عاشورا ، نام یکی از بزرگترین واژه نامه های اسلامی و جهانی است . بسیاری از کلمات بعد از این حماسه بزرگ معنی تازه ای پیدا کردند و گروهی نیز رنگ باختند . دلیلِ این مطلب نیز ، همان عظمت و گستردگی ابعاد انسانی و معرفتی در قیام سرور و سالار شهیدان است . مثلاً قبل از شروع حرکت امام حسین (ع) ، شاهد دعای عرفه و نیایش امام به درگاه پروردگار هستیم . مفاهیم دلنشین و شکوهمند یکی پس از دیگری در این تضرّع عاشقانه جاری می شود . گویا امام کلاس درسی برای تاریخ بشریت برپا می کند . یا در جایی دیگر امام (ع) هدف خود را از قیام کربلا (( امر به معروف و نهی از منکر )) اعلام می نماید و ... همه اینها شواهدی هستند بر این ادعا که با یک انقلابِ معرفتی و دگرگونی در شناختها روبرو هستیم . شاید به همین دلیل است که شریعت رسول الله (ص) جز با خون حسین پایدار نمی ماند ؛ همان دینی که با (( اِقرَأ )) شروع شد و اهمیت دانش را در اولین فرازهای خودش بیان کرد . اینک آن آیین ، نیاز به خونی تازه دارد تا معانی از دست رفته را به دست بیاورد و دوباره زنده شود . لذا اگر عاشورا را قاموسِ معرفت بدانیم و برای آن شأن فرهنگ و هنر قائل شویم ، کاری به جا و پسندیده انجام داده ایم .
یکی از جلوه های هنر عاشورایی جمله ایست که بساط جهل را در هم کوبید . جمله ای در لحظات پُر از تپش و تنش ، اسارت و سختی و مصیبت ، از زبانِ (گوهر دانش و صبر در دشت نینوا ) ، ... پیرامونش کاروانی اندوه زده که چشم به او دارند ، نگران سرمایه امانت و یادگار امامت است و در عمق وجودش درد جانکاه فراق مادر ، ضربت خوردن پدر و جگر پاره پاره برادر را همراه دارد و ... اینک سر بریده برادر دیگر ... آه که جان طاقت این غم ندارد و او چون کوه ایستاد و شمشیر افتاده برادر را بر دست گرفت و یاد ذوالفقار را زنده کرد (1). و چه زیبا او را زینتِ پدر نامیدند ... زینب (س) نامیدند .. زینب !! و این گفتهء او بود ؛ در برابر طعن و پلیدیِ آن ناخلیفهء شوم تبار ؛ با آرامشی به وسعت آسمان و لبریز از عطر ناب محمدی(ص) : (( ما رَأَیتُ اِلّا جَمیلا ))
اگرچه این بیانِ سرشار از معنا ، در مراسم و منابر عزاداری بارها ذکر گردیده است ، اما هنوز تفسیر و نکات متعالی آن پوشیده مانده است . معمولا این سخن را به این صورت ترجمه می کنند که ( من به جز زیبایی چیزی ندیدم ) . شخصی با دقت طبع ، ترجمه ای سرشار از ظرافت و لطافت از این جمله بیان نموده بود ، که جای تأمل دارد .(2) ایشان می گفتند که در ادبیات عرب (جمیل) صفت مشبهه است . صفت مشبهه ، شبه فعل است و در دل خود ضمیرِ مستتر دارد . اگر عبارت مورد نظر ( ما رأیت الا جمالا ؟؟ ) بود آنگاه ترجمه ارائه شده درست بود . اما از آنجا که جمیل صفت مشبهه است باید به گونه ای ترجمه شود که معنای ضمیر هم در ترجمه آشکار شود . یعنی بهتر است بگوییم : (( چیزی به جز صاحب زیبایی ندیدم )) . و نا خودآگاه به یاد آن حدیث قدسی می افتیم که (( ان الله جمیل و یحب الجمال )) . و معنای دقیق آن مشخص می شود .
نکته دیگر و شاید مهم تر آن است که این جمله یکی از همان دلایل محکم در لزوم جهاد اکبر (خودسازی) قبل از جهاد اصغر ( مبارزه با دشمنان اجتماع ) است . آیا کسی قبل از نیل به مراتب بالا و والای ایمان و یقین می تواند چنین با اطمینان و عزت و آرامش از حادثه ای سخت گذر کرده و راضی و خوشنود به خواست الهی باشد ؟ اگر حضرت زینب(س) این چنین پایداری را تعلیم می دهند ؛ ابتدا و قبل از آن ، (( عقیله بنی هاشم )) هستند.
از طرفی وقتی هدف و سیرت خدایی باشد نتیجهء کار هم به هر صورت که باشد مطلوب خواهد بود . حال چه در کشتن و چه در کشته شدن . این حقیقت نیز در کلام بانوی صبر و حیا ، زینب کبری (س) عیان است . وقتی سهم شما از نبرد نابرابر ، زیبایی است . بی شک برنده هستید . نه تنها شیعیان و مسلمانان بلکه همه ادیان به این پیروزیِ حسین اقرار دارند و حسین را نماد آزادمردی و آزادگی می دانند . وقتی مسیحیان برای اباعبدالله الحسین(ع) عزاداری برپا می کنند نشان می دهد که آنها امام حسین(ع) را راه مستدام نیل به زیبایی و درستی می دانند و دستانی پلید چون ... و ... و ... و ... و یزید (لعنة الله علیه) توان مقابله با این حقیقت را ندارند.(3) همان حقیقتی که در غدیر خم با دست پیامبر(ص) بلند شد و در کربلا نمایان تر گردید و معنای (( زیبایی )) را در واژه نامه بشریت تغییر داد.