تعريف فرهنگ از ديدگاه مالينوسكي
[اين تعريف بر عناصر سازهاي فرهنگ تكيه دارد و تحت تأثير تعريف تايلور است (گردآوری : انجمن ناجی)] مالينوسكي 1944: فرهنگ به سادگي عبارت است از كليت يكپارچهاي شامل وسايل و كالاهاي مصرفي، ويژگيهاي اساسي گروههاي اجتماعي گوناگون، و پيشهها و باورها و رسمهاي بشري.
«كتاب: تعريفها و مفهوم فرهنگ» «مؤلف: داريوش آشوري/صفحه: 49/نشر: آگاه»
تعريف فرهنگ از ديدگاه مالينفسكي
[مالينفسكي]: فرهنگ قبل از همه، دستگاهي فعال است كه به انسان اجازه ميدهد كه مشكلات عيني و نوعي را كه دربرآورده شدن نيازهايش در محيط، با آنها روبرو ميشود حل كند.
[مالينفسكي در زمينه چهارچوب مكتب بكارآيي به مطالعه فرهنگ ميپردازد و بر آن اساس به تعريف فرهنگ پرداخته]
«كتاب: زمينه فرهنگشناسي» «مؤلف: محمود روحالاميني/صفحه: 91/نشر: عطار»
تعريف فرهنگ از ديدگاه مالينفسكي
[مالينفسكي]: فرهنگ عبارتست از مجموعه غيرقابل تفكيكي از عناصر مختلف كه از درون به يكديگر پيوستهاند.
«كتاب: زمينه فرهنگشناسي» «مؤلف: محمود روحالاميني/صفحه: 91/نشر: عطار»
تعريف فرهنگ از ديدگاه مالينفسكي
[مالينفسكي]: فرهنگ عبارت است از يك سيستم منظم اشياء و فعاليتها و رفتارهايي كه هر جزء و عنصر آن در رسيدن به نتيجه واحد سهمي بر عهده دارد.
«كتاب: زمينه فرهنگشناسي» «مؤلف: محمود روحالاميني/صفحه: 91/نشر: عطار»
تعريف فرهنگ از ديدگاه مالينوفسكي
مالينوفسكي[فرهنگ ] … را شامل «فرهنگ مادي، ارزشها، هنجارها و رفتارهاي واقعي» ميدانست.
«كتاب: مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعي» «مؤلف: دني كوش/مترجم: فريدون وحيدا/: 1/نشر: سروش»
فرهنگ از ديدگاه مالينفسكي
[مالينفسكي]: «فرهنگ، خواه ابتدايي و يا پيچيده، كليتي اجتماعي شامل؛ ابزارهاي مادي و امور غيرمادي حيات انسان نظير اعتقادها و انديشهها و ملكات و عادتها است كه انسان را به مقابله با امور محسوسي كه با آن مواجه است، توانمند ميكند» در اين تعريف، فرهنگ به همه زندگي انسان تعميم مييابد، زيرا در آن، هم انديشهها و اعتقادهاي فردي مورد توجه قرار گرفته و هم كنشهاي اجتماعي. فرهنگ در اين تعريف، تنظيم كننده روابط انسانها با يكديگر و با محيط پيرامون آنها است (گردآوری : انجمن ناجی) مالينفسكي نقش اساسي فرهنگ را در پيوستن فرد به جامعه مورد توجه قرار ميدهد. جالب آن كه او با وجود موضع كاركردگرايانه خود، بندهاي نگاه كمي و عيني به فرهنگ را گسسته و از امور غيرمادي يا به عبارتي معنوي زندگي نيز در تعريف خود مدد ميجويد. شايد همين رويكرد بود كه باعث شد پس از جنگ جهاني دوم، مردمشناسان، فرهنگ را به عنوان يكي از مهمترين موضوعات در تحليل كاركردگرايانه رشته مردمشناسي به كار برند.
«كتاب: مناسبات دين و فرهنگ در جامعه ايراني (مجموعه مقالات)» «مؤلف: محمد جواد صاحبي/صفحه: 34/نشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي»
تعريف مالينوفسكي از فرهنگ
مالينوفسكي … فرهنگ را «مجموعه» پاسخهاي سازمان يافته انسان به نيازهاي زيستشناختي (بيولوژيك) او تعريف كرد. در اين معني، او نشان ميداد كه هر يك از نيازهاي انسان، كه پيش از هر چيز يك موجود زيستي بوده و باقي خواهد ماند، نظير تغذيه، سوخت و ساز، توليدمثل، امنيت و سرپناه، حركت، سلامتي، به گروهي از پاسخهاي نخستين و بلافصل فرهنگي،اغلب در شكل ابزاري و گروهي از پاسخهاي ثانويه و پيچيدهتر فرهنگي به صورت مكانيسمها و تقسيم كارهاي اجتماعي انجاميدهاند كه جوامع انساني را در شكل شناخته شده آنها به وجود ميآورند. اين تعريف كاركردگرايانه را ميتوان با تعريف جامعتري كه تلاش ميكند عناصر مختلف متداخل در مفهوم فرهنگ را بيان كند به صورت زير تكميل كرد: «فرهنگ مجموعهاي از پديدهها و قابليتهاي مادي و معنوي اكتسابي است كه انسانها در جامعهاي خاص براي پاسخدهي سازمان يافته به نيازهاي ناشي از رابطه خويش با محيط طبيعي و با محيط انسان ساخت، به وجود آورده و از نسلي به نسل ديگر منتقل ميكنند»
«نشريه: خرداد» «مؤلف: ناصر فكوهي/صفحه: 6»
تعريف فرهنگ از ديدگاه مالينوسكي
[اين تعريف بر ميراث اجتماعي يا فرداد تكيه دارد.] مالينوسكي، 1931: اين ميراث اجتماعي مفهوم اصلي در انسانشناسيست كه بيشتر آن را «فرهنگ» مينامند… فرهنگ عبارت است از مهارتها، كارها، فرايندهاي فني، گمانها، عادتها، و ارزشها.
«كتاب: تعريفها و مفهوم فرهنگ» «مؤلف: داريوش آشوري/صفحه: 52/نشر: آگاه»
تعريف فرهنگ از ديدگاه مالينوسكي
[مالينوسكي]: به طور كلي هر فرهنگ شامل عوامل مختلفي دانسته ميشود كه جنبههاي مادي، ارزشهاي اجتماعي، هنجارها و مفاهيم ذهني مهمترين آنهاست (گردآوری : انجمن ناجی)
«كتاب: نظريه و فرهنگ» «مؤلف: جهانگير معيني/صفحه: 97/نشر: مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگي»
تعريف فرهنگ از ديدگاه مالينوسكي
مالينوسكي فرهنگ را به دو طريق تجزيه و تحليل ميكند. در نگاه اول او فرهنگ را داراي كاركرد ارضاء نيازهاي انسان در زندگي اجتماعي و انطباق انسان با محيط اطرافش ميداند. اجزاء مختلف فرهنگ، در ارتباط تنگاتنگ با يكديگر، در جهت برآوردن اين خواسته شركت ميجويند. از نگره دوم «مالينوسكي» فرهنگ را «ميراث اجتماعي» ميداند در تعريفي كه او از فرهنگ ارائه داده است از آن به عنوان ميراث اجتماعي كه در گذشته به نسل آينده منتقل ميشود و شامل مهارتها، كارها، فرايندهاي فني، عادتها و ارزشها است ياد ميكند… او اين نكته را تشخيص داده بود كه فرهنگ چيزي فراتر از كارهاي مصنوع انسان، متون ادبي و مشخصههاي منفرد زندگي فرهنگي انسان است و مهمتر از آن نقش حياتي فرهنگ يا محيط ثانوي را در تداوم نوع بشر درك كرد و از اين زاويه مسئله فرهنگ را مورد توجه قرار داد.
«كتاب: نظريه و فرهنگ» «مؤلف: جهانگير معيني/صفحه: 98-97/نشر: مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگي»
فرهنگ از ديدگاه مالينوسكي
مالينوسكي فرهنگ را در يك ديد وسيع، شامل فرهنگ مادي، ارزشها، هنجارها و رفتارهاي واقعي ميداند.
«نشريه: انديشه حوزه» «مؤلف: محمد حسين پژوهنده/صفحه: 86»
تعريف فرهنگ از ديدگاه مالينوسكي و رادكليف براون
همچنين مالينوسكي و رادكليف براون، دو انسانشناس انگليسي كه در بسط مشرب فونكسيوناليستي (كاركردگرايي) مقام شامخي دارند، فرهنگ را نظام ارزشهاي فرد و جامعه ميدانند كه در قالب نظام اجتماعي نمود پيدا ميكند.
«نشريه: انديشه حوزه» «مؤلف: محمد حسين پژوهنده/صفحه: 86»
فرهنگ از ديد مالينوسكي و رادكليف براون
«مالينوسكي» برداشتي دايرةالمعارفي و وسيع از فرهنگ ارائه داد و آن را شامل فرهنگ مادي، ارزشها، هنجارها و رفتارهاي واقعي ناميد، ولي «رادكليف براون» فرهنگ جامعه را از نظام اجتماعي آن مشتق دانست و به فرهنگ بيشتر به عنوان اشكال استاندارد رفتار و احساسات نگريست. او با استناد به اصطلاح «يكپارچگي اجتماعي» فرض را بر اين قرار داد كه «فرهنگ»، به مثابه يك كل، افراد بسياري را كم و بيش در يك ساخت اجتماعي، يعني سيستمهاي باثبات تعيين كننده گروهها، وحدت ميدهد. روابط بين افراد را تنظيم ميكند و تطبيقپذيري آنان را با محيط فيزيكي خارجي ميسر ميسازد. بنابراين تفسير كاركردي «رادكليف براون» فرهنگ را به عنوان يك سيستم يكپارچه در نظر ميگيرد. او هر جزء فرهنگ را داراي سهم و كاركردي خاص در حيات جامعه ميدانست و شناخت اين سيستم را وظيفه اصلي انسانشناسي مدرن محسوب ميكرد.
«كتاب: نظريه و فرهنگ» «مؤلف: جهانگير معيني/صفحه: 102 – 103/نشر: مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگي بينالمللي»