یارب چـه شـود اگـــر مــرا گـیــری دسـت
كـــز بــار گـنــه شـد تــن مسكـیــنم پسـت
گـــر در عملــم آن چه تو را شاید نیست
اندر كـــرمـت آن چــه مـــرا بــایــد هست
یا رب دل ما را تو به رحمت جان ده
درد همه را به صابری درمان ده
ین بنده چه داند که چه میباید جست
داننده تویی هرانچه دانی آن ده
یارب توگناه من درویش ببخش
عصیان مرا از کرم خویش ببخش
دانم گنهم ،زهرچه گویی بیش است
اما نبود از کرم خویش،ببخش