با عرض سلام و خسته نباشید خدمت تمام کاربران عزیز .
در مطلب عقائدی قبل که در مورد شناخت ارسال کردم در مورد امکان شناخت اشاره شد و اون هم اینکه قرآن به شناخت دعوت میکند پس حتما امکان دارد که به آن دعوت میکند .
اما بگذارید بحث امکان شناخت را به طور عقلی و جدای از رجوع به قرآن بحث کنیم و ببینیم آیا واقعا میشود که شناخت پیدا کرد یا نه ؟
باید گفت که گروهی بودند و شایدم هنوز باشند که به آن ها شکاکان می گویند . آن ها زیر همه چیز میزنند و می گویند به هیچ چیز نمی توان شناخت پیدا کرد البته دلایلی نیز دارند مثلا بعضی ده دلیل می آورند یا مثلا بعضی در چهار دلیل خلاصه کرده اند ، به هرحال دلیل برای خود دارند .
مثلا یکی از دلایل آن ها : «حس و عقل خطا كارند»
آن ها میگویند که : ما براي تشخيص صحيح از خطا، هيچ ضابطه و ملاكي نداريم و گاهي تصور و تصديق غلط به اندازهاي شبيه تصور و تصديق صحيح است كه نميتوان ميان آنها فرق نهاد.
اگر در يك سالن بزرگ بايستيم سطح زير پاي خود را بلند ميبينيم و سقف بالاي سر را، پايين احساس ميكنيم: اگر در وسط دو خط متوازي بايستيم آن دو را متمايل و گاهي دو خط متمايل را متوازي ميبينيم، قطرهاي كه از آسمان فرود ميآيد به صورت خط، و آتش گردان را به صورت دايره، و اشكال گوناگوني از كره و استوانه و مكعب و مخروط و منشور را به شكلهاي غير واقعي مشاهده ميكنيم.
خطاي لامسه كمتر از باصره نيست، در مثال معروف، اگر يك دست خود را در آب گرم و دست ديگر را در آب سرد وارد كنيم، آن گاه هر دو دست را در آب نيمه گرم وارد سازيم، قوه لامسه از آب سوم دو گزارش ميدهد كه يكي قطعاً دروغ است (گردآوری : انجمن ناجی)
خطاهاي عقل و خرد به اندازهاي است كه ما خود را از طرح هر نوع نمونهاي بينياز ميدانيم.
و اما پاسخ همین دلیل :
اين استدلال هرگز مدعاي شكاكان را ثابت نميكند و سبب نميگردد كه تمام علوم انساني ، بيارزش اعلام گردند زيرا شكاكان مدعي هستند كه چنين خطاهايي، علوم و ادراكات يقيني انسان را بياعتبار ميسازد، در صورتي كه پي بردن به وجود اين گونه خطاها و تشخيص صحيح از خطا در اين موارد، خود گواه بر اين است كه انسان يك رشته ادراكات صحيح و پا برجائي دارد كه ديگر ادراكات خود را با آنها ميسنجد و از اين طريق، به خطا و اشتباه خود در حس و عقل پي ميبرد.
اعتراف به چنين خطاها نه تنها به ضرر مكتب امكان معرفت صحيح يا «دگماتيسم» نيست، بلكه مؤيد آن است، زيرا در همان مثال پارو كه در حالت عمودي آن را در آب شكسته ميبينيم، يا قطره را به صورت خط مشاهده مينماييم، درك صحيحي داريم و آن اين است كه پارو شكسته نيست و خطي در فضا وجود ندارد، و درك نادرستي داريم و آن اين است كه چوب را، شكسته و قطره را به صورت خط، ميبينيم، اوّلي صحيح و قطعي و با ارزش است و دوّمي باطل و بيارزش ميباشد. نكته جالب اينكه شكاكان، در ضمن سخنان خود ميگويند: «انسان در حال خشم و انفعالات شديد، دلائل خود را حق ميپندارد، هر چند ديگران آن را بي اساس و گزافه ميخوانند».
اين هم يكي ديگر از دلائل نادرست آنانست، زيرا ( سخن، درباره ادراكاتي است كه عامل ديگري در قضاوت ما دخالت نداشته باشد و ادراك كننده حالت عادي خود را از دست ندهد ) ، اين سخن، مثل اين است كه بگوييم انسان با عينك دودي، اشيا را تار ميبيند، پس چگونه به ادراكات خود در غير اين وضع(یعنی در غیر حالت با عینک دودی) اعتماد كند ؟ !
نكته قابل توجه اينكه: در كشف اشتباهات، حواس انسان، يك ديگر را وارسي ميكند، مثلاً به وسيله حس لامسه ميتوان مطمئن شد كه پاروي فرو رفته در آب، شكسته نيست. گذشته بر اين، زندگاني در جامعه، حكم وارسي دائم و مستمر افراد به وسيله هم ديگر را دارد، كه اشتباهات يك ديگر را روشن ميسازند.
پس این را من خدمت شما عرض کنم که بدیهیات را کسی نمیتواند انکار کند مثلا کسی که میگه من نمیدونم خوابم یا بیدار نکنه الان خوابم ، مشخص است برای او که الان بیدار است هرچند مثلا تو خواب ی صحنه هایی را گذرانده و بعد بلند شده و دیده خواب بوده اما در بیداری اینگونه نیست و فرد میداند که خواب است یا بیدار و میگوید که من بیدارم و نباید بگوید که نکند من الان خوابم ! زیرا که به طور بدیهی درک میکند که خواب است یا بیدار لذا می گوید من بیدارم .
و همانطور که اشاره شد نباید تمامی ادراکات خود را به پای ادراکات غلط خودمون بگذاریم . ی جمله ی منطقی هست که میگه : ( اثبات شیء نفی ماعدا نمی کند ) یعنی این که اگر شما خودتون بکشید تا خرابی یک مصداق را ثابت کنید دلیل نمیشه که دیگر مصائیق هم خراب و دارای اشکال هستند . مثلا شما وقتی گفتید یک دکتری یا یک نجاری و یا یک روحانی این کار اشتباه را کرد این دلیل نمی شود که تمام این قشر را خراب کنید و بگویید مثلا تمام نجار ها اینگونه خرابند .
بله اگر در یک مصداق اشکال نکردید بلکه برای تمامی مصادیق ، آن اشکال یا صفت را ثابت کردید ، آن چیز اثبات شده ، برای تمام مصادیق اثبات میشود مثلا شما می گویید آتش یعنی تمامی آتش ها فلان صفت را مثلا سوزانندگی را دارد ، خب تمام آتش ها این صفت برایشان ثابت میشود .
مسئله ی شناخت هم همینطور که نباید شناخت صحیح و شناخت غلط را یکی بدانیم و نباید بگوییم امکان شناخت نیست .
در این زمینه شهید مطهری در قسمت جواب شبهه ی (پیرهون) که معروفترین شخصیت شکاکان است در قسمتی از سخنان خود این گونه میفرمایند :
اين حرف آقای پيرهون نظير شعر سعدی میشود :
چو از قومی يكی بی دانشی كرد *** نه كه را منزلت ماند نه مه را
نمیبينی كه گاوی در علفزار *** بيالايد همه گاوان ده را
شهید : اينها در مسائل اجتماعی درست است كه اگر چند نفر از يك جامعه ای ، از يك صنفی - مثلا صنف روحانی - اشخاص بدكار و بدعمل در آمدند ، آبروی ديگران هم میرود ، و الا معنی ندارد كه زيدی (یعنی یک شخصی) گناه كند و ما يقه عمرو(نام شخصی دیگر) را بگيريم :
گنه كرد در بلخ آهنگری *** به شُشتر زدند گردن مسگری
ببینید شهید هم می گوید آبروی دیگران هم میرود نه اینکه شهید بگوید بله تمامی آن ها مورد اشکال است و تمامی آن ها بدکار و بدعمل هستند .
برای مطلع شدن از دیگر دلایل شکاکان و خواندن پاسخ آن ها میتوانید در صورت تمایل ، مطالعه و تحقیقی داشته باشید. یا اگر خواستید به من اطلاع بدهید تا آن ها را به شما بدهم .
معنای لغوی
غفران از ماده «غفر» بوده و در لغت به معنی پوشیدن چیزی که، انسان را از زشتی حفظ میکند. و در اصطلاح قرآنی به این معنى است که، خداوند عیوب و گناهان بندگان نادم را مىپوشاند و آنها را از عذاب و کیفر حفظ کرده و اثر گناه را محو مینماید.
«غفّار» و «غفور» صیغه مبالغه از ماده غفر و غفران بوده، که به معنای چشمپوشی کثیر و مداوم، از خطایا و گناهان بندگان میباشد.
واژه «کفر» نیز در لغت به معنی پوشاندن شیء میباشد که از این جهت با واژه «غفر» هممعنا بوده، که در قرآن نیز این واژه در معنای لغوی استعمال شده؛ به معنای محو سیئات نیز به کار رفته است