:)
یارو یه چکش نیاز داشته با خودش می گه برم از همسایمون علی آقا بگیرم
بعد راه می افته می ره دم خونشون ، تو راه با خودش حرف می زده و فکر می کرده ، بعد می گه برم بهش بگم علی اقا اون چکشت رو بده ؟
نکنه بگه نمی دم ؟
بعد به خودش می گه نه می ده یه چکشه دیگه
باز می گه نکنه نده
باز به خودش می گه نه می ده یه چکشه دیگه
با خودش هی می گفته می ده نمی ده ! می ده نمی ده .....
در همین حین یهو علی آقا رو ، رو به روش می بینه !
یه مشت می زنه پاچشش می گه یه چکشه دیگه می دی بده نمی دی نده شورشو درآوردی !