به سلامتی اون پدری که هنگام تراشیدن موی کودک مبتلا به سرطانیش گریه ی فرزندش رو دید
ماشین رو داد به دستش در حالی که چشمانش پر از گریه بود گفت : حالا تو موهای منو بتراش !
به سلامتی پدری که نمی توانم را در چشمانش زیاد دیدیم ولی از زبانش هرگز نشنیدم ...!!!
به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید ،اما واسه خیلی ها پدری کرد
به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش ، اما بچه اش خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه !
سلامتی اون پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه شو با سیگار و دود سیگارش . . .
به سلامتی پدری که کفِ تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن..
همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم ، که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…
ولی پدر ...یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکندخم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاستفقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …
پدرم هر وقت میگفت "درست میشود" ... تمام نگرانی هایم به یک باره رنگ میباخت...!
وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره ، میفهمی پیر شده ! وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده ! وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه... و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش ، دلت میخواد بمیری
پدرم ،تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته هاهم میتوانند مرد باشند ! به سلامتی هرچی پدره
خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گرددبه سلامتی هرچی پدره
........................................................................................... بیاییم با هم عهد بندیم از این پس:هر فرد زحمتکشی میبینیم اون رو به عنوان فرشته ایکهپشتوانه محکم فرزندانش است,احترام کنیم: این فرشته شاید: یک کارگر ساده باشدیک کارگر شهرداری باشدیک دستفروش باشدیک پرستار باشدو هر چه که هستیک فرشته هست
پدر فداکار چینی هر روز فرزند معلولش را پای پیاده و پس از طی مسافتی حدود ۲۹ کیلومتری به مدرسه میرساند.
این پدر مطلقه ۴۰ ساله به رغم آنکه فرزندش معلولیت دارد از نگهداری او دست بر نداشته و هر روز این مسافت را برای رساندن او به مدرسه طی میکند.
از آنجا که مدرسه محل تحصیل این کودک سرویس ندارد و وسیله حمل و نقل عمومی مناسبی برای او وجود ندارد، ظاهراً چارهای جز آنکه صبحها او در کول و دوش پدرش به مدرسه برسد وجود ندارد!
پدر یعنی تپش در قلبِ خانه
پدر یعنی تسلّط بر زمانه
پدر احساسِ خوب ِ تکیه بر کوه
پدر یعنی تسلّی، وقتِ اندوه
پدر یعنی زمن نام و نشانه
پدر یعنی فدایِ اهل خانه
پدر یعنی غرور و مستی ِ من
پدر یعنی تمام ِ هستی ِ من