بودنت حتی زمستانی ترین روزم را بهار
وار عاشقانه کرد...من
نه اهل بارانم نه باد نه عاشق زمستانم نه تابستان من
هوایی را دوست دارم که
.
.
.
.
.
.
.
متبرک باشد به نفسهایت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نمیدانم تو را به اندازه ی نفسم دوست
دارم یا نفسم را به اندازه ی تو
نمیدانم چون تو را دوست دارم نفس میکشم یا نفس میکشم که تو
را دوست بدارم
نمیدانم زندگیم تکرار دوست داشتن توست یا تکرار دوست
داشتن تو زندگیَم !!
تنها میدانم ، بسیار میخواهم تو را . . . بسیار
سری که درد نمیکند دستمال نمی بندند
اما
سر
مــــــــــــن
درد میکند
برای دستی که مال تـــــــــــو باشـد
دلم بالکنی میخواهد رو به شهر و کمی باد خنک،یک فنجان
بزرگ قهوه
یک جرعه تو،یک جرعه من،و سکوتی که در آن دو نگاه گره خورده...