در ادامه ی مباحث عقائدی که داشتیم باز هم در مورد شناخت و آن هم مسئله ی لزوم شناخت بحثی را داشته باشیم .
یعنی اینکه می خواهیم اثبات کنیم که چرا باید به دنبال شناختن و فهمیدن حقیقت برویم ، مثلا کسی شبهه میکنه و میگه :
اصلا من نمیخواهم به دنبال حقیقت بروم من میخواهم بخورم و بخوابم و راحت باشم چکار دارم که مثلا دنیای دیگری هم هست یا نه به هرحال من نمیخواهم بروم و شناخت پیدا کنم چه بسا که دنیای دیگری ، بهشتی و یا جهنمی وجود نداشته باشه و من با این شناختن ، خودم ر بیهوده خسته کرده باشم (تهش که معلوم نیست چی میشه) . مثلا ی سری ها که لباس خاصی هم دارن که شما بگید ، اسمشون چیه ؟؟؟ آهان بهشون میگن آخوند آهان یادم اومد بهشون روحانی هم میگن ، خب اینا میگن جهان دیگه ای هست و باید برای اونجا اعمالت ر خوب کنی و توشه ای داشته باشی یا نمیدونم میگن نماز بخون روزه بگیر فلان کار کن ، و . . . آخه خدا گفته و میگن اون دنیا حسابرسی میشیم ، قیامتی هست بهشتی هست ، جهنمی هست . ولی من میگم کی دیده کی شنیده ول کن بابا خوشت میا بیا بریم عشق و صفای دنیا ر بکن انقدر خودت محدود نکن و راحت باش ، خدا؟؟؟؟؟؟؟؟ کو به من نشون بده ، هیچی خلاصه بگم که من نمیخوام برم و تحقیق کنم و شناخت پیدا کنم که خدایی هست یا نه که بهشت و جهنمی هست یا نه که جهان ماوراء ماده ای هست یا نه ( حال داریا ) .
و اما جواب ( دقت کنید ) :
ببینید عزیزان قبل بیان دلایل لزوم شناخت این را بگویم که وقتی برای ما معلوم نیست آخر تحقیق و شناختمان به کجا می رسد ، رهاکردن شناختن یا رهانکردن آن ، بستگی به اون چیزی داره که به دنبال اون هستیم .مثلا من میخوام برم دنبال یک هزارتومنی که ازم گم شده و نمیدونم بش میرسم یا نه و میبینم که خیلی وقتم ر میگیره و علاوه بر این ، انقدر پول هم برام مهم نیست و نبودش به من ضرری وارد نمیکنه و برعکس رفتن به دنبالش برام ضرر داره اما دقت کنید که صحبت ما که در مورد شناختن هست به جاهای بسیار مهمی کشیده میشه از جمله پاداش همیشگی و عذاب همیشگی در اون دنیا و سرنوشتمون که بالاخره چی میخواد بشه . آیا با مردن ، دیگه پرونده ی ما برای همیشه بسته میشه ؟ یا ما کارمون با مردن تموم نمیشه ؟ و دنیای دیگه ای هست و مرحله ی جدیدی شروع میشه برای ما ؟ (برزخ و بعد قیامت و بعد بهشت یا جهنم ) ؟؟؟
پس هرچقدر موردی که میخوایم در موردش شناخت پیدا کنیم ارزش بالاتری داشته باشه ، شناختن و تحقیق در مورد اون هم ارزش بالاتری پیدا میکنه ، بله مثلا اون هزار تومنی ر طرف بی خیال شناختن و تحقیق در موردش میشه ولی آیا میتونه از مسائلی همچون سرنوشتش ، بهشت و جهنم و عذابی که بسیار سخته به راحتی بگذره ؟ هرگز .
و اما از دلایل لزوم شناخت من فقط دفع ضرر محتمل ر بیان خواهم کرد إن شاءالله .
دفع ضرر محتمل :
اول این ر خدمتتون عرض کنم که ضرری که از اون بحث میکنیم یک ضرر معمولی نیست بلکه ضرریست مهم و بزرگ که نمیشه به اون بی اعتنایی کرد .
بیان دلیل : اول یک مثال ر خدمتتون عرض کنم که فرض کنید در یک جایی نشستید بعد میخواهید یک شربتی را بخورید که خیلی هم خوشمزست و خیلی هم دوست دارید از اون بخورید اما ناگهان یک بچه یا یک دیوانه می آید و می گوید من دیدم در این لیوان شربت ، سم ریخته شد ، خب آیا باز هم با خیال راحت اون شربت را میخورید ؟ با این که یک دیوانه به شما گفته اما باز احتمال میدهید که نکند راست باشد و من در نتیجه بمیرم ؟! برا همینم از اون لذت شربت میگذرید یا مثلا فکر کنید که یک بچه ی کوچکی به شما بگوید در لباس شما عقرب است .
حالا شما ببینید که صادقین تاریخ مثل امامان معصوم و عده ای از عقلا ، کارشناسان و دانشمندان جهان دم از خدا ، بهشت و جهنم و جهان ماوراء ماده میزنند آیا لازم نیست که من بروم و شناخت پیدا کنم و این ضرر بزرگ احتمالی را دفع کنم ؟ علاوه بر این می بینیم که بعضی عبادت هایی دارند و ما اگر بخوایم بی خیال شویم و واقعا این چیزی که اینا میگن راست باشه ، بخاطر عمل نکردنمون به این باید ها و نباید های دینی ضرر کرده ایم و این افرادی که میبینیم عمل میکنند سود کرده اند .
دفع ضرر محتمل : با عدم معرفت یعنی با عدم شناختن احتمال دارد ضرر بزرگی به ما برسد و چون دفع ضرر احتمالی واجب است ، پس طلب معرفت یعنی شناختن واجب است (گردآوری : انجمن ناجی)
چه کسی را می بینید که وقتی احتمال میدهد جانش در خطر است ، نرود خود را مطمئن کند و نرود تحقیق کند که آیا این احتمال حقیقت دارد یا نه ؟!!!
بله ضرری که به آن اعتنا نمیشود ، شناخت نیز برای آن واجب نیست اما ضررهایی را مثل رفتن به جهنمی به آن خوفناکی و نرفتن به بهشت آنچنانی و از دست دادن این زمانی که در آن هستیم یعنی دنیا به طوری که دیگر فرصت جبران بعد این زمان را نداریم ، آیا میشود به این جور ضررهایی به این بزرگی بی اعتنایی کرد آیا میشود به راحتی گفت من حال شناختن ندارم کو خدا و از این جور حرف ها ؟؟؟
شاهد این ادعا این که اگر نرفتیم شناخت پیدا کنیم نسبت به همچین مسائل مهمی ، مستحق مذمت میشویم که چرا نرفتیم شناخت پیدا کنیم تا این ضرر به ما نرسد ، وقتی احتمالش بوده پس چرا نرفتیم شناخت پیدا کنیم ؟؟؟ .
البته یک نکته : برای شناختن ، مراتب مختلفی هست از اجمال و تفصیل :
یعنی اینکه پایین ترین مرتبه اش آنست که به واسطه ی آن رفع احتمال ضرر بشود که در این حد بر همه واجب است ولی مازاد بر آن یعنی بیشتر از آن ، به قول استاد خرازی (نویسنده ی بدایة المعارف الهیة) ، مستحب است مادامی که دلیلی بر وجوبش دلالت نکرده است
مستحب مثل این که زایل کردن شبهات مبطلین (منظور همون مخالفان است) و حفظ دین بر این شناخت بیشتر ، متوقف باشد . به قول آقای خرازی که بر خواص واجب است که در مراتب شناخت ، خود را بالا ببرند تا بتوانند این حفظ دین و زایل کردن شبهات مخالفان را انجام دهند .
نکته : معرفت تعبدی به این صورت که ما بخواهیم بگوییم خدا هست بعد بگیم چون خدا میگوید یا نبی میگوید ، این نوع شناختن جایز نیست به آن اکتفاء کرد چرا که دور پیش می آید و دور باطل است .
بله در جمله ای از عقائد میشود به آن اکتفاء کرد البته بعد اثبات خدا و نبوت با دلیل عقلی ، خب حالا که خدا ثابت شد ، حالا میگوییم او میگوید که این طور باش ، این طور نباش ، این طور نماز بخون ، روزه باید گرفت ، این طور روزه باید گرفت و امثال این ها .
اما یک نکته ی دیگر که آیا میتوان این شناختن و علم پیدا کردن را با تقلید به دست آورد ؟ با این که اختلافی است اما نظر استاد خرازی اینست که : ( قول قوی تر ، همانطور که شیخ اعظم انصاری به آن اعتقاد دارد کفایت کردن جزم است هرچند از تقلید حاصل شده باشه پس دلیلی بر زائد بر آن نیست .)
کفایت جزم یعنی اینکه همین که براش یقین پیدا شد کفایت میکنه ولو از تقلید این یقین حاصل شده باشه .
و نکته ی آخر اینکه مخاطب به وجوب معرفت (شناخت پیدا کردن ) کسی است که علم به مبدا و معاد ندارد ، علم به خدا ندارد و نمیداند خدایی هست یا نه و اما کسانی که این علم به مبدأ و معاد را دارند ولو در پایین ترین مرتبه ی شناخت باشد ، مثل موحدین و مومنین ، از مخاطبین این وجوب نیستند زیرا که طلب معرفت از اینان تحصیل حاصل است . یعنی بدست آوردن چیزی که دارا هستند و تحصیل حاصل محال است .
معرفت بیشتر از حد وجوب هم بر کسی واجب نیست و هرچند ممکن است قول به وجوب این حد بیشتر ، بر بعضی مثل طلاب ، بخاطر اینکه شبهات وارده از سوی منکرین و ملحدین را دفع کنند .
و در آخر هم از کتاب آیت الله مکارم به نام 180 پرسش و پاسخ ، قسمتی را بیاورم که مربوط به بحث ماست و داستان جالبی از امام صادق(علیه السلام) در این قسمت کتاب ایشان هست:
( بعضى براى روشن ساختن اين مطلب مثالى ذكر مى كنند، مى گويند فرض كنيد كسى را بر سر يك دوراهى ببينيم كه مى گويد ماندن در اينجا قطعاً خطرناك است و انتخاب اين راه (اشاره به يكى از آن دو) نيز مسلماً خطرناك و راه ديگر راه نجات است، و سپس قرائن و شواهدى براى هر يك مطرح مى كند. بدون شك هر راهگذرى خود را موظف به تحقيق مى بيند و بى اعتنايی به آن را مخالف حكم عقل. (1) اصل عقلى معروف دفع ضرر محتمل شاخه اى از انگيزه عقلى است، قرآن خطاب به پيامبر (صلى الله عليه وآله)مى فرمايد: «به آنها بگو به من خبر دهيد اگر اين قرآن از سوى خداوند يگانه يكتا باشد (و حساب و جزا و بهشت و دوزخى در كار باشد) و شما به آن كافر شويد، چه كسى گمراه تر خواهد بود از آن كس كه در مخالفت دور و گمراهى شديد قرار دارد»؟!
(قل ارأيتم ان كان من عندالله ثم كفرتم به من اضل ممن هو فى شقاق بعيد).(2) البته اين گفتار در مورد كسانى است كه هيچ دليل منطقى در آنها كارگر نيست، در حقيقت آخرين سخنى است كه به اشخاص لجوج و مغرور و متعصب گفته مي شود ، و آن اينكه: اگر شما حقانيت قرآن و توحيد و وجود عالم پس از مرگ را صددرصد نپذيريد مسلماً دليل بر نفى آن نيز نداريد، بنابراين اين احتمال باقيست كه دعوت قرآن و مسأله معاد واقعيت داشته باشد، آن گاه فكر كنيد چه سرنوشت تاريك و وحشتناكى خواهيد داشت با اين گمراهى و مخالفت شديد و موضع گيرى در برابر اين مكتب الهى. اين همان سخنى است كه ائمه دين (عليهم السلام) در برابر افراد لجوج در آخرين مرحله مطرح مى كردند چنانكه در حديثى كه در كتاب كافى آمده، مى خوانيم: امام صادق (عليه السلام) با «ابن ابى العوجاء» مادى و ملحد عصر خود سخنان بسيارى داشت، آخرين مرحله كه او را در مراسم حج ملاقات كرد بعضى از ياران امام عرض كردند مثل اينكه ابن ابى العوجاء مسلمان شده؟! امام فرمود: او از اين كوردل تر است، هرگز مسلمان نخواهد شد، هنگامى كه چشمش به امام صادق (عليه السلام) افتاد گفت اى آقا و بزرگ من! امام فرمود : ما جاء بك الى هذا الموضع؟ : «تو اينجا براى چه آمده اى»؟! عرض كرد: عادة الجسد، و سنة البلد، و لننظر ما الناس فيه من الجنون و الحلق و رمى الحجارة ! : « براى اينكه هم جسم ما عادت كرده، هم سنت محيط اقتضاء مى كند، ضمناً نمونه هائى از كارهاى جنون آميز مردم ، و سر تراشيدن ها ، و سنگ انداختن ها را تماشا كنم!! » امام فرمود: انت بعد على عتوك و ضلالك، يا عبدالكريم! : «توهنوز بر سركشى و گمراهى خود باقى هستى، اى عبدالكريم »(3) ! او خواست شروع به سخن كند امام فرمود: لاجدال فى الحج : «در حج جاى مجادله نيست» و عباى خود را از دست او كشيد، و اين جمله را فرمود:ان يكن الامر كما تقول ـ وليس كما تقول ـ نجونا و نجوت، و ان يكن الامر كما نقول ـ وهو كما نقول ـ نجونا و هلكت! : «اگر مطلب اين باشد كه تو مى گوئى (وخدا و قيامتى در كار نباشد) كه مسلماً چنين نيست، هم ما اهل نجاتيم و هم تو، ولى اگر مطلب اين باشد كه ما مى گوئيم، و حق نيز همين است، ما اهل نجات خواهيم بود و تو هلاك مى شوى».«ابن ابى العوجاء» رو به همراهانش كرد و گفت: وجدت فى قلبى حزازة فردونى، فروده فمات ! : «در درون قلبم دردى احساس كردم، مرا بازگردانيد، او را بازگرداندند و به زودى از دنيا رفت»(4) (5) پی نوشت های مربوط به کتاب آیت الله مکارم : 1 ـ تفسير پيام قرآن 2/24. 2 ـ فصلت /52
3 ـ «عبدالكريم» اسم اصلى «ابن ابى العوجاء» بود، و چون او منكر خدا بود امام
(عليه السلام) مخصوصاً او را به اين نام صدا مى زد تا شرمنده شود.
4 ـ كافى جلد 1 ص 61 (كتاب التوحيد باب حدوث العالم).
5 ـ تفسير نمونه 20/325.
اگر سوالی در این زمینه داشتید به من اطلاع بدهید .
--------------------------------------
منابعی که از آن ها کمک گرفتم :
1- 180 پرسش و پاسخ از آیت الله مکارم شیرازی (دام ظله)
2- بدایة المعارف الالهیة از استاد خرازی ( این کتاب شرح عقائد الامامیه از علامه مظفر است که طلاب این کتاب آقای خرازی را در پایه ی 4 و 5 میخوانند . )
سلام
ممنون خسته نباشید
فقط یکم بنظر من متن سنگین بود من 3 بار خوندم تا فهمیدم
تازه اگر فهمیده باشم
میدونی بنظر من گناه کردن ما انسانها بیشترش ناتوانی ما در برابر وسوسه شیطان هست
و بعد غیر قابل لمس بودن لذت آخرتی وعذاب آخرت
بخاطر عظمت وقایع آخرت و خارج از محدوده فهم ودرک ما بودنشون
ممنون از نظری که دادید ان شاءالله سعی میکنم در ارسالی های بعدی عقائد روان تر بیان کنم . در مورد غیر ملموس بودن هم بگم که اشکالی وارد نمیکنه چون که ، ما با دلایلی عقلی مدعیاتمون ر اثبات میکنیم و متوجه میشیم ، حالا درک کنیم شدت سختی عذاب جهنم را یا نه . ممنونم و التماس دعا