندارد و افراد به این قرارداد اجتماعی هیچ توجهی ندارند و اصلا الزامی هم ندارند. نتیجه چه خواهد شد؟ البته در نظر بگیرید که مشکل تکثیر نسل را به روش آزمایشگاهی حل کرده باشیم! چند مورد از نتایج می تواند اینها باشد:
1. روابط بین زن و مرد هیچ حد و مرز نیاز نخواهد داشت، چون قرار نیست در جای خاصی به خواسته های مادی پرداخته شود.
2. تنهایی بیشتر وقت انسانها را خواهد گرفت.
3. نیمی از ادبیات یعنی ادبیات بزمی نابود می شود( نیمه دیگر ادبیات رزمی است).؟؟
4. بحث حجاب و پوشیدگی بی مورد خواهد شد چون همه جامعه تبدیل به یک گروه واحد خواهد شد و مرز خاصی در بین افراد این گروه الزامی نخواهد بود. این مسأله پیشرفت خواهد کرد و شاید جامعه به عقیده افراد تن گرا (نیچریست) برسد.
5. ....
6. ....
7. کلمه ای به نام زناشویی نابود خواهد شد و اساسا جنسیت و معنای مرد و زن از بین می رود یا در حدتعریف علم شیمی از یون های مثبت و منفی ( دهنده و گیرنده!!!) باقی خواهد ماند.
فکر می کنم قانع شده باشید که تمام حدود ایجاد شده بین زن و مرد به خاطر همین نهاد خانواده است (گردآوری : انجمن ناجی) وقتی چیزی به نام حریم در میان نباشد و زیربنا نداشته باشیم؛ مقصود و ساختمان در هم خواهد ریخت. آزادی جنسی مدتهاست مطرود گردیده است و فقط گروهی سودجو در شرکتهای چندش آور (با مدیرانی که اکثرا صهیونیست هستند) آنرا تبلیغ می کنند. زمان انزواطلبی و خمود و گوشه نشینی هم گذشته است (گردآوری : انجمن ناجی) باید حد متعادل و مناسبی در بین باشد که این حد را شریعت الهی تعیین می کند. اساسا تا زمانی که خلق کننده و قانون گذار یکی نباشد بهترین قانون تدوین نخواهد شد.
بنابراین ایجاد حد و حریم به معنای ایجاد قید و بند نیست. مثلا وقتی به کسی می گوییم شیرینی کمتر مصرف کند یا سبزی بیشتری بخورد به معنای محصور شدن نیست بلکه به معنای بستر سازی برای سلامتی بیشتر و نهایتا آزادی بیشتر در بهره بردن از زندگی دنیایی است (گردآوری : انجمن ناجی) ذکر یک نکته را هم لازم می دانم و آن این است که هر دو جنس مرد و زن ، در اجرای قانون خداوند برابرند یکی بیشتر باید چشم پوشی کند چون بیشتر از چشم آسیب می بیند و دیگری باید بیشتر تن پوشی کند چون ممکن است خسارات زیادتری از این محل ببیند. شاید بگوییم مسؤولیت حجاب سخت است ؟ در پاسخ باید گفت جهاد نظامی و گلوله داغ و قتل هم سخت است (گردآوری : انجمن ناجی)عده ای دیگر هم می گویند چشم پوشی فشار زیادی دارد و اعصاب را خورد می کند ؟ اینان هم باید بدانند که فشار و سختی چشم پوشی اصلا با درد به دنیا آوردن کودکی زیبا برابری ندارد و درد زایمان بسی سخت تر است (گردآوری : انجمن ناجی)
اگر کمی منصف باشیم و نعمتهای خداوند را یادآور شویم ؛ از پسر یا دختر بودن خود مسرور خواهیم شد. همه ما نعمت عقل را از خدای بزرگ خود داریم و با همین عقل در می یابیم که در مقابل یک پدیده ،هر کس وظیفه ای دارد اما مناسب با خلقت خود. وقتی آتشی بزرگ در جنگل آرزوها می افتد پرنده کوچک با منقار کوچک خود آب بر آتش می پاشد و فیل بزرگ هم با خرطوم بزرگش. و هردو هم تکلیف خود را ادا می کنند. اکنون هریک از ما برای ادای تکلیف خود چه برنامه ای داریم.؟؟؟!!!
فرزند کوچک ایران زمین - اندیشه
.
تاریخ : 1392/09/25
ساعت : وقتی که فهمیدم چقدر به یاد شما هستم.
مکان : همان قایقی که ((سهراب)) ساخت و به آب انداخت...
به نظرمنم میشه به فرزنداعتمادکردولی درصورتی که اوناهم اعتمادپدرومادرروجلب کنن اونم بااخلاق ورفتارشون وهمینطوری تبعض بین پسرودخترازبین برودچون اکثرمشکلات برمیگرده به همین تبعیضهایی که دربیشترخانواده های ماوجودداره.