خروس جنگی و مامان اردک
زبل https://zeebad.ir/wp-content/uploads/2019/05/%D9%82%D8%B5%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9
%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AE%D8%B1%D9%88%D8%B3-%D8%AC%D9%86%DA%AF%DB%8C.jpgیک خروس
بود که اهل جنگ و دعوا بود. هر جا میرفت دعوا به پا
میکرد.یک روز از روی پلی رد میشد. زیر پل، رودخانه بود.
توی رودخانه، یک اردک بود. اردک خانم، بچههایش را به صف
کرده بود و شنا یادشان میداد.خروس جنگی، آنها را دید.
چشمهایش را بست، قوقولی کرد، شیرجه زد توی آب، وسط اردک
و جوجههایش.خانم اردکه، غاغا غاغا داد زد: «آهای خروس!
مگر چشم نداری؟ ما را نمیبینی؟»
خروس گفت: «چشم دارم، خوب هم میبینم. اما آمدهام دعوا
کنم!»
اردک خانم گفت: «دعوا؟ دعوا برای چی؟»
...