http://najiup.ir/gif/6/admin/najiforum_animals-that-are-huge-jerks.gif
(تست)کلاغ فقط کوچک نبود بازیگوش هم بود. یکروز کبوتری
آنجا آمد تا از او احوالپرسی کند کلاغ یکی از پنجرههای
لانه را بالا برد و زد به شکم کبوتر، کبوتر زیاد دردش
نیامد ولی گفت دفعه دیگر مواظب باش. کلاغ قول داد اما باز
یک پسر آمد و کلاغ کوچولو آشغالهای لانه را ریخت روی کلاه
پسر. پسر کلاهش را برداشت و به پدر و مادرش نشان داد، پدر و
مادرش لب چشمه کلاه پسر را شستند آنها میخواستند بروند
مهمانی بعد رفتند.پدر و مادر کلاغ وقتی که آمدند
نفسزنان آمدند با یک کیسه سفید و پر از دانه رسیدند،
آنها یک تخم را دیدند که شکسته و یک جوجه کلاغ زیبا که...