خانم آرزو ممنون از نظرتون .
خب معلومه که جواب شما موجبه ی جزئیه است ، یعنی اینکه بعضی ها به سوال شما که میگید (آیا حاضرید به جوونی که . . . جواب مثبت بدید؟) ، جواب مثبت میدن ولی بعضی نه .
پس نتیجه میگیریم که باید فرهنگ سازی بشه ،تا هردو ی دختر و پسر یاد بگیرند که قانع باشند .
باید فرهنگ سازی ، مثلا افرادی که متوجه هستند ، خلاف این رسم و رسومات غلط عمل کنن تا إن شاءالله فرهنگ صحیح ازدواج در جامعه صورت بگیره . آقای مظاهری در کتاب اخلاق در خانه حرف خوب و سازنده ای زده ، ایشون میگه: (مضمون حرف ایشون)
. . . آقای فلانی که تو عروسی دخترت هدیه ی بزرگی میدی بهش ، مثلا پول زیادی بهش میدی ، این هدیه ات ر بعد عروسی بهش بده تا این رسم نشه تو جامعه . . . واقعا مثلا خود ماها میتونیم بجای چند تا جشن پر خرج گرفتن ، یک جشن ساده بگیریم و بجای عقد یا عروسی و یا به نظر من اگه میشه بجای هردوی عقد و عروسی ، یک مسافرت بریم ، مثلا بریم مشهد . یا اگه میخوایم جشن بگیریم تجملاتی نگیریم و بسیار ساده باشه .
(۹-۱۱-۱۳۹۲ ۰۷:۴۵ عصر)'آرزو' نوشته شده توسط: بچه ها به همه موانع اشاره کردین ولی خودتونم میدونیدکه ازدواج یه امرالهی هست مرودوزن باازدواج کامل میشن ومخصوصاماکه یه بچه مسلمونیم خب این چیزهارومیدونیم ولی دخترهای ناجی شماخودتون اگه یکی بیادخواستگاری اون مشکلاتی روکه همه ذکرکردین(منظورم مالی) داشته باشه ولی پسر صاف وصادقی ودیندار باشه طوری که بتونی بهش تکیه کنی ولی ازنظرمالی مشکل داشته باشه حاضریدبهش جواب مثبت بدید؟آیابخاطرش حاضری مقابل سخت گیریهای خانواده بستی وهمونوانتخاب کنی؟
آرزو جان من هستم
احتیاجی هم نیست که جلو خانوادم بایستم چون اونها هم با من هم عقیده هستند
من هم مثل مهدیه هستم
امروزه ادم با ایمان و صاف و صادق خیلییییییییییییییی کمه
کلاهمم میندازم هوا اگه خدا همچین هدیه ای برام فرستاد همه چیز که پول نیست
پول رو یه کاریش کرد اما ادما رو که نمیشه عوض کرد
ازدواج برکت داره خدا خودش قول داده هوای جونا رو داره چی دیگه میخوام واقعا؟
اتفاقا چند بار همین بحث تو خانواده ما افتاد
من و مامانم و خیلیای دیگه قبول داریم این راه رو
اما اکثر مردای فامیل و پدرم میگن شغل باید باشه
امروزه بدون شغل یه مرد هیچه...فقط شغل باشه نخواستیم خونه و ماشین فلان قدر مهریه
اما من میگم اگه خدا بخدا دو نفر رو به هم برسونه هییییییییییییییییچ چیزی مانع نمیشه و نمیتونه بشه
وقتی می خواهیم موانع ازدواج را بشناسیم ، در حقیقت داریم سعی می کنیم موانع ازدواج "موفق" را بشناسیم . ازدواج ناموفق نه دلیل می خواهد و نه مانع می خواهد ؟ کسی که عاقل باشد بر سر عمر خودش معامله نمی کند . بنابراین باید به سراغ ازدواج موفق یا ناموفق برویم . خوب . . . شروط مختلفی برای موفقیت این پیوند وجود دارد . اولین شرط شناختن خود ازدواج است . یعنی با ازدواج به چه تغییراتی می خواهیم برسیم . وقتی به این شناخت رسیدیم و آماده تغییرات و محدودیت ها و آزادیهای ازدواج شدیم ، آن وفت است که باید به موانع موفقیت بپردازیم . به نظرم این چند تا مورد مهم باشند :
1. تدین
ایمان و تعهد اخلاقی باعث اطمینان و آرامش طرفین می گردد . وقتی زوجین به این اطمینان برسند که طرف حساب آنها اهل خیانت و جنایت نیست ؛ طبعا آرامش عمیق تر و محبت بیشتر خواهند داشت . مهم ترین مانع ازدواج هم همین است . همین الان برای مطمئن شدن از صلاحیت یک نفر خواستگار ، طرح ریزی کنید ؟ ببینید چقدر سر در گم می شوید و گاهی ترس از ازدواج در دل شما می افتد . البته همان طور که گفتم اگر ایمان در همه جوانب زندگی رسوخ و رسوب نماید شک و سردرگمی جای خود را به توکل و شجاعت خواهد داد .
2.شغل
بالاخره هرکس باید برای امرار معاش و زندگی زمینی درامد و مستمری روزانه داشته باشد . خوراک ، پوشاک و مسکن ، سه نیاز اصلی آدمی است و برای ادامه حیات ناچار از تامین آنها هستیم . اگر باور ندارید از خانواده خودتان بخواهید ( یک ماه پول توی جیبی شما را قطع کنند یا کارت عابر بانک خود را از دسترس خارج کنید ) . 24 ساعت بعد به شما سرمی زنم و احوالتان را می پرسم . راه دور نروید در همین کره خاکی کشورهایی که اقتصاد قوی تری دارند ، شرایط مناسب تری برای ازدواج و البته برای طلاق دارند ؟ ( برای یک بار هم که شده به کشور دیگری سفر کنید )
3.دانش
قبول دارید وقتی که یک فرد کم سواد را در کنار دارید و برای کوچک ترین راهنمایی او باید ساعت ها زمان بگذارید چقدر زندگی سخت می شود . برعکس این نکته گاهی بیش از اندازه مورد توجه واقع می شود و هر شخص درسخوانده و صاحب مدرکی به دنبال دانشمند جوانی می گردد که حداقل هم سطح او باشد . طبیعتا همه در یک سطح نیستند ولی همان طور که یه فرد با قد 100 سانتی متر با یک دختر 90 سانتی متری ازدواج می کند بهتر است یک پزشک فوق تخصص ، همسری بالاتر از دیپلم انتخاب کند .
4.فرهنگ و پرستیژ
پدر اولی راننده بیایان بود ( خدا به همه آنها برکت بدهد) و اون ( اولی) عاشق کباب کوبیده و روستا و کله پاچه و .... خلاصه با وجود دختر بودن خیلی جسور بود . اما (دومی) پسر مدیرعامل شرکت بود و یکم اهل شعر . بوی کله پاچه که به مشامش می خورد حالش بد می شد ؟ تازه این فقط یک طرف قضیه بود و یکسری اختلافات عجیب دیگری هم داشتند . ولی دل قانون خودش را دارد . شما بگویید اولی با اون دل عاشقش چه کند که خاطر خواه این پسر مدیر عامل شده و پسر اِواخواهری هم از این دخترک بامزه و خندان بدش نمیاد ؟ واقعا فرهنگ و تناسب اجتماعی گاهی انتخاب را سخت می کند . یه مثال راحت بزنم (ببخشید ... اگه دوست ندارید نخوانید) :
((( دخترک اهل مناطق ت بود و اون منطقه اصلا خوششان نمی آمد که داماد به دنبال (نامزد بازی) باشد و بلا به دور! بخواهد شب منزل پدرخانمش بماند . از طرفی پسرک هم اهل مناطق ش بود و این مسائل برای مردم آنجا حل شده بود و حتی استقبال هم می کردند . سکانس برخورد داماد و پدرخانم گرامی با سبیلهای تابیده از فسمتهای جالب ماجرای پسرک و دخترک بود . البته نگران نباشید . وام ازدواج گرفتند و الان دارن عروسی می کنند. اما پسرک حسرت به دل ماند که یک قصه لیلی و مجنون را برای عشقش بخواند و به پیامک کوتاه قناعت کرد . ..... من را سرزنش نکنید وقتی خودتان ازدواج کردید به قصه لیلی و مجنون هم می رسید )))
5.شجاعت و غیرت
آدم ترسو راه به جایی نمی برد . نسل عشق های زمینی مدتهاست که در ادبیات تنها مانده اند . خود شما اگر محبت و دوستی مادر و فرزندی را ندیده بودید می توانستید کلمه ایثار را در مقوله اجتماع معنی کنید ؟ عشق حقیقی هم در مسیر همین عشق های زمینی برای ما قابل لمس و فهم می شود . البته خداجویی امری فطری است اما تکامل اخلاقی با وجود مصداقهای عینی مانند عشق دختر و پسر راحت تر و زیبا تر به نتیجه می رسد . نسلی که ناخواسته و بر اساس تربیت ترس آلود (بحث تخصصی است) شجاعت ابراز عشق و محبت خود را نمی یابد طبیعتا از عشق و محبتهای پخته هم بی نصیب خواهد ماند . غیرت به معنای تعصب بی جا نیست به معنای دلاوری است .
6. . . .. .
الو الو ....
::: اون صدای تلویزیون رو کم کنید لطفا دارم با تلفن حرف می زنم .
=== برنامه ی آموزشی مهمی هست ! برنامه اموزش پپرونی ...
::: دستت درد نکنه !
الو الو ... صدا می آد .. خوب تاهمین شماره 6 بسه . . راستی ترشی با پپرونی واقعا تناسب داره ؟؟؟؟. می گید نه ؟ امتحان کنید .
عشق طرح ساده لبخند ماست معنی لبخند ما پیوند ماست
* عشق را با دست های مهربان هر که قسمت می کند مانند ماست
* عشق یعنی اینکه ما باور کنیم یک دل دیگر ارادتمندماست
* دوستی همسایه ی نزدیک ما مهربانی نیز خویشاوند ماست
* شرح مبسوط زیان و سود عشق چشم غمگین و دل خرسند ماست
* گرچه ما خود را نصیحت می کنیم عشق اما بی خیال پند ماست
* دست خوبت را به دست من بده دستهای ما پل پیوند ماست
* در همه قاموسهای معتبر عشق تنها واژه پیوند ماست
* کیست عریان تر زما در متن عشق ارتفاعات غزل الوند ما
از نوشته های اندیشه تشکر می کنم یه سری مواردش رو قبول دارم اما نه همش رو .
توجه »
و انسان شخصی است بی حد بزرگ با تفکر و تعقل.... ما به قطعیت نمی تونیم بگیم یه گدا یا یه تکدی گر تو خیابون ...نمی تونه یه شاه بشه ! یا رئیس جمهور ! می تونه بشه ....
نمی تونیم بگیم یه سوفورشهرداری نمیتونه رئیس یه شرکت بشه !و همون سوفور که درس نخونده بره همسر یک دکتر بشه ! می تونه بشه !
دکتر کیه ! دکتر چیه ! وووو دکتر یه آدم هست یه انسانه که درس خونده! نه خونش رنگیه نه چیزی ....همون سوفور هم می تونه بره درست بخونه شایدموقعیتش نبوده شاید انگیزش نبوده اما شاید عاشق یه دکتر بشه ...دکتریا مهندس یا یا یا یا .... یه آدم هست نمی خوام شانشون روائین بیارم اما در چشم خدا اونها انسانند من به شخصه همون احترامی که برای دکتر دارم برای یک فردی که داره دستفروشی می کنه یا داد می زنه نون خشکی ... دارم و شرایطها موقعیتها می تونه همون رو عوض کنه !
تو مکتب روانشناسی ما داریم مبحثی رو که باید سنخیت باشه ( ازدواج ) اما دلیل نمی شه تا یکی با یکی دیگه چه لحاظ مادی چه سطح تحصیلات و یا هر مورد دیگه مچ نبود یکی نبود یا جور نبود بگیم و حکم بدیم به قطعیت که تمام ! نه اشتباه هست اونی که درس خونده می تونه این رو هم درس خون کنه ، و اگر عشق هم بیاد وسط می زنه کوه رو سوراخ کنه! پس عشق یا دوست داشتن یا علاقه به زندگی می تونه کاری کنه که اون ارزشها یا تفاوت قومیت ها یا سنن ها یا نگرش ها یکی بشه به توازن برسه ، می شه ...طرف پولدار پول هم چیزی نیست می تونه طرف مقابلش رو ساپورت کنه پشتیبانی بده اون هم به واسطه ی این پولدار می شه .... دست به دست هم دهیم ز مهر برای همه چیه ...ما قطعیت نداریم همه چی نسبی هست جز وجود خدا و کراماتش و ائمه اطهار اونم به واسطه ی خداست ...
اولین معیار اخلاق وفرهنگه .......بایدسعی کنیم کسی روکه انتخاب میکنیم ازنظرفرهنگی به عقایدما نزدیک باشه ....بعضیا یهوعاشق میشن تودلشون میگن خب فلان اخلاقش به من وخونوادم نمیخوره ولی درآینده درستش میکنم ی کاری میکنم که عین خودمون بشه.....اماواقعیت اینه که کسی اخلاقش عوض نمیشه ((قول مامانم اخلاقی که باشیرمیاد باجون ازبدنت درمیاد))ایناحرفای قدیمیاست ولی همه حرفاشون حاصل تجربیاتشونه....پس کسی روبایدانتخاب کردکه هم شان ماباشه ........این چیزاممکنه روزای اول ازدواج زیادبه چشممون نیادولی مطمئن باشیدکه یه وقتی مسئله سازمیشه.
اختلاف سنی هم خیلی مهمه بچه ها.....بنظرمن این خیلی مهمه که سن دختروپسر ازهم فاصله زیادی نداشته باشه....بازاینم ممکنه که سالهای اول زیادبه چشم نیاد...ولی ی چندسالی که ازازدواج بگذره ممکنه علایق وخواسته های طرفین باهم جورنباشه.....مثال میزنم(دختری که 10سال ازشوهرش کوچیکتره وداره سن 25سالگی واوج جوانی روتجربه میکنه....باشوهری که درسن35سالگی داره پابه میانسالی میگذاره)اینا هردویک دهه باهم فاصله فکری دارن چون انسان درهرسنی خواسته هاعلایق وتوان جسمانیش تغییرمیکنه.
حالااگه این موضوع برعکس باشه وزن ازمردچندین سال بزرگترباشه که دیگه بنظرمن درآینده بایدمنتظریک فاجعه باشن....اتفاقی که جدیدامُدشده ونمیدونم چراپسراعاشق دخترایی بزرگترازخودشون میشن یابلعکس؟
ممنون که خوندید........حالابازم چیزی به ذهنم رسیدمیگم
عشق واقعی... عشقی که از رو شکل و قیافه نیست... عشقی که به شخصیت طرف داری... خصوصیات زیبای اخلاقیش تو رو مجذوب کرده... اینا کم رنگ نمیشه... اینا از بین نمیره...
عشق رو دست کم نگیرید... عشق دو تا آدمو از دو قماش مختلف کنارهم نگه میداره...
عشق واقعی...
» بسم الله الرحمن الرحیم « » از همه ی شما بزرگواران بخاطر نظراتتون که بعضا هم داغ بود تشکر میکنم . «
ولی خواهشا سعی کنید روی موانع ازدواج و مسایلی که مربوط به اون میشه بحث کنید تا معیار ها - إن شاءالله برای معیار ها هم در بخش دیگه ای اظهار نظر خواهیم کرد إن شاء الله .
اما اندیشه ی عزیز بسیار تاکید میکنم روی مورد چهارمی که گفتی ، یعنی تناسب فرهنگ . موردی میشناسم که بخاطر همین محدودیت های بی مورد یا به عبارت دیگه همین تفاوت داشتن از نظر فرهنگ هنوز که هنوزه بعد چندی ی ی ی ن سال (بیست و خورده ای سال) که بچه دار هم شدن ، هنوز دلش از پدر زنش پره و میگه تو ایام نامزدی(منظورش عقده) ، فلان کار ر کرد ، فلان کار ر کرد و الان متاسفانه خوشش نمیاد که پدر خانمش بیاد خونش هرچند به ظاهر نشون نمیده .
خب بگذریم . . .
اما کامران عزیزم من هم حرفت قبول دارم که میشه یک سوفور با یک دکتر ازدواج کنه - میشه بله ، بستگی به موردش داره - ولی کم پیش میاد که در همچین شرایطی که تفاوت های زیادی وجود داره ، مشکلات عدم تفاهم پیش نیاد چرا که عقائد و تفکرات و فرهنگ و اخلاق و رفتار اجتماعی دو طرف، در همچین شرایطی متفاوته . اون ی چیز میگه این ی چیز دیگه - در نتیجه زندگی شیرینی که به دنبالش هست ایجاد نمیشه ، اون چیزی که از همسرش میخواد در زندگیش پیدا نمیکنه .
من خودم بخاطر تبعات بدی که ممکنه داشته باشه ، تن به همچین ازدواجی نمیدم . هرچند ممکنه خوشبخت بشیم ، چرا که سرنوشتم ر دست احتمالاتی که ممکنه پیش بیاد نمیدم تا در نتیجه تمام اعصاب و روانم بریزم به هم و بین این دو راهی قرار بگیرم :
» یا باید بسازی و بسوزی و یا باید طلاق بدی . «
(باز هم تاکید میکنم بستگی به موردش داره وگرنه ممکنه کسی ر پیدا کنی که به هردلیلی حالا ، یک دفعه بخاطر ازدواجش و زندگیش ، خیلی تغییر کنه و با همسرش هماهنگ بشه ، حالا از هر نظر مثلا آداب و رفتار اجتماعی ، و فهمیده هم باشن و به روی هم نزنن که مثلا من تو ر پول دار کردم وگرنه تو هیچی نبودی ، بستگی به موردش داره .
این بگم که مسئله ی اخلاص و ریا ر از درون فرد باید فهمید ، از ظاهرش به سختی میشه تشخیص داد ، بجز مواردی خاص که خیلی تابلو هستن .)
ب نظر من شعور طرفین باید در یک حد باشه
چ بسیار خانواده هایی که از نظر فرهنگی و تحصلات یکی هستن ولی بخاطر سطح شعورشون باهم اختلاف دارن
ب نظر من سطع شعور افراد ب تحصیلات یا فرهنگشون نیست