«واقفیّه» نام فرقهای از شیعیان بوده که موسی پسر جعفر را همان مهدی موعود میدانستند.
عدهای از ایشان به مرگ وی اعتراف داشتند و میگفتند زنده میشود و عالم را مسخّر میکند. منظور از واقفيه کسانى هستند که در امام کاظم(ع) توقف کردند وولايت امام هاى بعد از ايشان را نپذيرفتند.
واقفيه خود به دو گروه تقسيم شدند:
گروهى معتقد بودند امام موسى بن جعفر(ع) زنده و از نظرها غايب است و گروهى ديگر که اعتقاد داشتند حضرت که آخرين امام بود، رحلت فرمود. به اين گروه قطعيه مى گويند.
بسيارى از واقفيان مانند ابى نصر بزنطى با ديدن معجزات امام رضا(ع)دست از انحراف برداشتند و بقيه که بر عناد خود اصرار ورزيدند و به مصداق «يريدون ليطفوا نور الله بافواههم والله متم نوره » پس از مدتى کوتاه اثرى از آنان باقى نماند
نيانگذاران واقفيه سه نفر به نامهاي; على بن ابى حمزه بطائنى، زياد بن مروان قندى و عثمان بن عيسى رواسى ازوکلاء امام کاظم(ع) بودند و اموال فراوانى که مربوط به آن حضرت بود را دراختيار داشتند (زياد قندى هفتادهزار دينار و على بن حمزه سى هزار دينار). آنان به جهت تصاحب اين اموال ادعا کردند که موسى بن جعفر(ع)زنده و غايب است (گردآوری : انجمن ناجی) چرا که در صورت اقرار به امامت حضرت رضا(ع) ناچار بودند آن اموال را تحويل ايشان دهند. از اين روى نه تنها اموال را غصب کردند بلکه ازاين امکانات جهت فريب دادن شيعيان ديگر مانند; حمزه بن بزيع، ابن مکارى، کرام خثعمى و ديگران استفاده کردند.