غزل ترحیمتاریخ را باید بر انسان تسلیت گفت
بر این خداوندان عصیان تسلیت گفت
جایی که خون همخوی دریاهاست باید
میلاد باران را به باران تسلیت گفت
باید چراغ حزن سوزان زمین بود
بر باغها وقت زمستان تسلیت گفت
باید به ذات درد رفت و درد نوشید
بر هر غم بغرنج پنهان تسلیت گفت
باید به چشمان دو رود خشک از ابر
با شعرِ اندوهِ دو طغیان تسلیت گفت
در لحظهی دیدار شوم ِ مرگ تا مرگ
بر چشمهای سرخ حیران تسلیت گفت
خون از ازل تا به ابد مأوا گرفتهست
باید بر این آغاز و پایان تسلیت گفت
تا این جهان داماد و انسان نوعروسش
باید بر این فرخنده یاران تسلیت گفت