سفیانی کیست؟
ظهور «سفیانی» همانند ظهور «دجّال» نیز در بسیاری از منابع حدیث شیعه و اهل تسنّن به عنوان یکی از نشانه های ظهور مصلح بزرگ جهانی، و یا به عنوان یکی از حوادث آخر زمان، آمده است (گردآوری : انجمن ناجی) [1]
گرچه از بعضی روایات بر می آید که «سفیانی» شخص معیّنی از آل ابوسفیان و فرزندان او است; ولی از پاره ای دیگر استفاده می شود که سفیانی منحصر به یک فرد نبوده بلکه اشاره به صفات و برنامه های مشخصی است که در طول تاریخ افراد زیادی مظهر آن بوده اند.
از جمله در روایتی از امام علی بن الحسین(علیه السلام) نقل شده:
«امر السّفیانی حتم من اللّه ولایکون قائم الاّ بسفیانی» [2]؛ ظهور سفیانی از مسائل حتمی و مسلّم است: و در برابر هر قیام کننده ای یک سفیانی وجود دارد!»
از این حدیث بخوبی روشن می شود که سفیانی جنبه «توصیفی» دارد نه «شخصی» و اوصاف او همان برنامه ها و ویژگیهای او است و نیز استفاده می شود که در برابر هر مرد انقلابی و مصلح راستین یک (یا چند) سفیانی قد علم خواهد کرد.
در حدیث دیگری از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم:
«انا و آل ابی سفیان اهل بیتین تعادینا فی الله: قلنا صدق الله و قالوا کذب الله: قاتل ابوسفیان رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و قاتل معاویة علی بن ابی طالب(علیه السلام) و قاتل یزید بن معاویة الحسین بن علی(علیه السلام) و السّفیانی یقاتل القائم[3]؛ ما و خاندان ابوسفیان دو خاندانیم که در مورد برنامه های الهی با هم مخالفت داریم: ما گفته های پروردگار را تصدیق کرده ایم و آنها تکذیب کردند. ابوسفیان با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مبارزه کرد; و معاویه با علی بن ابیطالب(علیه السلام); و یزید با حسین بن علی(علیه السلام); و سفیانی با امام قائم مبارزه خواهد کرد.» .
مخالفت سرسختانه سفیانی با اسلام ـ چنان که گفتیم ـ به همین دلیل بود که اسلام تمام پایه هایی را که شخصیّت جهنمی او بر آن قرار داشت ویران می کرد; لذا از هیچگونه تلاش و کوشش برای خفه کردن انقلاب اسلام فرو گذار نکرد. امّا سرانجام در جریان فتح مکّه آخرین سنگر قدرتش فرو ریخت و برای همیشه به کنار رفت و گوشه نشین شد; هر چند دست از تحریکات پنهانی برنداشت
ابوسفیان که سر سلسله سفیانی ها بود مشخّصات زیر را داشت:
1ـ سرمایه داری بود که از طریق غارتگری و غصب حقوق دیگران و ربا خواری و مانند آن به نوایی رسیده بود.
2ـ قدرتمندی بود که از طرق شیطانی کسب نفوذ و قدرت نموده، نقش رهبری احزاب جاهلی را در مکّه و اطراف آن برعهده داشت; و همه شخصیّتش در این دو خلاصه می شد.
پیش از ظهور اسلام برای خود ریاست و حکومتی قابل ملاحظه داشت، امّا پس از ظهور اسلام همه ارکان قدرتش متزلزل گردید، چرا که اسلام دشمن سرسخت همانها بود که قدرت شیطانی ابوسفیانها بر آن قرار داشت; و جای تعجّب نیست که او دشمن شماره یک اسلام شد.
3ـ او مظهر نظام ظالمانه جامعه طبقاتی مکه به شمار می رفت و حمایت بی دریغش از بت و بت پرستی نیز به همین خاطر بود; زیرا بتها بهترین وسیله برای «نفاق افکندن و حکومت کردن» و «تحمیق و تخدیر توده های به زنجیر کشده» و در نتیجه تحکیم پایه های قدرت ابوسفیانها بودند.
مخالفت سرسختانه سفیانی با اسلام ـ چنان که گفتیم ـ به همین دلیل بود که اسلام تمام پایه هایی را که شخصیّت جهنمی او بر آن قرار داشت ویران می کرد; لذا از هیچگونه تلاش و کوشش برای خفه کردن انقلاب اسلام فرو گذار نکرد. امّا سرانجام در جریان فتح مکّه آخرین سنگر قدرتش فرو ریخت و برای همیشه به کنار رفت و گوشه نشین شد; هر چند دست از تحریکات پنهانی برنداشت.
او تمام این صفات را ـ از طریق تربیت و توارث ـ به فرزندش معاویه و از او به نوه اش یزید منتقل ساخت، و آن دو نیز برنامه های پدر را ـ منتها در شکل دیگر ـ تعقیب کردند هر چند سرانجام با ناکامی مواجه گشتند.
ابوسفیان یک مرد به تمام معنی ارتجاعی بود که از جنبش انقلابی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)سخت بیمناک بود; چرا که اسلام طرحی همه جانبه برای دگرگون ساختن آن جامعه عقب افتاده، و به تمام معنی فاسد داشت; طرحی که با اجرای آن محلّی برای زالوهایی همچون ابوسفیان و دار و دسته اش باقی نمی ماند.
و از این جا می توانیم درک کنیم چرا فرزندان و اعقاب او کوشش داشتند رشته های اسلام را پاره کنند و مردم را به آئینهای جاهلی باز گردانند، هر چند در زیر چرخهای آن سرانجام خرد شدند; ولی به هر حال، ضربه های سنگینی بر پیشرفت اسلام و مسلمین وارد ساختند.
در برابر قیام مصلح بزرگ جهانی «مهدی» نیز «سفیانی» یا سفیانیها قرار خواهند داشت که با قدرت جهنّمی شان سعی دارند در مسیر انقلاب راستین مهدی وقفه ایجاد کنند; زمان را به عقب برگردانند یا لااقل متوقّف سازند; از بیداری و برچیده شدن نظامهای ظالمانه طبقاتی به نفع استثمار کنندگان جلوگیری کنند.
تفاوتی که «سفیانی» با «دجّال» دارد شاید بیشتر در این است که دجّال از طریق حیله و تزویر و فریب، برنامه های شیطانی خود را پیاده می کند، امّا سفیانی از طریق استفاده از قدرت تخریبی وسیع خود این کار را انجام می دهد; همانگونه که در اخبار آمده است که او نقاط آبادی از روی زمین را زیر پرچم خود قرار خواهد داد. [4] که نظیر آن را در حکومت ابوسفیان و معاویه و یزید در تاریخ خوانده ایم.
هیچ مانعی ندارد که سفیانی آخر الزمان که در برابر مصلح بزرگ جهانی «مهدی» قیام می کند از نواده های ابوسفیان باشد و شجره نامه و نسبش به او منتهی گردد، همانطور که در اخبار آمده است; ولی مهمتر از مسأله نسب این است که برنامه های او و صفات و مشخّصات و تلاشها و کوششهایش همه مانند ابوسفیان است و روشی همسان او دارد.
این «سفیانی» مانند همه ابوسفیانها و همه سفیانی های دیگر، سرانجام در برابر جنبش انقلاب جهانی مهدی (علیه السلام) به زانو در خواهد آمد و تلاشها و کوششها و نقشه هایش نقش بر آب خواهد شد.
از همه مهمتر آن است که باید مردم «دجّالها» و «سفیانی ها» را بشناسانند. این سفیانی ها گذشته از نشانه هایی که قبلا گفتیم نشانه دیگری نیز دارند که نمونه اش در تاریخ اسلام به روشنی دیده می شود، و آن این که:
صلحا و شایستگان را از صحنه اجتماع کنار می زنند و افراد ناصالح و مطرود را به جای آنها قرار می دهند.
تفاوتی که «سفیانی» با «دجّال» دارد شاید بیشتر در این است که دجّال از طریق حیله و تزویر و فریب، برنامه های شیطانی خود را پیاده می کند، امّا سفیانی از طریق استفاده از قدرت تخریبی وسیع خود این کار را انجام می دهد; همانگونه که در اخبار آمده است که او نقاط آبادی از روی زمین را زیر پرچم خود قرار خواهد داد
«بیت المال» را ـ چنانکه در حکومت دودمان ابوسفیان آمده ـ میان حواشی و طرفداران خود تقسیم می کنند; طرفدار انواع تبعیضها، تحمیق ها و پراکندگیها هستند و با این مشخّصات می توان آنها را شناخت و شناساند.
«دجّالها» صفوف ضدّ انقلابی مرموز را تشکیل می دهند، و «سفیانی ها» صفوف ضدّ انقلابی آشکارا، و هر دو، در واقع یک موضع دارند در دو چهره مختلف، و تا صفوف آنها در هم شکسته نشود تضمینی برای «پیشرفت» و «بقای» انقلاب نیست.
میان شیعه معروف است که او از اولاد عنبسه پسر ابوسفیان است و شاید از این رو آن را عیینه دانسته اند که کلمه عیینه در روایت با عنبسه اشتباه شده است (گردآوری : انجمن ناجی) و در روایتی دیگر که شیخ طوسی آن را روایت کرده است وی را از فرزندان عتبه پسر ابوسفیان یاد می کند.
فرزندان ابوسفیان پنج نفرند: عتبه، معاویه، یزید، عنبسه و حنظله. [5]
«دجّالها» صفوف ضدّ انقلابی مرموز را تشکیل می دهند، و «سفیانی ها» صفوف ضدّ انقلابی آشکارا، و هر دو، در واقع یک موضع دارند در دو چهره مختلف، و تا صفوف آنها در هم شکسته نشود تضمینی برای «پیشرفت» و «بقای» انقلاب نیست
ولی در یکی از نامه های امیرمؤ منان(علیه السلام) به معاویه، بطور صریح آمده است که سفیانی از فرزندان معاویه است (گردآوری : انجمن ناجی)
«ای معاویه، مردی از فرزندان تو، بدخوی و ملعون و سبک مغز و ستمکار و واژگون دل و سختگیر و عصبانی است (گردآوری : انجمن ناجی) خداوند رحمت و مهر را از قلب او برده است دائی های او همچون سگ خون آشام اند. گوئیا من، هم اینک او را می بینم اگر می خواستم او را نام می بردم و توصیف می کردم که او پسری چند ساله است، لشکری به سوی مدینه گسیل می دارد. آنها وارد مدینه می شوند و بیش از اندازه دست به کشتار و فحشاء می زنند در این حال مردی پاک و پرهیزکار از آنها فرار می کند، کسی که زمین را از عدل و داد سرشار خواهد ساخت همانگونه که از ظلم و ستم لبریز شده است و من نام او را می دانم و می دانم که در آن روز چند سال دارد و نشانه اش چیست.»
از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «او از فرزندان خالد پسر یزید پسر ابوسفیان است». [6] و ممکن است جدش عنبسه یا عتبه یا عیینه یا یزید از نسل معاویه پسر ابوسفیان باشد که در این صورت اشتباه، برطرف می شود.
از امام باقر(علیه السلام) روایت شده است که فرمود:
«اگر سفیانی را مشاهده کنی، در واقع پلیدترین مردم را دیده ای. وی دارای رنگی بور و سرخ و کبود است، هرگز سر به بندگی خدا فرو نیاورده مکه و مدینه را ندیده است می گوید: پروردگارا انتقام من با آتش است (گردآوری : انجمن ناجی)» [7]
موارد فوق نشانه هایی از سفیانی بود.
پی نوشت ها:
(1) بحارالانوار/ ج 53/ص 182، 190، 192، 206، 208، 209
اندكي پس از مسلط شدن سفياني بر شام، در منطقه قرقيسيا (منطقه مرزي كشورهاي عراق، تركيه و سوريه و نزديك شهر ديرالزور)، گنج و ثروت قابل توجهي (كه ممكن است جواهرات، معادن كاني ارزشمند يا نفت و امثال آن باشد) نمايان ميشود.سپاهيان بيشماري از آسياي ميانه و تركيه (تركها)، اروپا (روميان)، عراق، مصر و ...به اين منطقه سرازير ميشوند. جنگ بزرگي در اين منطقه رخ ميدهد و سفياني با كشتن حدود صد يا چهارصد هزار نفر فاتحانه رقباي خويش را از ميدان بيرون ميكند.
مقدمه:
روايات توصيف كننده آستانه ظهور، گاه از افرادي سخن به ميان آوردهاند كه در آن مقطع در سرزمين هاي درگير به نقشآفريني خواهند پرداخت؛ از جمله اين افراد ميتوان به خراساني، سيد حسني، حسيني، يماني، شيصباني، نفس زكيه، ابقع و اصهب و سفياني اشاره كرد كه درباره برخي از آنها مانند ابقع و اصهب اطلاعات بسيار اندكي ارائه شده و درباره برخي مانند سفياني بيش از صد روايت بيان شده و به تفكيك از اقدامات و جنايات او از شام و اردن فعلي تا قرقيسيا، عراق و عربستان پردهبرداري نمودهاند. در اين نوشتار به دنبال آن هستيم كه از سويي به اجمال، ماجراي قيام سفياني را از ابتدا تا انتها مرور كنيم و نيز به نقد گفتارها و گويندگاني كه به مصداق يابي اين شخصيت مبادرت ورزيدهاند بپردازيم.
1. سفياني كيست؟
سفياني شخصي زشتروي و از نسل بني اميه، ابوسفيان و يزيدي است كه درباره نام، نسب و سيمايش از حضرت علي(ع) نقل شده كه فرمودند:
«پسر هند جگرخوار (سفياني) از بيابان يابس (خشكي) بيرون ميآيد، او مردي متوسط القامه، صورتش وحشتناك و سرش ضخيم و آبلهرو است (گردآوری : انجمن ناجی) اگر او را ببيني خيال ميكني كه يك چشمي است (گردآوری : انجمن ناجی) اسمش عثمان و پدرش عنبسه و او از اولاد ابوسفيان است (گردآوری : انجمن ناجی) او خروج ميكند و به زمين آرام ميآيد و بر منبر آن مينشيند». به تصريح روايات معتبر او اولين نشانه حتمي و قطعي ظهور است (گردآوری : انجمن ناجی)
او هرگز سر به بندگي خداوند نساييده است و زنازاده و دشمن اهل بيت(ع) و پيروان ايشان است (گردآوری : انجمن ناجی) البته او در مقطعي براي بهرهمندي از همراهي غربيان صليب به گردن ميآويزد.
2. سرآغاز شورش
سفياني شش ماه پيش از ظهور و در ماه رجب اقداماتش را آغاز ميكند. سرآغاز شورش او از وادي يابس ـ تنگهاي بيآب و علف از ارضي شام ـ است (گردآوری : انجمن ناجی) اين منطقه مرز سه كشور اردن، سوريه و فلسطين را تشكيل ميدهد. به عبارت ديگر از هركدام از اين سه كشور ممكن است او شورش كند كه احتمال اردن و سوريه بيشتر از فلسطين است و با مراجعه به نقشه ميتوان احتمال اردن را نيز بيش از سوريه دانست. پس از مدتي كوتاه (حداكثر سه ماه) او بر پنج منطقه دمشق، فلسطين، حمص، حلب و اردن مسلط ميشود. اين پنج منطقه را ميتوان كنايه از كلّ شام دانست. لازم به يادآوري است كه همزمان با او، يماني و خراساني نيز دست به قيام و اقدامات انقلابي ميزنند. روايات، اصهب و ابقع را تنها موانع موجود بر سر راه سفياني براي سلطه بر منطقه شام بيان كردهاند. كه به دليل اجمال بسيار اين روايات نميتوان اطلاعات دقيقي درباره اين دو شخصيت به دست آورد. ظاهراً در آن ايام، دولتهاي حاكم بر شام از پايگاه اجتماعي قابل توجهي برخوردار نيستند كه در مدتي كوتاه سفياني ميتواند بر تمام اين مناطق سلطه يابد؛ البته از حمايت يهوديان و غربيان از سفياني در دستيابي به اين موفقيت نبايد چشم پوشي كرد.
در همين ماه سيماي يكي از اولياي الهي، در خورشيد نمايان شده و دستي در آسمان مردم را به حق رهنمون ميشود. اولين نداهاي آسماني در ماه رجب به گوش ميرسد كه بدانيد:
ـ لعنت خداوند شامل حال ستمگران ميشود؛
ـ نزديك شونده (قيامت) نزديك شده است؛
ـ خداوند متعال، مهدي را فرستاده است؛ حرفهايش را بشنويد و از او اطاعت كنيد.
بنا بر برخي روايات، خورشيد در اين ماه براي مدتي قابل توجه (مثلا سه ساعت) از حركت ميايستد و ماه دچار گرفتگي ميشود.به دنبال شورش سفياني و قيام خراساني و يماني در ماه شعبان، در ديگر مناطق شرق و غرب نيز جنگها و شورشها به راه ميافتند.
در ماه رمضان با سه اتفاق غير عادي فضاي جهان به طور جدي ملتهب ميشود:
ـ خسوف و كسوف غير عادي در ابتدا و ميانه ماه: اين ماجرا به نحوي است كه از زمان حضرت آدم(ع) بيسابقه است و همگان را دچار بهت و حيرت ميكند. با توجه به تأكيد روايات بر اهميت اين ماجرا و بيسابقه بودن آن از ابتداي حيات بشر بر كره خاك، توجيهات و احتمالاتي كه درباره تأثير اجرام آسماني بر وقوع اين ماجرا در برخي آثار آمده قابل اعتنا نيستند؛
ـ نداهاي آسماني جبرييل(ع) و ابليس لعين: اين دو ندا در روز بيست و سوم ماه رمضان برميخيزد. با اين تفاوت كه يكي در ابتدا و ديگري در انتهاي روز است (گردآوری : انجمن ناجی) اين نداها دو جبهه حق و باطل را به جهانيان معرفي ميكنند. ابليس، جهانيان را از شورش سفياني مطلع ساخته، آنان را به ياري او فرا ميخواند.
در ماه رمضان سي هزار نفر از از قيبله بني كلب كه ظاهراً همان دروزيهايي هستند كه در لبنان امروز ساكنند با سفياني بيعت ميكنند. اين جمعيت پشتوانه نيروهاي سفياني را براي پيشبرد اهدافش تأمين كرده و او را از يك كودتاچي به حاكمي نيرومند مبدّل ميسازد.
3. قرقيسيا
اندكي پس از مسلط شدن سفياني بر شام، در منطقه قرقيسيا (منطقه مرزي كشورهاي عراق، تركيه و سوريه و نزديك شهر ديرالزور)، گنج و ثروت قابل توجهي (كه ممكن است جواهرات، معادن كاني ارزشمند يا نفت و امثال آن باشد) نمايان ميشود. سپاهيان بيشماري از آسياي ميانه و تركيه (تركها)، اروپا (روميان)، عراق، مصر و ...به اين منطقه سرازير ميشوند. جنگ بزرگي در اين منطقه رخ ميدهد و سفياني با كشتن حدود صد يا چهارصد هزار نفر فاتحانه رقباي خويش را از ميدان بيرون ميكند. جنگ به نحوي است كه امكان دفن يا انتقال كشتهها وجود ندارد و از همين رو بدن كشتگان، خوراك درندگان ميشوند. روايات تأكيد ميكنند در اين جنگ شيعيان حداقل حضور و تلفات را خواهند داشت. اين اولين پيروزي سفياني در خارج از منطقه شام است كه پشتوانه اقتصادي حكومت او را تأمين ميكند.
4. جنايات عراق
سفياني با به دست آوردن پيروزي در قرقيسيا بر رقباي شرقي و غربي خود و با استفاده از بيثباتي سياسي موجود در عراق حركت خود را به مناطق مركزي عراق شروع ميكند.
او كه در ماه ذيقعده با سپاهي صد و سي هزار نفري به بغداد ميرسد در دهه سوم اين ماه در عراق كشتارگاهي به راه مياندازد كه بوي خون و تعفن همه جا را فراميگيرد و تا مدتها دجله رنگ خون به خود دارد. ضمن اين ماجرا به بيش از دوازده هزار دوشيزه تجاوز ميشود و حداقل شصت هزار نفر در مدتي كمتر از سه هفته تنها روي پل بغداد كشته ميشوند. انگيزه سفياني صرفاً كشتار شيعيان است و براي سر هر شيعه رقمي را به عنوان جايزه تعيين ميكند، ولي با توجه به مشكلات اقتصادي موجود در عراق، مردم حتي به همسايههاي خويش نيز رحم نميكنند و آنها را به اتهام تشيع (كه شايد صحت نداشته باشد) ميكشند و سر آنان را براي گرفتن هداياي نقدي سفياني به او تقديم ميكنند.
سفياني مشابه ماجراي بغداد را در كوفه نيز به راه مياندازد با اين تفاوت كه علاوه بر مردم عادي، هفتاد عالم شيعي به دست او در اين شهر به شهادت ميرسند و هفتاد هزار دختر را اسير ميكنند.تعداد سپاه سفياني به هنگام حمله به كوفه هفتاد هزار نفر بيان شده است (گردآوری : انجمن ناجی)او آرام آرام بر تمام عراق مسلط ميشود.
5. حمله به ايران و عربستان
به دنبال پيروزيهاي عراق، سفياني براي تسلط بر كلّ منطقه خاورميانه، سپاهش را به سه دسته تقسيم ميكند:
ـ دستهاي در عراق باقي ميمانند؛
اينان به طور طبيعي همان جنايات پيشين را ادامه ميدهند و به تاراج مردم بيچاره و نفرين شده عراق ميپردازند.
ـ دستهاي به ايران حملهور ميشوند؛
اينان تا منطقه اصطخر (شيراز يا اهواز كنوني) پيش ميآيند كه در آنجا با سپاه خراساني روبه رو شده و اولين شكست خود را تجربه ميكند. دستهاي به شبه جزيره عربستان حمله ور ميشوند.اين دسته به راحتي تا مدينه پيش ميآيند و در طول دو روز و سه شب به حريم نبوي نهايت گستاخي را روا ميدارند و حرم، مسجد و منبر رسول خدا(ص) را ويران كرده و مسجد را آلوده و نجس ميسازند و روي وهابيان را در جسارت به آثار اسلامي سفيد و خاطرات واقعه طف را زنده ميكنند.همزمان با اقدامات سپاه سفياني، حكام مكه بيآنكه نگران اقدامات آنان باشند، فرستاده امام عصر(ع) را شهيد ميكنند. امام عصر(ع) و ياران ايشان در آستانه عاشورا به مكه ميآيند و حاكمان مكه را سرنگون ميسازند. اخبار ظهور و سلطه بر مكه به گوش همه مردم جهان و خصوصاً سفياني و سپاهش ميرسد. او دوازده هزار نفر از سپاهيانش را كه در مدينه به جنايت و تاراج مشغولند روانه مكه ميسازد. اين سپاهيان در بيابان «بيداء» ميان مكه و مدينه با غضب الهي ملك مقرب خداوند جبرييل(ع) مواجه ميشوند و همگي به جز دو يا سه نفر در زمين فرو ميروند. اين واقعه كه از آن با عنوان «خسف بيداء» ياد ميشود آخرين مورد از نشانههاي حتمي ظهور و تنها مورد از آنهاست كه پس از ظهور رخ ميدهد. سفياني جديترين و عجيبترين شكست خود را در اين ماجرا تجربه ميكند. روايات از دو نفر باقي مانده با القاب «بشير» و «نذير» ياد كردهاند. جبرييل سر اين دو را به پشت برميگرداند. بشير به خدمت امام عصر(ع) رسيده و گزارش ماجرا را براي ايشان نقل ميكند و سپس به دست حضرت توبه كرده و به حالت عادي باز ميگردد و در زمره ياران ايشان قرار ميگيرد. نذير نيز به سفياني گزارش ماجرا را ميدهد و بلافاصله هلاك ميشود.
6. عقب نشيني تا افول و شكست
سپاهيان سفياني از اين پس عقب نشيني را تجربه ميكنند تا حوالي درياچه طبريه دو لشكر مهدوي و سفياني با هم رو در رو ميشوند. درياچه طبريه در قسمت غربي وادي يابس قرار دارد. اين منطقه كه سرآغاز شورش سفياني را به چشم خويش ديده بود نه ماه بعد از آن و سه ماه پس از ظهور امام عصر(ع) شاهد سرانجام او خواهد بود:«سفياني با لشكر و مالهاي سواري خود خروج ميكند و تعداد صد و هفتاد هزار نفر با او خواهند بود و در درياچه طبريه فرود ميآيند، آنگاه مهدي(ع) در حالي كه جبرئيل(ع) پيشاپيش او حركت ميكند به سوي سفياني حركت ميكند. آنان در شب راه ميروند و روز پنهان ميشوند و مردم هم از آن حضرت متابعت ميكنند تا اينكه در درياچه طبريه با سفياني رو به رو ميشوند و خدا به سفياني غضب ميكند. خلق خدا هم به جهت غضب خدا به او غضب ميكنند. پرندهها آنها را با پر و بال خود سنگباران ميكنند و كوهها با سنگهاي خود و ملائكه با صداهاي خود آنها را مورد حمله قرار ميدهند. ساعتي طول نميكشد كه خدا همه اصحاب سفياني را هلاك مينمايد و غير از سفياني كسي از آنها باقي نميماند. آنگاه مهدي(ع) او را گرفته در زير درختي كه شاخههاي آن به طرف درياچه طبريه متمايل است ميكشد و در پي آن، شهر دمشق را تصرف ميكند. بعد از آن پادشاه روم با صد هزار صليب كه در زير هر صليبي ده هزار نفر قرار دارد شورش ميكند و طرسوسا را با نيزه فتح نموده، اموال مردم را غارت ميكند. اين سرانجام خفت بار سفياني است كه حتي ارشادات امام عصر(ع) را برنميتابد و تا پايان به عنوان دشمن اهل بيت(ع) در ميدان جنگ باقي ميماند.
7. سفياني و امروز
از مرحوم بهلول و امام موسي صدر نقل شده است كه شخصي را در ارتش سوريه ديدهاند كه نام و اوصافش با سفياني مطابقت ميكند. در مصاحبهاي كه با مرحوم بهلول شده در اين زمينه در چنين آمده است:
ـ آقاي بهلول لطفاً جريان سفر خود را به سوريه و ديدن عثمان بن عنبسه سفياني را كه در روايات آمده و جزء علامات حتمي ظهور امام زمان(ع) است بيان فرماييد.
ـ بسم الله الرحمن الرحيم. من براي زيارت حضرت زينب(س) و حضرت رقيه(س) به سوريه رفته بودم و در حدود بيست روز در آنجا بودم.حافظ اسد (رئيس جمهور پيشين) مرا دعوت نمود و به خانه خود برد و از من پذيرايي نمود و از آنجا مرا به ارتش سوريه برد و گفت كه براي ارتش سوريه صحبت كنم، من هم به منبر رفته، براي آنها سخنراني كردم.وقتي كه از منبر پايين آمدم يك منصب داري داخل شد. در آن وقت عدهاي گفتند: «جاء سفياني؛ يعني سفياني آمد». ديدم او يك سرتيپ ارتش سوريه است (گردآوری : انجمن ناجی) من با او شروع به صحبت كردن كردم و اسم كوچك او را پرسيدم. گفت:اسمم عثمان بن عنبسه است (گردآوری : انجمن ناجی) ديدم خودش است و او از لحاظ قيافهاي همان خصوصياتي را داشت كه در روايات از سفياني آمده است (گردآوری : انجمن ناجی)
در صحبتهاي خود با او متوجه شدم كه وي به فكر اين است كه رييس جمهور سوريه شود و اين موضوع را از اينجا فهميدم كه وقتي من پيش او از حافظ اسد تعريف كردم كه حافظ اسد خيلي نسبت به من مهرباني كرده است (گردآوری : انجمن ناجی) او گفت: حافظ اسد به شما لطفي نكرده اگر من جاي حافظ اسد بودم شما را نخستوزير خود ميكردم و من از اين حرفش فهميدم او ميل دارد جاي حافظ اسد بنشيند.
همان طور كه ميبينيد دليل ايشان براي اثبات مدعا چندان قوي نيست. از اسارت امام موسي صدر حدود سه دهه معادل مدت استخدام در نهادهاي دولتي ميگذرد. از همين رو احتمال صحت تطبيق ايشان نيز تا حد زيادي مخدوش ميشود و چندان قابل اعتنا نميتواند باشد؛ زيرا به طور طبيعي اگر چنان درجه داري سي سال قبل در ارتش مشاهده شده باشد الآن بايد در دوره بازنشستگي گذر عمر را تجربه كند. از همين رو بهتر است مترصد شورش باشيم نه به دنبال يافتن شخصيت، پيش از آغاز اقدامات او. آنگونه كه از سياق روايات برميآيد وظيفه ما آمادگي براي مقابله با اقدامات سفياني و كاهش تلفات و آسيبهاي ناشي از آن و نه جست و جو براي شناسايي اوست. متأسفانه تا كنون ماجراي سفياني بسان داستاني جذاب و پيشگويي شيريني در ميان ما جاي يافته كه آن را نُقل جلسات و محافل خويش كرده و پس از اشارهاي اجمالي به شخصيت و اقدامات او افزودهايم: «مي گويند او را در ارتش سوريه ديدهاند.» شايد بهتر باشد به جاي آنكه مصداق اين بيت شعر شويم:
پي قيل و قال مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند
اين نكتهها را مدّ نظر بياوريم كه:
1. شورش سفياني سرآغاز فتنههاي غرب و شرق است كه طبيعتاً كشور و ملت ما نيز از تبعات آن آسيب خواهند ديد؛
2. بيشترين كساني كه به دست سفياني كشته ميشوند، شيعيانند. به گونهاي كه در روايات گفته شده است تا دو ماه مردانتان را از او مخفي سازيد و از آنجا كه شيعيان نسبت به هم حقوق بسياري دارند همزمان با آمادگي براي صيانت از خويش، خود را مهياي حمايت و مددرساني به ديگر شيعيان كنيم. مسلماً شيعيان ساكن اردن، سوريه، عراق و عربستان با شورش سفياني دچار مشكلات جدي خواهند شد جا دارد از خود بپرسيم آيا ما به وظايف خويش در قبال ايشان آشنايي داريم و ميدانيم براي دوران كنوني و آن ايام چه تكاليفي برعهده ما قرار داده شده است؟ و آيا اساساً تأسيس يك حكومت اسلامي شيعي مسئوليتها و تكاليف جديدتر و جديتري نسبت به ديگران برعهده ما قرار ميدهد يا خير؟؛
3. معلوم نيست چرا ما اين همه به تطبيق نشانهها و نه دريافت و استخراج وظايف خود تأكيد ميورزيم. يكي از بزرگاني كه به تعيين وقت براي ظهور شهرت داشت و چندي است به رحمت ايزدي پيوسته، گاه براي مخاطبان خود چنان مشكل ساز ميشده است كه عملاً آنان را از مسير دين خارج كرده و زمينه ساز تزلزل عقيدتي آنان را فراهم ميساخته است (گردآوری : انجمن ناجی) نويسنده كتاب «نشانههاي يار و چكامه انتظار» مشكلاتي را كه جمعي از دانشجويان در ايام حمله نخست آمريكا به سبب شنيدن صحبتهاي اين سخنران شهير بدان دچار شده بودند، آورده است (گردآوری : انجمن ناجی) در نقل اين صحبت كه سفياني الآن در ارتش سوريه وجود دارد بهتر است مخاطب خود را متوجه صحت احتمالي و نه قطعي آن كنيم وگرنه به تعبير روايات مصداق آن شخصي ميشويم كه بدون بصيرت در مسيري گام برداشت و هرچه بيشتر قدم برميداشت يشتر از مقصدش دور ميشد.
4. تنها چهار ماه پس از آغاز شورش سفياني مردم دچار قحطي و تورم شديدي ميشوند كه به دنبال تهيه، انبار و احتكار كردن آذوقه و مواد غذايي ميافتند. حتي در بعضي از روايات آمده كه براي يك سال خود آذوقه تهيه كنيد. اين دست روايات ميتواند مبناي جدي سياستگذاري و تصميم گيريهاي وزارتخانههايي نظير جهاد كشاورزي (جهاد سازندگي و كشاورزي)، بازرگاني، نيرو، صنايع، رفاه و ... قرار گيرد. حال كه دولت جمهوري اسلامي، برمبناي تعاليم و آموزههاي ارزشمند و بيبديل اهل بيت(ع) در اختيار ما قرار گرفته است بهانهاي براي كوتاهي در انجام وظايف كلان خود نداريم
5. با شروع شدن ماجراي سفياني تا زمان ظهور امام عصر(ع) طيّ سه نوبت در ماههاي رجب، رمضان و محرم نداهاي آسماني براي تشخيص مسير حق از باطل به مدد انسانها ميآيند حتي نداي دوم را ملك مقرب خداوند، جناب جبرييل(ع)، به نحوي سر ميدهد كه تك تك انسانها و ديگر موجودات آن را ميشنوند و عذري براي احدي باقي نميگذارد اما با اين حال بازهم براي بسياري ناگهاني است (گردآوری : انجمن ناجی) علت اين ناگهاني بودن را بايد در شدت التهابات جهاني و خصوصاً منطقهاي يافت كه بسياري از مردم جهان به علت جنگها و خونريزيها يا بيماريهاي فراگير و واگيردار گرفتار مرگ سرخ يا سفيد ميشوندو تعداد قابل توجهي از آنها نيز دچار مرگ روحي و عقيدتي ميشوند. در آن زمان تزلزل در عقايد و باورها به قدري شديد است كه گاه به اندازه فاصله يك صبح تا عصر يا شب تا به صبح شخص ايمان خود را از دست ميدهد. اگر ما واقعاً باور داشتيم سفياني يكي از نشانههاي حتمي ظهور است و اين احتمال را ميداديم كه او الآن وجود دارد، با در نظر گرفتن رواياتي كه در اين بند برشمرديم سياستهاي اصلي، مبنايي و كلان وزارتخانههاي آموزش و پرورش، علوم، تحقيقات و فناوري، بهداشت، درمان و آموزش پزشكي و .... و سازمانهايي نظير سازمان تبليغات اسلامي و حوزههاي علميه ما در سراسر كشور، اينگونه بود كه الآن شاهد هستيم. در پايان بايد پرسيد: آيا اساساً در جهتگيريهاي كلان ما رويكردهاي آخرالزماني برگرفته از آيات قرآن كريم و روايات اهل بيت(ع) جايگاهي دارد؟
نويسنده:محمود مطهرينيا
منبع:ماهنامه موعود - شماره 97
مطالب بدون منبع هست قابل استناد البته نیست ولی نوشتن آن بی ضرر نبود
آیا داعش همان سفیانی است؟سفیانی پس از سرکوب مخالفان، هدفی جز حمله به عراق ندارد، از اینرو، با سپاهی بزرگ به سمت عراق رهسپار میشود، در میانه راه، در منطقهای به نام قرقیسیا جنگی هولناک درمیگیرد و بسیاری کشته میشوند.
به گزارش خبرگزاری فارس، با تحرک تروریستهای تکفیری داعش، باز برخی شروع به داستانسرایی در عرصه تطبیق نشانههای ظهور کردهاند و بازار را برای سخنان عوامانه و به تعبیر مقام معظم رهبری صرف تخیلات و توهمات خود مناسب دیدهاند، مدعی شدهاند که این گروه همان سفیانی روایات است (گردآوری : انجمن ناجی)
یکی از نشانههای سفیانی شیعهکشی و دشمن اهل بیت بودن است، در حدیث معتبری از امام باقر(ع) چنین آمده است: «فَإِنَّ حَنَقَهُ وَ شَرَهَهُ إِنَّمَا هِیَ عَلَى شِیعَتِنَا»(1)؛ شدت خشم و حرص او تنها بر شیعیان ماست، گروه تروریستی داعش نیز در این نشانه شبیه سفیانی است، اما آیا میتوان به صرف یک مشابهت چنین حکم کرد که این گروه همان سفیانی روایات است؟ روشن است که برای اثبات این تطبیق باید تمام روایات سفیانی در نظر گرفته شود، حجتالاسلام و المسلمین جواد جعفری(کارشناس مهدویت) در خصوص این شبهه به شش تفاوت داعش با سفیانی اشاره میکند و بیان میدارد:
*نشانه نخست
در حدیث معتبری امام صادق(ع) فرمودند: «إِنَّ أَمْرَ السُّفْیَانِیِّ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ فِی رَجَب»(2) و در حدیث معتبر دیگری امام صادق(ع) فرمودند: «خُرُوجُ الثَّلَاثَةِ الْخُرَاسَانِیِّ وَ السُّفْیَانِیِّ وَ الْیَمَانِیِّ فِی سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یَوْمٍ وَاحِد»(3)، طبق این دو روایت سفیانی در ماه رجب و همزمان با خراسانی و یمانی شورش خواهد کرد، روشن است که به هیچ وجه این نشانه قابل تطبیق بر داعش نیست، زیرا هنوز نه خراسانی قیام کرده نه یمانی.
*نشانه دوم
در حدیث معتبری امام صادق(ع) فرمود: «مِنْ أَوَّلِ خُرُوجِهِ إِلَى آخِرِهِ خَمْسَةَ عَشَرَ شَهْراً سِتَّةُ أَشْهُرٍ یُقَاتِلُ فِیهَا فَإِذَا مَلَکَ الْکُوَرَ الْخَمْسَ مَلَکَ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَ لَمْ یَزِدْ عَلَیْهَا یَوْماً»(4)، از اول قیام سفیانی تا آخر کارش 15 ماه است (گردآوری : انجمن ناجی) شش ماه میجنگد و پنج آبادی را میگیرد و نه ماه حکومت میکند و یک روز هم بیشتر نمیشود.
در روایت دیگری امام صادق(ع) این پنج آبادی را در شام نام میبرد: «مَلَکَ کُوَرَ الشَّامِ الْخَمْسَ دِمَشْقَ وَ حِمْصَ وَ فِلَسْطِینَ وَ الْأُرْدُنَّ وَ قِنَّسْرِینَ»(5)، مناطق پنجگانه آمده در روایات اکنون چهار کشور سوریه، لبنان، فلسطین و اردن است (گردآوری : انجمن ناجی)
طبق این بیان اولاً سفیانی کسی است که شش ماه بتواند چهار کشور را بگیرد و بسیار روشن است که این نشانه به هیچ وجه قابل تطبیق بر داعش نیست، ثانیاً کل شورش و حکومت سفیانی از ظهور تا افولش بیش از پانزده ماه نخواهد بود، در حالی که داعش بیش از دو برابر این مدت است که شر کشورهای اسلامی شده است و حتی یک کشور را هم نتوانسته است بگیرد.
*نشانه سوم
در حدیث معتبری امام باقر(ع) فرمودند: «وَ أَمَّا النِّسَاءُ فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ بَأْسٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی»(6)، شر سفیانی به زنان شیعیان نخواهد رسید، در حالی که گروه وحشی داعش میان زنان و مردان شیعه فرقی نمیگذارند.
*نشان چهارم
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «یَخْرُجُ بِالشَّامِ فَیَنْقَادُ لَهُ أَهْلُ الشَّام»(7)، سفیانی شورش میکند و اهل شام از او پیروی میکنند، در حالی که روشن است مردم سوریه در انتخابات داعش را حمایت نکردند.
*نشان پنجم
سفیانی پس از سرکوب مخالفان، هدفی جز حمله به عراق ندارد، از اینرو، با سپاهی بزرگ به سمت عراق رهسپار میشود، در میانه راه، در منطقهای به نام قرقیسیا(شهری در سوریه در محل اتصال رود خابور و فرات) جنگی هولناک درمیگیرد و بسیاری کشته میشوند.
سپاه سفیانی پس از پیروزی در نبرد قرقیسیا به صورت همزمان با دو سپاه مختلف به مدینه و عراق یورش خواهد برد.(8)
چنان که در این روایت آمده سفیانی پس از تسلط بر چهار کشور سپاهی را به عراق خواهد فرستاد، در حالی که داعش پس از شکست در سوریه به سراغ عراق آمده است، علاوه قبل از آمدن به عراق سفیانی نبرد قرقیسیا را خواهد داشت که نبردی بسیار خونین خواهد بود، در حالی که داعش چنین نبردی را نکرده است و در واقع به عراق فرار کرده است (گردآوری : انجمن ناجی)
*نشان ششم
در روایتی امام باقر(ع) فرمود: «وَ یَبْعَثُ السُّفْیَانِیُّ بَعْثاً إِلَى الْمَدِینَةِ فَیَنْفَرُ الْمَهْدِیُّ مِنْهَا إِلَى مَکَّةَ فَیَبْلُغُ أَمِیرَ جَیْشِ السُّفْیَانِیِّ أَنَّ الْمَهْدِیَّ قَدْ خَرَجَ إِلَى مَکَّةَ فَیَبْعَثُ جَیْشاً عَلَى أَثَرِهِ فَلَا یُدْرِکُهُ ... َ وَ الْقَائِمُ یَوْمَئِذٍ بِمَکَّةَ قَدْ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْبَیْتِ الْحَرَامِ مُسْتَجِیراً بِه»(9)،
این بیان نیز نشان میدهد قیام سفیانی هم زمان با ظهور امام عصر(عج) خواهد بود، در حالی که حرکت داعش به قیام امام ربطی نیافته است (گردآوری : انجمن ناجی)
با توجه به این نشانههای روشن که در روایات معتبر و کتابهای متقن ما آمده است، معلوم میشود هیچ شباهتی میان داعش و سفیانی وجود ندارد، ادعاهای بیاساسی که برخی افراد بدون دقت در روایات بیان میکنند، موجب رواج مدعیان دروغین، منحرف کردن مردم از حقیقت انتظار، ایجاد امید کاذب در جامعه و مشکلات بین المللی برای کشور میشود، امید است کسانی که تریبونهای عمومی مخصوصاً مقدس در اختیار آنهاست در اظهار نظر کردن در مورد نشانههای ظهور محتاطانه عمل کنند و از ماجرهای چند سال گذشته عبرت گرفته موجب به خطر افتادن آبروی خود و دیگران نشوند.
*پینوشتها:
1. الغیبة للنعمانی؛ ص300.
2. کمال الدین و تمام النعمة؛ ج2 ؛ ص650.
3. الغیبة (للطوسی)، کتاب الغیبة للحجة؛ النص ؛ ص446.
4. الغیبة للنعمانی، النص؛ ص299
5. کمال الدین و تمام النعمة، ج2؛ ص651.
6. الغیبة للنعمانی، النص، ص300
7. الغیبة للنعمانی، النص، ص304.
8. الغیبة للنعمانی، ص317، باب18، ح17.
9. الغیبة للنعمانی، النص، ص279.