غبطه (منافِسه)، آن است كه شخص، بى آن كه آرزوى زوال نعمت ديگران را داشته باشد، آن نعمت را براى خود بخواهد. اين امر، نه تنها ناپسند نيست، بلكه پسنديده نيز هست. بدين ترتيب، غبطه از نظر « محرّك بيرونى » يعنى مشاهده آنچه مردم دارند، مانند حسد است و از نظر « نخواستن زوال نعمت ديگران » ، با حسد فرق دارد.
با توجّه به كاربردهاى متفاوت حسد مى توان نتيجه گرفت كه ميان حسد و غبطه، دو رابطه برقرار است:
الف . اختلاف؛ بدين معنا كه حسد، جنبه منفى و غير اخلاقى دارد و از جمله رذايل است و غبطه (منافسه)، جنبه منفى و غير اخلاقى ندارد و از جمله رذايل به شمار نمى آيد ؛ بلكه امرى است پسنديده كه در امور واجب، واجب، در امور مستحب، مستحب، و در امور مباح، مباح است و اين، از آن روست كه غبطه ، عامل محرّك به شمار مى آيد و انسان را به كار و حركت بر مى انگيزد.
ب . ترادف؛ بدين معنا كه گاه، حسد، توسّعاً در معناى غبطه به كار مى رود، چنان كه در حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله ، آشكارا « حسد » در معناى « غبطه » به كار رفته است: لاحَسَدَ إلاّفِى اثْنَيْنِ: رَجُلٍ آتاهُ اللّه ُ مالاً فَسَلَّطَهُ عَلى مِلْكِهِ فِى الحَقِّ وَرَجُلٍ آتاهُ اللّه ُ عِلْماً فَهُوَ يَعْمَلُ بِهِ يُعَلِّمُهُ النّاسَ؛ أى لا غبْطَةَ إلاّ فى ذلِكَ. ۱
بر اساس اين حديث، حسد (به معناى غبطه)، بجز در دو مورد روا نيست: يكى حسد به كسى كه خداوند به او مال داده و او را بر صَرف مال در راه حق توانايى بخشيده است، و ديگرى حسد به كسى كه خداوند به او علم بخشيده و او را در كار علمى و نيز در كار آموختن علم به مردم، توفيق داده است (گردآوری : انجمن ناجی)
حافظ شيرازى نيز حسد را در معناى غبطه، يا دست كم در معنايى كه محتمل الوجهين مى نمايد، به كار برده است:
۰ حسد چه مى برى اى سست نظم بر حافظ قبول خاطر و لطف سخن، خداداد است . ۲ ۰
همچنين سعدى، آشكارا از حسد در معناى غبطه، سخن گفته است:
۰ هرگز حسد نبردم بر منصبى و مالى الاّ بر آن كه دارد با دلبرى وصالى . ۳ ۰ تف