پروین اعتصامی
نام اصلی رخشنده اعتصامی[۱]
زمینهٔ کاری شعر و ادبیات
زادروز ۲۵ اسفند ۱۲۸۵
۱۷ مارس ۱۹۰۷[۲]
تبریز
پدر و مادر یوسف اعتصامی آشتیانی
اختر اعتصامی
مرگ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ (۳۵ سال)
۴ آوریل ۱۹۴۱
تهران
ملیت ایران
محل زندگی تبریز و تهران
علت مرگ حصبه
جایگاه خاکسپاری قم، حرم فاطمه معصومه، صحن امام رضا، آرامگاه خانوادگی
۳۴°۳۸′۳۱.۷۱″ شمالی ۵۰°۵۲′۴۶.۳۷″ شرقی
سبک نوشتاری شعر مناظرهای
قطعه
کتابها دیوان اشعار
تخلص پروین
همسر(ها) فضلالله اعتصامی
حوزه کتابخانه دانشسرای عالی تهران
استاد یوسف اعتصامی آشتیانی، دهخدا، ملک الشعرای بهار
وبگاه رسمی جایزهٔ ادبی پروین اعتصامی
جوایز
رخشندهٔ اعتصامی[۳] معروف به پروین اعتصامی (زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز - درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در تهران) شاعر زن ایرانی است [۳] که از او با عنوان «مشهورترین شاعر زن ایران» یاد میشود.[۳] پروین از کودکی فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان کودکی سرودن شعر را آغاز کرد. پدر وی یوسف اعتصامی، از شاعران و مترجمان معاصر ایرانی بود که در شکلگیری زندگی هنری پروین و گرایش وی به سرودن شعر نقش مهمی داشت. پروین اعتصامی از پایهگذاران سبک شعر مناظرهای است و در زمان حیاتش مجموعهای از شعارهایش در قالبهایی مانند مناظره، مثنوی، قطعه و قصیده در قالب دیوان اشعار به چاپ رساند. او مدتی نیز در کتابخانهی دانشسرای عالی، به شغل کتابداری مشغول بود و بعد از آن قبل از دومین نوبت چاپ دیوان اشعارش، بر اثر بیماری حصبه درگذشت و در حرم فاطمه معصومه به خاک سپرده شد.
به پاس زحمات فراوان پروین اعتصامی در زمینه شعر معاصر ایران و سبک شعر مناظرهای، روز بیست و پنجم اسفندماه (۱۶ مارس)، روز بزرگداشت پروین اعتصامی شاعر ایرانی نامگذاری شده است (گردآوری : انجمن ناجی)
محتویات
۱ کودکی و خانواده
۱.۱ اشعار کودکی و نوجوانی
۱.۲ ادامه تحصیلات
۱.۳ سخرانی در جشن فارغالتحصیلی
۲ ازدواج
۳ کتابداری
۴ دعوت به دربار و دریافت نشان لیاقت
۵ مرگ
۶ آثار و سبک شعری
۷ نمونهٔ اشعار
۸ جایزه ادبی پروین اعتصامی
۹ یادبود
۹.۱ وضعیت خانه پروین اعتصامی
۹.۱.۱ تهران
۹.۱.۲ تبریز
۱۰ نگارخانه
۱۱ واژهنامه
۱۲ پانویس
۱۳ منابع
۱۴ جستارهای وابسته
۱۵ پیوند به بیرون
کودکی و خانواده
تندیس پروین اعتصامی در جلوی پلکان خانه پروین اعتصامی در تبریز
پروین اعتصامی با نام اصلی رخشنده در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ هجری شمسی در تبریز[۲] زاده شد. او فرزند یوسف اعتصامی[۴]، نویسنده و مترجم معاصر ایرانی[۵] و اختر اعتصامی [۶]، از شاعران دوره قاجاریه بود.[۷]
او در سال ۱۲۹۱ در هنگامی که ۶ سال داشت به همراه خانوادهاش از تبریز به تهران مهاجرت کرد؛ به همین خاطر پروین از کودکی با مشروطهخواهان و چهرههای فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. در دوران کودکی، زبانهای فارسی و عربی و انگلیسی را زیر نظر پدرش در منزل آموخت و به مدرسه آمریکایی ایران کلیسا[پانویس ۱] رفت و در سال ۱۳۰۳ تحصیلاتش را در آنجا به اتمام رسانید. او در تمام سالهای تحصیلش از دانشآموزان ممتاز بود[۲] و حتی مدتی در همان مدرسه به تدریس زبان و ادبیات انگلیسی پرداخت. او همزمان با تحصیل، شعر نیز میسرود. پدرش در کودکی اشعاری از حافظ و سعدی را به او میداد تا با تغییر قافیه، شعر دیگری بسراید؛ وزن آن را تغییر دهد تا در سرودن شعر تجربه بیندوزد. همچنین پدرش گاهی قطعههایی زیبا و لطیف از کتاب های خارجی (انگلیسی، فرانسوی، ترکی و عربی) جمع میکرد و پس از ترجمه آن ها به فارسی، پروین را تشویق میکرد تا آن را به صورت شعر درآورد. به طور مثال، یوسف اعتصامی شعر «قطرات سهگانه» از تریللو (شاعر ایتالیایی) را ترجمه و در مجله بهار چاپ کرد. سپس پروین با الهام از این سروده، شعر «گوهر و اشک» را سرود.[۱][۸]
اشعار کودکی و نوجوانی
اولین شعرهای پروین اعتصامی در هفت سالگی بوده است و برخی از زیباترین شعرهایش مربوط به دوران نوجوانی (یازده تا چهارده سالگی) او هستند.[۸] از کودکی پدرش در زمینه وزن و شیوههای یادگیری به او کمک میکرد. گاهی شعری از شاعران قدیم ایران به او میداد تا بر اساس آن شعر دیگری بسراید؛ وزن آن را تغییر دهد و یا قافیهای نو برایش پیدا کند. همین تمرینها و تلاشها زمینهای شد که با ترتیب قرارگیری کلمات و استفاده از آن آشنا شود و در سرودن شعر تجربه کسب کند. از معروف ترین شعرهایی که او در این سنین سروده است میتوان به شعرهای گوهر و سنگ، ای مرغک، اشک یتیم، کودک آرزومند، صاعقه ما ستم اغنیاست، سعی و عمل و اندوه فقر را نام برد.[۸]
شعرهایی که پروین در سنین کودکی میسرود بیشتر دارای محتوایی کودکانه، ساده و تخیلی بودند. یکی از شعرهای او در ۸ سالگی، مناظرهای بین «نخود و لوبیا» است:
نخودی گفت لوبیایی را کز چه من گردم این چنین، تو دراز؟
گفت: ما هردو را بباید پخت چارهای نیست، با زمانه بساز[۹]
یا شعری دیگر، مناظرهای بین «سیر و پیاز» است:
سیر یک روز طعنه زد به پیاز که تو مسکین چهقدر بدبویی
گفت:از عیب خویش بیخبری زان ره، از خلق عیب میجویی[۹]
پروین شعرهایش را در حضور شاعران و دانشمندانی مانند علی اکبر دهخدا، ملکالشعرای بهار، عباس اقبال آشتیانی، سعید نفیسی و نصرالله تقوی که از دوستان یوسف اعتصامی بودند و بعضی اوقات خانهاو میآمدند، میخواند و مورد تشویق آنها قرار میگرفت.[۱۰] «محمد حسین شهریار» در شعری بلند در سبک شعر نو درباره پروین سروده است:
به راستی که یکی از نوابغ ادب است میان شاعرهها تکنون نظیرش نیست
به یادم است که او شاعر شهیری بود قصایدش به مجلات منتشر میشد
از آن پس من و او آشنای هم بودیم خیال میکنم که او بیست سال کمتر داشت
هزار و سیصد و دو یا سه، او محصل بود هنوز کالج و دارالمعلمین میدید
کتاب زیربغل داشت، در ورود از در به زیر چادر مشکی وپیچه، ماهی بود[۱۱]
ادامه تحصیلات
پروین اعتصامی در هجده سالگی فارغالتحصیل شد. او در تمام دوران مدرسهاش دانش آموزی ممتاز بود البته قبل از ورود به مدرسه فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدر آموخت. او حتی میتوانست داستانهای مختلفی را به زبان انگلیسی بخواند.[۱۲][۱۳] او به دانستن علاقه داشت و سعی میکرد در حد توان خود از همهچیز آگاهی پیدا کند؛ به همین دلیل در مدرسه قبلیاش ادبیات فارسی و انگلیسی تدریس میکرد.[۱۳]
سخرانی در جشن فارغالتحصیلی
در خرداد ۱۳۰۳، جشن فارغالتحصیلی پروین در مدرسه برپا شد. او در آن جشن درباره بیسوادی و بیخبری زنان ایران حرف زد.[۱۴] اعتصامی در قسمتهایی ازاعلامیه «زن و تاریخ» گفته است:
داروی بیماری مزمن[پانویس ۲] شرق، منحصر به تعلیم و تربیت است (گردآوری : انجمن ناجی) تعلیم و تربیت حقیقی که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان[پانویس ۳] گسترده معروف مستقیذ[پانویس ۴] نماید. پیداست برای مرمت خرابیهای گذشته، اصلاح معایب حالیه و تمهید[پانویس ۵] سعادت آینده، چه مشکلاتی درپیش است (گردآوری : انجمن ناجی) ایرانی باید ضعف و ملالت[پانویس ۶] را از خود دور کرده، تند و چالاک از این پرتگاهها عبور کند.
[۱۵]
ازدواج
پروین در نوزده تیر ماه ۱۳۱۳ با پسر عموی پدرش «فضل الله اعتصامی» ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد و ازدواج به همراه همسرش برای زندگی به کرمانشاه رفت.[۲] همسر پروین از افسران شهربانی و هنگام ازدواج با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. پروین پس از دو ماه زندگی با همسرش به دلیل اختلافات روحی و اخلاقی با وی، با گذشتن از مهریهاش در مرداد ماه ۱۳۱۴ از همسرش جدا شد.[۱۶] اخلاق نظامی و خشک همسر پروین با روحیه شاعرانه و لطیف پروین کاملاً مغایر بود و این دلیل جدایی پروین از شوهرش بود.[۱۷]
پروین تا پایان زندگیاش با هیچ کس درباره این ازدواج ناموفق سخن نگفت و فقط سه بیت در این باره سرود:[۱۷]
ای گل تو ز جمعیّت گلزار چه دیدی؟ جز سرزنش و بدسری خار چه دیدی؟
رفتی به چمن لیک قفس گشت نصیبت غیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟
ای شمع دلافروز تو با این همه پرتو جز مشتری سفله به بازار چه دیدی؟[۱۷]
کتابداری
پروین اعتصامی بعد از طلاق در زمان ریاست عیسی صدیق بر دانشسرای عالی، عنوان مدیر کتابخانهٔ آن، مشغول به کار شد.[۱۸] پیش از ازدواج، پدرش با چاپ مجموعه اشعار او مخالف بود و این کار را با توجه به اوضاع و فرهنگ روزگار، نامناسب میدانست. او فکر میکرد دیگران چاپ اشعار یک زن جوان را، راهی برای پیداکردن همسر به حساب آورند.[۱۹] اما بعد از ازدواج پروین و جدایی از همسرش به این کار رضایت داد. نخستین مجموعه شعر پروین، حاوی اشعاری بود که وی تاپیش از ۳۰ سالگی سرودهبود و بیش از ۱۵۰ قصیده، قطعه، غزل و مثنوی را شامل میشد.[۱۹]
سنگ مزار پروین اعتصامی
پروین به تشویق ملکالشعرای بهار در سال ۱۳۱۵ دیوان خود را توسط چاپخانه مجلس منتشر کرد،[۲۰] ولی مرگ پدرش در دی ماه ۱۳۱۶ در سن ۶۳ سالگی او را مدتی از کار هنریاش بازداشت. او درباره پدر خود چنین سروده است:
پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل تیشهای بود که شد باعث ویرانی من[۲۱]
دعوت به دربار و دریافت نشان لیاقت
در زمان حیات پروین اعتصامی، دولت به دانشمندان، علما و بزرگان علم وادب، مدال های لیاقت یا نشانهای دولتی اعطا میکرد؛ مدالی که نشانه سپاس و احترام دولت از خدمات علمی و فرهنگی فرد موردنظر است، و سپس دولت آنها را در مراسمی خاص مورد قدردانی قرار میداد.[۲۲] در سال ۱۳۱۵، مدال درجه سه لیاقت به پروین داده شد ولی او این مدال را قبول نکرد. او حتی پیشنهاد رضاشاه را برای تدریس ملکه و ولیعهد نپذیرفت زیرا به گفته خودش اعتقداتش اجازه نمیداد در چنین مکانهایی حاضر شود. او پس از رد کردن مدال لیاقت، شعر «صاعقه ما ستم اغنیاست» را سرود. [۲۲]
مرگ
پروین اعتصامی در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ (۴ آوریل ۱۹۴۱) در سن ۳۵ سالگی بر اثر ابتلا به بیماری حصبه در تهران درگذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم در مقبرهٔ خانوادگی به خاک سپرده شد. پس از مرگش، قطعهای از او یافتند که مشخص نیست او چه زمان برای سنگ مزار خود سروده بود؛ که آن قطعه را بر سنگ مزارش نقش کردند.[۲۳]
اینکه خاک سیهش بالین است اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی از ایام ندید هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و ز هر جا برسی آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد چون بدین نقطه رسد مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آنکس که در این محنت گاه خاطری را سبب تسکین است[۲۴]
آثار و سبک شعری
دیوان پروین، شامل ۲۳۸ قطعه شعر میباشد، که از آن میان ۶۵ قطعه به صورت مناظره است (گردآوری : انجمن ناجی) اشعار پروین اعتصامی بیشتر در قالب قطعات ادبی است که مضامین اجتماعی را با دیدهٔ انتقادی به تصویر کشیدهاست (گردآوری : انجمن ناجی)[۲۵] در میان اشعار پروین، تعداد زیادی شعر به صورت مناظره میان اشیاء، حیوانات و گیاهان وجود دارد. درون مایه اشعار او بیشتر غنیمت داشتن وقت و فرصتها، نصیحتهای اخلاقی، انتقاد از ظلم و ستم به مظلومان و ضعیفان و ناپایداری دنیاست (گردآوری : انجمن ناجی) در شعر پروین استفادههایی از سبک شعرای بزرگ پیشین نیز شده است (گردآوری : انجمن ناجی)[۲۵] ملکالشعرای بهار در مقدمهای که بر دیوان وی مینویسد، میگوید:
این دیوان ترکیبی است از دو سبک و شیوهٔ لفظی و معنوی آمیخته با سبکی مستقل، و آن دو یکی شیوه خراسان است خاصه استاد ناصر خسرو قبادیانی و دیگر شیوهٔ شعرای عراق و فارس است به ویژه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی علیه الرحمه و از حیث معانی نیز بین افکار و خیالات حکما و عرفاً است، و این جمله با سبک و اسلوب مستقلی که خاص عصر امروزی و بیشتر پیرو تجسم معانی و حقیقت جوئی است ترکیب یافته و شیوهای بدیع و فاضلانه به وجود آورده است (گردآوری : انجمن ناجی)[۲۶]
اشعار او را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول که به سبک خراسانی گفته شده و شامل اندرز و نصیحت است و بیشتر به اشعار ناصرخسرو شبیه است (گردآوری : انجمن ناجی) دسته دوم اشعاری که به سبک عراقی گفته شده و بیشتر جنبه داستانی به ویژه از نوع مناظره دارد و به سبک شعر سعدی نزدیک است (گردآوری : انجمن ناجی) این دسته از اشعار پروین شهرت بیشتری دارند.[۲۷]
نمونهٔ اشعار
اشعار پروین اعتصامی به دلیل محتوای پندآموز و زبان گویا و روان خود از قبل از انقلاب تا کنون در کتابهای فارسی مقاطع مختلف مدارس نگاشته شدهاند. یکی از معروفترین اشعار وی که تا سالها در کتاب فارسی پنجم دبستان قرار داشت قطعه «اشک یتیم» است که بیت اول آن چنین آغاز میشود:
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست[۲۸]
بخشی اندک از آنچه که پروین در سوگ پدرش سرودهاست:
پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل تیشهای بود که شد باعث ویرانی من[۲۱]
...
عضو جمعیّت حق گشتی و دیگر نخوری غم تنهایی و مهجوری و حیرانی من
من که قدر گهر پاک تو میدانستم ز چه مفقود شدی؟ ای گهر کانی من
من که آب تو ز سرچشمهٔ دل میدادم آب و رنگت چه شد ای لالهٔ نعمانی من؟
من یکی مرغ غزلخوان تو بودم، چه فتاد؟ که دگر گوش نداری به نواخوانی من
گنج خود خواندیَم و رفتی و بگذاشتیَم ای عجب! بعد تو با کیست نگهبانی من؟[۲۹]
پروین در شعری دیگر نیز به مرگ پدرش اشاره کرده است:
}}
به سر خاک پدر، دخترکی صورت و سینه به ناخن میخست
که نه پیوند[پانویس ۷] و نه مادر دارم کاش روحم به روح پدر میپیوست[۳۰]
نمونهای دیگر از یک قصیده ۲۷ بیتی:
تا زآتش عناد تو گرم است دیگ جهل هرگز خرد به خان تو میهمان نمیشود
شعر زیر بخشهایی از یک مثنوی ۴۶ بیتی از دیوان اوست:
گویند عارفان هنر و علم کیمیاست وآن مس که شد همسر این کیمیا طلاست
...
وقت گذشته را نتوانی خرید باز مفروش خیره، کاین گهر پاک بی بهاست
گر زندهای و مرده نهای، کار جان گزین تن پروری چه سود، چو جان تو ناشتاست
...
زان راه بازگرد که از رهروان تهی است زان آدمی بترس که با دیو آشناست
جان را بلنددار که این است برتری پستی نه از زمین و بلندی نه از هواست
...
جمشید ساخت جام جهان بین از آنسبب کآگه نبود از اینکه جهان جام خود نماست
زنگارهاست در دل آلودگان دهر هر پاک جامه را نتوان گفت پارساست
ایدل غرور و حرص و زبونی و سفلگی است ای دیده، راه دیو ز راه خدا جداست
...
در پیچ و تابهای ره عشق مقصدیست در موجهای بحر سعادت سفینه هاست
...
دیوانگی است قصه تقدیر و بخت نیست از بام سرنگون شدن و گفتن این قضاست
...
جانرا هرآنکه معرفت آموخت مردم است دل را هرآنکه نیک نگه داشت، پادشاست
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست
گفت مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی گفت جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت میباید تورا تا خانهٔ قاضی برم گفت رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم گفت والی از کجا در خانهٔ خمار نیست؟
گفت تا داروغه را گوییم، در مسجد بخواب گفت مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت دیناری بده پنهان و خود را وارهان گفت کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم گفت پوسیدهاست جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت آگه نیستی کز سر درافتادت کلاه گفت در سر عقل باید، بیکلاهی عار نیست
گفت می بسیار خوردی زان سبب بیخود شدی گفت ای بیهودهگو حرف کم و بسیار نیست
گفت باید حد زند هشیار مرد مست را گفت هشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیست
جایزه ادبی پروین اعتصامی
سالها بعد از مرگ پروین، دبیرخانه جوایز سال به زنان نویسنده با هدف بزرگداشت مقام و شخصیت پروین اعتصامی، رشد و اعتلای[پانویس ۸] خلاقیتها و آفرینشهای ادبی بانوان، ترویج و تقویت زبان فارسی در خارج از کشور، ایجاد پیوند بین ادبیات ملل بهویژه در حوزه جهان اسلام، معرفی چهرههای شاخص زنان ادیب و پژوهنده و تقدیر از زنان در عرصه زبان و ادب فارسی، اهدا میشود.[۳۱] این جایزه در مراسمی که با مشارکت معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مؤسسه خانه کتاب، همزمان با روز بزرگداشت پروین اعتصامی برگزار میشود، به شرکت کنندگان داده میشود.[۳۲]
یادبود
بیست و پنجم اسفندماه در تقویم رسمی ایران، به مناسب سالروز تولد پروین اعتصامی، روز بزرگداشت پروین اعتصامی نامگذاری شده است (گردآوری : انجمن ناجی)[۳۳]
بیتی از سعدی که پروین در شعر فوق به آن با آرایهٔ تضمین اشاره میکند:
مرغان قفس را المی باشد و شوقی کان مرغ نداند که گرفتار نباشد
وضعیت خانه پروین اعتصامی
تابلوی ورودی خانه پروین اعتصامی در تبریز
تهران
نصرالله حدادی، تهرانشناس، در مصاحبهای با ایسنا در دی ۱۳۹۲ گفت که خانه پروین اعتصامی در تهران به محل دفتر یک شرکت، واحدی مسکونی و یک کارگاه مبلسازی تبدیل شدهاست (گردآوری : انجمن ناجی)[۳۴]
تبریز
خانه پروین اعتصامی در تبریز، خیابان عباسی، جای گرفته است و در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۸۶۸۱ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است (گردآوری : انجمن ناجی) این خانه به تازگی به موزه پروین اعتصامی تبدیل شده است (گردآوری : انجمن ناجی)
پروین اعتصامی که نام اصلی او "رخشنده " است در بیست و پنجم اسفند 1285 هجری شمسی در تبریز متولد شد ، در کودکی با خانواده اش به تهران آمد . پدرش که مردی بزرگ بود در زندگی او نقش مهمی داشت...
، و هنگامیکه متوجه استعداد دخترش شد ، به پروین در زمینه سرایش شعر کمک کرد.
" پدر پروین"
یوسف اعتصامی معروف به اعتصام الملک از نویسندگان و دانشمندان بنام ایران بود. وی اولین "چاپخانه" را در تبریز بنا کرد ، مدتی هم نماینده ی مجلس بود.
اعتصام الملک مدیر مجله بنام "بهار" بود که اولین اشعار پروین در همین مجله منتشر شد ، ثمره ازدواج اعتصام الملک ، چهار پسر و یک دختر است (گردآوری : انجمن ناجی)
"مادر پروین"
مادرش اختر اعتصامی نام داشت . او بانویی مدبر ، صبور ، خانه دار و عفیف بود ، وی در پرورش احساسات لطیف و شاعرانه دخترش نقش مهمی داشت و به دیوان اشعار او علاقه فراوانی نشان می داد.
"شروع تحصیلات و سرودن شعر"
پروین از کودکی با مطالعه آشنا شد . خانواده او اهل مطالعه بود و وی مطالب علمی و فرهنگی به ویژه ادبی را از لابه لای گفت و گوهای آنان درمی یافت در یازده سالگی به دیوان اشعار فردوسی ، نظامی ، مولوی ، ناصرخسرو ، منوچهری ، انوری ، فرخی که همه از شاعران بزرگ و نام آور زبان فارسی به شمار می آیند ، آشنا بود و از همان کودکی پدرش در زمینه وزن و شیوه های یادگیری آن با او تمرین می کرد.
گاهی شعری از شاعران قدیم به او می داد تا بر اساس آن ، شعر دیگری بسراید یا وزن آن را تغییر دهد ، و یا قافیه های نو برایش پیدا کند ، همین تمرین ها و تلاشها زمینه ای شد که با ترتیب قرارگیری کلمات و استفاده از آنها آشنا شود و در سرودن شعر تجربه بیاندوزد.
هر کس کمی با دنیای شعر و شاعری آشنا باشد ، با خواندن این بیت ها به توانائی او در آن سن و سال پی می برد برخی از زیباترین شعرهایش مربوط به دوران نوجوانی ، یعنی یازده تا چهارده سالگی او می باشد ، شعر " ای مرغک " او در 12 سالگی سروده شده است:
ای مُرغک خُرد ، ز آشیانه
پرواز کن و پریدن آموز
تا کی حرکات کودکانه؟
در باغ و چمن چمیدن آموز
رام تو نمی شود زمانه
رام از چه شدی ؟ رمیدن آموز
مندیش که دام هست یا نه
بر مردم چشم ، دیدن آموز
شو روز به فکر آب و دانه
هنگام شب آرمیدن آموز
با خواندن این اشعار می توان دختر دوازده ساله ای را مجسم کرد که اسباب بازی اش " کتاب" است ؛ دختری که از همان نوجوانی هر روز در دستان کوچکش ، دیوان قطوری از شاعری کهن دیده می شود ، که اشعار آن را می خواند و در سینه نگه می دارد.
شعر " گوهر و سنگ " را نیز در 12 سالگی سروده است (گردآوری : انجمن ناجی)
شاعران و دانشمندانی مانند استاد علی اکبر دهخدا ، ملک الشعرای بهار ، عباس اقبال آشتیانی ، سعید نفیسی و نصر الله تقوی از دوستان پدر پروین بودند ، و بعضی از آنها در یکی از روزهای هفته در خانه او جمع می شدند ، و در زمینه های مختلف ادبی بحث و گفتگو می کردند. هر بار که پروین شعری می خواند ، آنها با علاقه به آن گوش می دادند و او را تشویق می کردند.
" ادامه تحصیلات"
پروین ، در 18 سالگی ، فارغ التحصیل شد ، او در تمام دوران تحصیلی ، یکی از شاگردان ممتاز مدرسه بود. البته پیش از ورود به مدرسه ، معلومات زیادی داشت ، او به دانستن همه مسائل علاقه داشت و سعی می کرد ، در حد توان خود از همه چیز آگاهی پیدا کند. مطالعات او در زمینه زبان انگلیسی آن قدر پیگیر و مستمر بود که می توانست کتابها و داستانهای مختلفی را به زبان اصلی ( انگلیسی ) بخواند . مهارت او در این زبان به حدی رسید که 2 سال در مدرسه قبلی خودش ادبیات فارسی و انگلیسی تدریس کرد.
"سخنرانی در جشن فارغ التحصیلی"
در خرداد 1303 ، جشن فارغ التحصیلی پروین و هم کلاس های او در مدرسه برپا شد. او در سخنرانی خود از وضع نامناسب اجتماعی ، بی سوادی و بی خبری زنان ایران حرف زد. این سخنرانی ، بعنوان اعلامیه ای در زمینه حقوق زنان ، در تاریخ معاصر ایران اهمیت زیاد دارد.
پروین در قسمتهای از اعلامیه "زن و تاریخ" گفته است:
« داروی بیماری مزمن شرق منحصر به تعلیم و تربیت است ، تربیت و تعلیم حقیقی که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معروف مستفیذ نماید. »
و درباره راه چاره اش گفته است :
« پیداست برای مرمت خرابی های گذشته ، اصلاح معایب حالیه و تمهید سعادت آینده ، مشکلاتی در پیش است (گردآوری : انجمن ناجی) ایرانی باید ضعف و ملالت را از خود دور کرده ، تند و چالاک این پرتگاه را عبور کند. »
"اخلاق پروین"
یکی از دوستان پروین که سال ها با او ارتباط داشت ، درباره او گفته است :
« پروین ، پاک طینت ، پاک عقیده ، پاکدامن ، خوش خو و خوش رفتار ، نسبت به دوستان خود مهربان ، در مقام دوستی فروتن و در راه حقیقت و محبت پایدار بود. کمتر حرف می زد و بیشتر فکر می کرد ، در معاشرت ، سادگی و متانت را از دست نمی داد . هیچ وقت از فضایل ادبی و اخلاقی خودش سخن نمی گفت.»
همه این صفات باعث شده بود که او نزد دیگران عزیز و ارجمند باشد.
مهمتر از همه این ها ، نکته ای است که از میان اشعارش فهمیده می شود . پروین ، با آن همه شعری که سروده ، در دیوانی با پنج هزار بیت ، فقط یک یا دو جا از خودش حرف زده و درباره خودش شعر سروده و این نشان دهنده فروتنی و اخلاق شایسته اوست.
"نخستین چاپ دیوان اشعار"
پیش از ازدواج ، پدرش با چاپ مجموعه اشعار او مخالف بود و این کار را با توجه به اوضاع و فرهنگ آن روزگار ، درست نمی دانست. او فکر می کرد که دیگران ممکن است چاپ شدن اشعار یک دوشیزه را ، راهی برای یافتن شوهر به حساب آورند!
اما پس از ازدواج پروین و جدائی او از شوهرش ، به این کار رضایت داد. نخستین مجموعه شعر پروین ، حاوی اشعاری بود که او تا پیش از 30 سالگی سروده بود و بیش از صد و پنجاه قصیده ، قطعه ، غزل و مثنوی را شامل می شد.
مردم استقبال فراوانی از اشعار او کردند ، به گونه ای که دیوان او در مدتی کوتاه پس از چاپ ، دست به دست میان مردم می چرخید و بسیاری باور نمی کردند که آنها را یک زن سروده است ، استادان معروف آن زمان ، مانند دهخدا و علامهء قزوینی ، هر کدام مقاله هایی درباره اشعار او نوشتند و شعر و هنرش را ستودند.
" کتابداری"
پروین مدتی کتابدار کتابخانه دانشسرای عالی تهران (دانشگاه تربیت معلم کنونی) بود . کتابداری ساکت و محجوب که بسیاری از مراجعه کنندگان به کتابخانه نمی دانستند او همان شاعر بزرگ است . پس از چاپ دیوانش وزارت فرهنگ نیز از او تقدیر کرد.
" دعوت دربار و مدال درجه سه"
معمولا رسم است که دولت ، دانشمندان و بزرگان علم و ادب را طی برگزاری مراسمی خاص ، مورد ستایش و احترام قرار می دهد . در چنین مراسمی وزیر یا مقامی بالاتر ، مدالی را که نشانه سپاس ، احترام و قدردانی دولت از خدمات علمی و فرهنگی فرد مورد نظر است ، به او اهدا می کند ، وزارت فرهنگ در سال 1315 مدال درجه سه لیاقت را به پروین اعتصامی اهدا کرد ولی او این مدال را قبول نکرد.
گفته شده که حتی پیشنهاد رضا خان را که از او برای ورود به دربار و تدریس به ملکه و ولیعهد وقت دعوت کرده بود ، نپذیرفت ، روحیه و اعتقادات پروین به گونه ای بود که به خود اجازه نمی داد در چنین مکان هایی حاضر شود . او ترجیح می داد در تنهایی و سکوت شخصی اش به مطالعه بپردازد.
او که در 15 سالگی درباره ستمگران و ثروتمندان به سرودن شعر پرداخته ، چگونه می تواند به محیط اشرافی دربار قدم بگذارد و در خدمت آنها باشد ؟
او که انسانی آماده ، دارای شعوری خلاق و همواره درگیر در مسائل اجتماعی بود به این نشان ها و دعوت ها فریفته نمی شد.
در این جا یکی از اشعار پروین در مذمت اغنیای ستمگر را می خوانیم :
برزگری پند به فرزند داد، کای پسر
این پیشه پس از من تو راست
مدت ما جمله به محنت گذشت
نوبت خون خوردن و رنج شماست
….
هر چه کنی نخست همان بدروی
کار بد و نیک ، چو کوه و صداست
….
گفت چنین ، کای پدر نیک رای
صاعقه ی ما ستم اغنیاست
پیشه آنان ، همه آرام و خواب
قسمت ما ، درد و غم و ابتلاست
ما فقرا ، از همه بیگانه ایم
مرد غنی ، با همه کس آشناست
خوابگه آن را که سمور و خزست
کی غم سرمای زمستان ماست
تیره دلان را چه غم از تیرگیست
بی خبران را چه خبر از خداست
" دوران بیماری و مرگ پروین"
پروین اعتصامی ، پس از کسب افتخارات فراوان و درست در زمانی که برادرش – ابوالفتح اعتصامی - دیوانش را برای چاپ دوم آن حاضر می کرد ، ناگهان در روز سوم فروردین 1320 بستری شد پزشک معالج او ، بیماری اش را حصبه تشخیص داده بود ، اما در مداوای او کوتاهی کرد و متاسفانه زمان درمان او گذشت و شبی حال او بسیار بد شد و در بستر مرگ افتاد.
نیمه شب شانزدهم فروردین 1320 پزشک خانوادگی اش را چندین بار به بالین او خواندند و حتی کالسکه آماده ای به در خانه اش فرستادند ، ولی او نیامد و …. پروین در آغوش مادرش چشم از جهان فرو بست .
پیکر پاک او را در آرامگاه خانوادگی اش در شهر قم و کنار مزار پدرش در جوار خانم حضرت معصومه (س) به خاک سپردند . پس از مرگش قطعه شعری از او یافتند که معلوم نیست در چه زمانی برای سنگ مزار خود سروده بود . این قطعه را بر سنگ مزارش نقش کردند ، آنچنانکه یاد و خاطره اش در دل مردم نقش بسته است
زندگینامه شعرا انجمن ناجی http://najiforum.ir/thread-23213.html
ای گل! تو ز جمعیت گلزار چه دیدی؟ جز سر زنش و بدسری خار چه دیدی؟
ای لعل دل افروز، تو با این همه پرتو جز مشتری سفله به بازار چه دیدی؟
رفتی به چمن، لیک قفس گشت نصیبت غیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟ پروین اعتصامی
داستان رفتن بهار و آمدن زمستان / پروین اعتصامی
پروين اعتصامي در اعلام اعتراضات و انتقادهايش كلام جدي خود را در پوششي از طعنهها و كنايههاي طنزآميز بيان كرد تا تأثيرگذاري بيشتري داشته باشد. طنزهاي او گاه گزنده و نيشدار و گاه گذرا هستند كه نمونههايي از آنها به قرار زير است:
طنز و اعتراض ماهرانهی پروین در بیت بیت مناظرهی «دزد و قاضی» دیده میشود که در آن به روشنی جامعهی دچار هرج و مرج را به تصویر کشیده است:
گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود
دزد گفت از مردم آزاری چه سود
گفت، بد کردار را بد کیفر است
گفت، بد کار از منافق بهتر است
گفت، هان بر گوی شغل خویشتن
گفت هستم هم چو قاضی راهزن...
گفت، آن زرها كه بر دستي كجاست
گفت، در هميان تلبيس شماست
گفت، آن لعل بدخشاني چه شد
گفت، ميدانم و ميداني چه شد
گفت، پيش كيست آن روشن نگين
گفت، بيرون آر دست از آستين
دزدي پنهان و پيدا كار توست
مال دزدي، جمله در انبار توست
تو قلم بر حکم داور میبری
من ز دیوار و تو از در میبری...
ديگر اي گندم نماي جو فروش
بار داري عُجب، عيب خود مپوش...
دزد اگر شب گرم يغما كردنست
دزدي حكّام، روز روشن است (گردآوری : انجمن ناجی)..
طنز نيشدار او در ابيات قطعه مناظره «دو قطرهي خون» كه يكي از دست تاجور و ديگري از پاي خاركني فرو چكيده است، تصادم فقر و غنا را به تصوير كشيده و طنز اين قطعه ناظر بر نابرابريهاي اجتماعي است (گردآوری : انجمن ناجی) در جاييكه قطرهي خون تاجور خود را با قطرهي خون خاركن برابر ميشمارد و به او پيشنهاد اتحاد و اتفاق ميدهد، قطرهي خون خاركن به خنده اين نابرابريها را به رخ ميكشد:
به خنده گفت، ميان من و تو فرق بسي است
تويي ز دست شهي، من ز پاي كارگري
براي همرهي و اتحاد با چو مني
خوش است اشك يتيمي و خون رنجبري
تو از فراغ دل عشرت آمدي به وجود
من از خميدن پشتي و زحمت كمري
ترا به مطبخ شه، پخته شد هميشه طعام
مرا به آتش آهي و آب چشم تري...
تو از فروغ مي ناب، سرخ رنگ شدي
من از نكوهش خار و سوزش جگري...
پروين در سه قطعهي «ديوانه و زنجير»، «مست و هشيار» و «سر و سنگ» طنز را به روش تجاهل المعارف (تحامق و كودن نمايي) به طرز هنرمندانهاي به نمايش گزارده و در آنها در پشت شخصيتهاي به ظاهر نادان مانند مست و ديوانه فساد اجتماع عصر خويش را ترسيم نموده است (گردآوری : انجمن ناجی)
در مناظرهي بين مست و محتسب ميخوانيم:
محتسب مستي به ره ديد و گريبانش گرفت
مست گفت: اي دوست، اين پيراهن است، افسار نيست
گفت: ميبايد تو را تا خانهي قاضي برم
گفت: رو صبح آي، قاضي نيمه شب بيدار نيست
گفت: نزديك است والي را سراي، آنجا شويم
گفت: والي از كجا در خانهي خمّار نيست؟
گفت: تا داروغه را گوييم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدكار نيست
گفت: ديناري بده پنهان و خود را وارهان
گفت: كار شرع، كار درهم و دينار نيست...
گفت: بايد حد زند هشيار مردم، مست را
بخش شعر و شعرا انجمن ناجی http://najiforum.ir/thread-23213.html