با سلام یک روایت دیگر ، به پیشنهاد آرزو خانم حالا راوی گونه رو کنار گذاشته تا تم بزرگانه به خودش بگیرهههههههه
خب راوی براتون باز ، روایت داره، اینبار از یک ارتباط .....
روز خواستگاری بود و من قرار بود با همسر آیندم آشنا بشم " امشب چه شبی است شب مراد است امشب"
شروع شد و قرارمون این شد زیر نظر خانواده با هم اشنا بشیم "بیا بریم اونجا که شباش بوی تو باشه تو هواش"
هر چی می گفتم ، اون می گفت باشه !
هر اخلاقی که داشتم می پسندید !
یه چی می گم یه چی می شنفییییییییییییییییی
چشم و بله و مطیعتم غلومتم سرور منی نیمه ی گمشده ی منی و برووووووووووووووووتا باقی "دلبندم تو باقالی" هندونه آی هندونه زیر بغلت گذاشتم گذاشتم"
روز عقد رسید و خطبه جاری شد "مارو بگو تو خیالم یه همسر خوب ، مطیع ، حرف گوش کن ، عاشق "همه چی آرمه من چقدر خوشحالم"
روز اول به در ... روز دوم به در ... روز سوم که نشد ما شدیم در به در "از تو باید می گذشتم ولی افسوس نتونستم تو عروسک بودیو من آخر غصه دونستم"
همسر عالیقدرعوض شد !
گفتش در گوش من ! بعدش نوشت ! جار زد و هو هوووووووووووو ناله کنون ، تو چی هستی ! این اخلاقت ایراد داره ! اون اخلاقت ایراد داره ! تو چی هستی ! ایششششششششششششش "می خوام برم از این شهر باید برم بمیرم"
دعوا شد "داش داش داشم من ، حیبب داش داشم من ! چاقو کشم من "
سربالا ، سینه جلو ، رفتم تو دلش گفتم بهش : تو که بم گفتی عاشقمی ، همه چیم خوبه ، مورد پسنده ، خرداسه قالی همه چی عالی !
برات نوشتم ، مگه قرارمون نبود ، همه چی با صداقت باشه ، یه کلوم گفتی ، نمی خواستم از دستت بدم ! دروغ گفتی ؟ گفتی صداقت گفتم صداقت "یه دروغه یه دروغه"
یهو رعدو برقی زدو و من گفتممممممم بهش اومدی با حرفهای قشنگت ، عاشقم کردی ؟ وابستم کردی ؟ تو مردم نشونم کردی و اخرش پیسسسسسسسسسسسسسسسسس بادت خوابید
حالا بیا از اول شروع کنیم همدیگر رو بشناسیم !" اسمت چیه اسم من چیه من کی بیدم ! تو کی بیدی ! "دیوانه دیوانه ، دیوانه شو دیوانه "
درسته این داستان جنبه طنزداشت ولی به نکاتی اشاره کردبودکه خیلی قابل تامل بودن.
درموردازدواج ومشکلات بعدازآن.
جدایی ها،که طرفین خیلی راحت همو کنارمیزنن حاضرنیستن ازخواسته هاشو بگذرن.
با سلام یک روایت دیگر ، به پیشنهاد آرزو خانم حالا راوی گونه رو کنار گذاشته تا تم بزرگانه به خودش بگیرهههههههه
خب راوی براتون باز ، روایت داره، اینبار از یک ارتباط .....
روز خواستگاری بود و من قرار بود با همسر آیندم آشنا بشم " امشب چه شبی است شب مراد است امشب"
شروع شد و قرارمون این شد زیر نظر خانواده با هم اشنا بشیم "بیا بریم اونجا که شباش بوی تو باشه تو هواش"
هر چی می گفتم ، اون می گفت باشه !
هر اخلاقی که داشتم می پسندید !
یه چی می گم یه چی می شنفییییییییییییییییی
چشم و بله و مطیعتم غلومتم سرور منی نیمه ی گمشده ی منی و برووووووووووووووووتا باقی "دلبندم تو باقالی" هندونه آی هندونه زیر بغلت گذاشتم گذاشتم"
روز عقد رسید و خطبه جاری شد "مارو بگو تو خیالم یه همسر خوب ، مطیع ، حرف گوش کن ، عاشق "همه چی آرمه من چقدر خوشحالم"
روز اول به در ... روز دوم به در ... روز سوم که نشد ما شدیم در به در "از تو باید می گذشتم ولی افسوس نتونستم تو عروسک بودیو من آخر غصه دونستم"
همسر عالیقدرعوض شد !
گفتش در گوش من ! بعدش نوشت ! جار زد و هو هوووووووووووو ناله کنون ، تو چی هستی ! این اخلاقت ایراد داره ! اون اخلاقت ایراد داره ! تو چی هستی ! ایششششششششششششش "می خوام برم از این شهر باید برم بمیرم"
دعوا شد "داش داش داشم من ، حیبب داش داشم من ! چاقو کشم من "
سربالا ، سینه جلو ، رفتم تو دلش گفتم بهش : تو که بم گفتی عاشقمی ، همه چیم خوبه ، مورد پسنده ، خرداسه قالی همه چی عالی !
برات نوشتم ، مگه قرارمون نبود ، همه چی با صداقت باشه ، یه کلوم گفتی ، نمی خواستم از دستت بدم ! دروغ گفتی ؟ گفتی صداقت گفتم صداقت "یه دروغه یه دروغه"
یهو رعدو برقی زدو و من گفتممممممم بهش اومدی با حرفهای قشنگت ، عاشقم کردی ؟ وابستم کردی ؟ تو مردم نشونم کردی و اخرش پیسسسسسسسسسسسسسسسسس بادت خوابید
حالا بیا از اول شروع کنیم همدیگر رو بشناسیم !" اسمت چیه اسم من چیه من کی بیدم ! تو کی بیدی ! "دیوانه دیوانه ، دیوانه شو دیوانه "
نتیجه رو بگید نگید می گماااآآآآآآآآآآآآآآآآآ
نتیجه : با روح و روانت بازی می کنند بعد که به گول خورد و گمراه شدی....
از خودشون در میان....
تو سایت خودمون یک کاربر بود ... من خودم یه مورد تو ذهنم هست .... یه دختر که از زمینو زمان ایراد می گرفت ... با تلفن با پسری آشنا می شه ( که خدایی ما بهش گفتیم دوستی اصلا از پایه خرابه و غلط و گوش نداد و سر همین از سایت رفت ) و بعد از چندوقت که برگشت ...
گفت با اون شخص ازدواج کرد !
یه مرد قد کوتاه و اونجوری اینجوری و کچل.... یعنی اونجوری که ما اون دختر رو می شناختیم ، فهمیده بودیم چه نوع شخصی با چه وضعی می خواد .... ولی دختره می گفت یه اخلاق داره که نگو....
دختر اومد سایت بعد از چندین ماه بعد و گفت شما درست گفتید من اشتباه کردم ....
اون فقط با ذهن من بازی کرد ...و روانشناسی میگه دختر با گوش عاشق می شه و پسرا با چشم....
الان هم تو دادگاه می ریمو میاییم و هیچی هم نداره ... هیچی ما به هم نمی خوره ... همه می گند نه قیافه داره نه شکل نه ادب ... کارش همینه با زبون اینو اون رو گمراه می کنه گول می زنه ....
* نمی خوام بگم همه اینجوری اند ...اما این داستان به نظر من جالب بود ، چون خیلی ها فقط با زبون خوب هستند ، همه جوره هستند ... ولی تو عمل یا تو واقعیت سوای اونی هستند که باید باشند اصلا یه مدل دیگه می شند و هستند ... تو حرف همه دوستند ....
فاصله بین حرف و عمل .... مثل قطره ی بارون و آب دریاست ...
من نگفتم یه بزرگی گفته....