- در توصيف بايد تصويرسازي كرد، خود را نبايد نشان داد. پيام را بايد در موقعيت و قصه و شخصيتپردازي گفت، نه با بي تفاوتي نسبت به جزئيات آنها.
2- ما در توصيف بايد شهود و علم حضوري براي مخاطب ايجاد كنيم نه اينكه فقط اطلاعات بدهيم تا خودش چيزي سر هم كند و بفهمد.
3- تحليلها بايد از نوشته حذف شوند. . طوري بايد توصيف و تصوير كرد تا خواننده خود به علتها پي ببرد.
4- چون حس مجموعه در هر جزئي از آن وجود دارد، چه بسا توصيف دقيق اجزاء كل مجموعه را از توصيف بينياز ميكند.
5- هر چه كمتر توضيح بدهي و بيشتر تصوير بسازي به شخصيت خواننده احترام گذاشتهاي و اين باعث جذابشدن اثر ميشود، همچنين اگر خروج از مطلب را به شرط اينكه ادامهاش معلوم باشد باز بگذاري.
6- اضافات يا نواقص زباني دلالت مطلب، به عمق يا ضعف نگاه باز ميگردد. اگر حس كامل باشد در لفظ ظاهر ميشود.
7- وقتي وارد محيطي ميشويد، نميتوان گفت رنگ و شكل محيط روي شما تاثيري نگذاشته، گرچه هيچ ربطي به سوژه ندارد براي انتقال حس بايد آنها را خوب توصيف كرد.
8- توصيف درعين متنوع بودن نبايد ازهمگسيخته باشد.
9- شما بايد طوري تصويرسازي كنيد تا خواننده تجربه يك روزه را در ده دقيقه به دست آورد. بچهحزبالهيها به شدت از تجارب اجتماعي خالياند. در عالم واقع آدم يك بار فرصت زندگي دارد ولي بايد بقیه حالات را تجربه کرد.
10- سعي كنيد واقعيت عريان را نشان دهيد، اظهار فضل نكنيد. در جنگ چون بچهها براي موضوعات واقعي كار ميكردند، رشد ميكردند. الان همه كاغذي شدهاند، اهل مانور هستند. تحليلها و توصيفهاي ما منطبق بر واقعيت نيست، كليشهاي است (گردآوری : انجمن ناجی)
11- گفت و گو یا موسيقي خوب آن است كه به ياد نماند و شنيده نشود.
12- طوري بايد يك موضوع را توصيف كنيد تا براي مخاطب تصوير شود و آن را تجربه كند،بيشتر فيلمبردار باشيد تا گزارشگر در توصيف رابطه هم بايد وصف صورت بگیرد، نه اينكه با مثال يا تمثيل سعس در نشان دادن داشته باشیم.
13- محوريت در نوشته با حس است كه بايد از واقعيت حكايت كند. براي توليد معنا اتكا به اطلاعات كافي نيست، بايد با احساس وارد عرصه شد.
14- دفترچه خاطرات شيوهاي براي روايت از واقعيت است درعين لفظ، قلم سخن بگويد.
15- وقتي نوشته شما اصل نباشد ممكن است متن خوبي درآيد ولي ديگر پيشرفت نميكنيد.
16- از ويژگيهاي نزديكي به واقعيت اين است كه همه چيز سر جاي خودش است و قابل حذف نيست. هماهنگي با محيط و افراد دارد بر خلاف مكالمههاي تلويزيوني.
17- اشياء جزئي از معنا و حسسازها هستند و با اتفاقات اطراف پيوستگي دارند، بايد جزئيات را ديد. واقعيت اجتماعي براي كسي دقيق ميشود كه تجربه داشته باشد.
18- آنچه از سرگرم بودن در اين سنين مينويسيم نه براساس تجارب واقعي كه خطيكردن تايپيهاست (گردآوری : انجمن ناجی)
19- دريافت براي مشاهده از طريق حواس است، ولي براي هر كس يك چيزي مهم است (گردآوری : انجمن ناجی) وقتي ما به يك موضوع توجه ميكنيم از ديگر سوژهها منصرف شده يا آنها را حذف ميكنيم.
20- حذف در مشاهده خودآگاه يا ناخودآگاه صورت ميگيرد. نويسنده لااقل در بيان بايد آن را خودآگاه جلوه دهد.
21- وقتي نگاه در مشاهده منقح شد، زبان وكلمات وجملات زائد هم پاك ميشود.
22- انتخاب صحيح زاويه ديد و اجزاء، حس را خوب منتقل مي كند .
23- بايد مثل بيهقي نرم نگاه كرد و زيبا .
24- كلمات زائد در متن نشان دهنده وجود زوائد در نگاه ماست (گردآوری : انجمن ناجی) باید بتوانيم با نگاهي قاطع عكس بگيريم تا خود مخاطب بفهمد.
25- ادمها وموقعيتها را نوع ديدن نويسنده مي سازد .
26- اشتراكات انساني تيپ و امتيازات انها"شخصيت" را مي سازند. شخصيت پردازي يعني كشف و بيان اين امتيازات.خيلي از اثار هنري تيپ را تعيين مي كنند و لذا پخته نيستند .
27- ارزش شخصيت پردازي به پرداختن ارزشها درمقام تحقق خارجي است و الا پيام غير مستقيم فيلم ارزشي هم اين است كه ما براي يك نوع ادم ، نسخه داريم و بس!
28- مطلق بودن ارزش به تجلي اش در شرايط مختلف معلوم مي شود .
29- پيوستگي روشها را با منش ها بايد نشان داد. اينكه كسي ان كار را نكرده نه به دليل نداشتن است بلكه به دليل منش خاص اوست.
30- اگر با تيپ خاصي وارد يك محيط يا يك ارتباط شويد ،محيط را تغيير داده ايد و ان ديگرطبيعي نيست .
31- در هاليوود سوژه مي فروشند ،مهم پرداخت ان است . سوژه زدگي مانع چفت كردن قالب و محتوا مي شود. مثلا درسينماي ايران که سينماي سوژه است ، هنر نويسنده در داستانی كردن سوژه ها مهم است (گردآوری : انجمن ناجی)
32- همچنان كه كلمه جايگاه ويژه اي در جمله دارد. كلمه گزينش و پرداخت ميشود. كه اين گزينش مبنائي دارد. 34- لازمه ترتيب صحيح براي انتقال معنا وحس ،داشتن محور است . 35- ساده ترين محور ،زمان است (گردآوری : انجمن ناجی) گذشت زمان گاهي در نوشته هيچ موضوعيتي ندارد. (لازم نيست خيلي مشهود باشد.) 36- اگر لازم باشد:از ابتداي متن اطلاعات يا حس هاي لازم يا متضاد را براي سوژه محوري كه خواهد امد را بايد طرح کرد. 37- درياد اوري ماجراها به ذهن ،ترتيب زماني مهم نيست :انچه را كه مهم تراست ،اول مياوریم. 38- نويسندگي ما از بالاست ،دور از جامعه. بايد با جامعه اي كه مي خواهيم با او صحبت كنيم ،اشنا شويم . 39- كار ما سزارين معناهاست از دل جملات و صحنه ها ،اشياء حامله اند. مثل جارو برقي پلنگ صورتي كه زمين را قورت مي دادند. 40- قالب هر چه غير مستقيم تر باشد بهتر است (گردآوری : انجمن ناجی) هم هنري تراست هم براي مردم شعار شنيده ما بهتر و مستندتر است (گردآوری : انجمن ناجی)
41- مخاطب در دوره حاضر در معرض همه نوع اطلا عاتي است او دچار بمباران اطلاعاتي است و با قالبهاي مختلف روبروست و قالبهاي هنري بسيار.
42- فرم و محتوا به راحتي قابل تفكيك نيست.شما كار خودتان را هنري ارائه دهيد:مضمون وفرم بايد با هم متناسب باشند.
43- فرم ادامه محتواست: اگر محتوا پخته بود فرم هم درست مي شود.
44- فرم زاويه اي است كه شما براي ديدن محتوا انتخاب كرده ايد. در "آژانس شيشه اي" شعار در قالب جذب شده است (گردآوری : انجمن ناجی) سلحشور كلي حرف منطقي مي زند كه از ان سو تامل و جوابي مي طلبد .
45- اگر شعار زده شويد هول شده و فرم را از دست مي دهيد.
46- هنر ان است كه د رشرايط بغرنج بتوانيم جواب دهيم ، نه اينكه مطلب را ساده كنيم .
47- ما اولا و با لذات دغدغه حقيقت داريم پس براي اين لازم است حرف مقابل را مطرح كنيم و نشان دهيم که سوال سخت است و بعد جواب واقعي را بگوئیم.
48- توجيه گران به خاطر ساده انگاشتن مطلب يكدفعه مي برند. هنرمند مسائل را ساده نمي كند بلكه پيچيد گي ها را با ظرافت نشان ميدهد .
49- بي دغدغه و انگيزه اي كه معنا را برايمان حاضر كند، نمي توان در نوشتن موفق بود.
49- يك نوع ارمان خواهي و دغدغه داشتن براي ارمان لازم است (گردآوری : انجمن ناجی) اعتقاد كافي لازم نيست.
50- لازمه تصرف در معنا اراده قوي است (گردآوری : انجمن ناجی) سبك بودن از بعضي چیزها و داشتن بعضي چيزهاي ديگر.
51- همه اش همت را رمان كردن فايده اي ندارد. بايد شهرام جزايري را رمان كني.
52- براي نشان دادن تضادها بايد كار هنري تر و عميق تر كرد. تضادهاي سياسي را بايد به سطح فرهنگي ببريم .
53- گفت وگو بيش از يك طرف دارد. نويسنده مجبوراست، با بيش از يك زاويه ديد به موضوع بنگرد .
54- از فوايد گفت وگو شكستن عادت زاويه نويسي است (گردآوری : انجمن ناجی)
55- گفت گو انواعي دارد:دو نفره.چند نفره. دو شيء با هم. ادم با شيء و ...
56- "موضوع "گفت وگو مي تواند طريقيت داشته باشد يا موضوعيت .
57- بايد موضوع را حلاجي كرد و مصاديق و موقعيت هاي مختلف برايش در نظر گرفت كه با خلاقيت ميسر است (گردآوری : انجمن ناجی)
58- دومين عنصر "موقعيت" است (گردآوری : انجمن ناجی) كه ممكن است يك موقعيت براي نوشتن داشته باشيم يا براي پياممان دنبال موقعيت بگرديم.
59- عنصر سوم"كلام" است (گردآوری : انجمن ناجی) لحن، تكه كلام و دستور زبان همه بايد متناسب با طرفين باشد.
60- لازم نيست ما طرفين گفت وگو را توصيف كنيم ، افراد بايد خودشان را در كلامشان بروز دهند.
61- هر كلمه در گفت وگو بايد موضوعيت داشته باشد . لحن و موسيقي كلام افراد، نوع واژه ها ... علاوه بر پيش بردن گفت وگوچيزي در مورد گوينده هم مي گويد.
62- هنري ترين قالب قالب طبيعي است كه پياده كردن گفت وگو بهترين آن است .
63- در مشاهده ، غيراز اجزاء، نسبتها نيز مورد توجهند. مثلا در يك اتاق فاصله اشياءازهم و جايگاه هر شي اگر تغيير كند حس و معناي متفاوتي ارائه مي دهند ولو اينكه اجزاءتغيير نكرده است .
64- ارزشها در حذف چيزها موثرند. پديده هاي مادي اگر به عنوان ايده ديده شوند و رويشان تامل شود روزنه اي به عالم معنا گشوده مي شود "فلينظر الانسان الي طعامه" مثلا با ديدن يك گدا در كوچه : حال و آينده و گذشته او چه بوده و چه خواهد شد؟
67- اگر بتوانيم همه پديده های به ظاهر نامربوط را با هم مرتبط بدانيم. ديگر نگاهمان به يك چيز منحصر نمي شود. يعني با نگاه به يك شي از چيزهاي ديگر منصرف نمي شويم. كار هنرمند ارتباط ميان بي تناسبات است (گردآوری : انجمن ناجی)
68- اگر شرح صدر در انسان بوجود ايد از انسان عقده حل مي شود. اگر روح گسترده شود امكان گفت وگو با مردم هست.
68- اينجاست كه در مشاهده لفظ حذف كردن مناسب نيست. بايد گفت هر چيزي "ضريب خاص" خود را مي يابد.
69- وقتي به مجموعه پديده ها نگاه طولي بكني . ساير مجموعه را هم ادراك مي كني "فاينما تولوا فئم وجه ا..." با يك چنين ديدي با گذشت زمان ديدت عميق تر مي شود. خلاصه اينكه مشاهده با دل و ارزشها صورت مي گيرد.
- مشاهده يعني ديدن انچه نيست و نديدن انچه هست. لازمه مشاهده خوب داشتن ايده ال ذهني است (گردآوری : انجمن ناجی)
70- ورود موقعيت گاه از اول يا وسط ماجراست (گردآوری : انجمن ناجی)ولي بدون از دست دادن مطلبي. در اين حالت بار شيء مطلب به سبب حجم كم بالاتر مي رود.
71- لازم است فايل انتقادي از نهضت حزب ا... تهيه شود.
72- كلاس رفتن براي نويسندگي نه شرط لازم است نه كافي . حداكثر مفيد است . بقيه اش به خودت و تمرين بر مي گردد.
73- شما بايد مثل دانشمندان شبيه ساز شويد كه با ديدن يك صحنه حوادث قبل و بعد ان را در اوريد.
74- نويسنده كسي است كه نتواند ننويسد.
75- نويسنده خوب كسي است كه خوب خط بزند.
76- قابليت ها را بايد قابله ها كشف كنند، قابله بايد قابل باشد.
77- روايت به تناسب مخاطب يا زمان تغيير مي كند. حتي مي توان رواي را تغيير داد.
78- چگالي يعني يك كلمه كه چند معني بدهد، نه اينكه كه توي يك جمله كلي كلمه بچيني. نويسنده بايد چگالي مطلبش بالا باشد.
79- سبك يعني مجموعه اشتراكاتي كه در كلام خود هست بعلاوه امتيازات كلامي فرد.
80- مشكل اثار حزب اللهي نداشتن لحن است (گردآوری : انجمن ناجی) اگر ده حزب اللهي گزارش درمورد يك چيز بنويسند شبيه هم در مي ايد .
81- انسان با همه ديدگا ههايش حضور دارد. لذا كسيكه ديدگاههاو نقلهايش متفاوت است (گردآوری : انجمن ناجی) ممكن نيست ديگري مثل او بنويسد.
82- ايجاد كردن صميميت فقط به شكستن كلمات نيست بايد اين حس را ايجاد كني.
83- كلمات زائد در توصيف بايد حذف شود. وجود اين كلمات سر چشمه گرفته از نگاه ماست (گردآوری : انجمن ناجی) بايد كلمات توصيفي را واقعا توصيف كرد نه اينكه انها را بكار برد.
84- شخصيت كه در اغاز داستان با وي اشنا شديم ديگر نبايد در متن خطاب شود.
85- يك كلمه ممكن است معنا نداشته باشد. اما در راستاي انتقال حس ان متن با توجه به موقعيت خاص معناي خاصي مي يابد.
86- متن را نبايد بتوانيم در چند سطر خلاصه كنيم و جمله اي را حذف كنيم ، هر كلمه بايد سر جاي خودبكار رفته باشد.
87- به كار بردن مترادف كلمات ، وقتي بتوانند بارهاي حسي مختلف در تصور نويسنده را برسانند توجيه صحيحي مي يابند و الا وجودشان زائد است (گردآوری : انجمن ناجی)
88- كلمات و جملات بايد اهنگ داشته باشند، تا خواننده دچاراشتباه معنائي نشود نه اينكه نويسنده ضميمه متن شود.
89- كار هنر ايجاد يك تجربه دروني خارج ار تجارب بيروني شخصي است . مخاطب تجربه ادمي بي تجربه است (گردآوری : انجمن ناجی) براي نهضت فرهنگي هم انباشت تجربه در قالب هنر بايد بوجود ايد تا در مقابل سيستمهاي پيچيده اگاه وارد عمل شود.
90- براي كار هنري بايد با تمام زندگي وارد بحث شد. بايد ديد يك ادم واقعي چه لحن ها، فكرهاو... دارد.
91- حديث نفس و خود را نشان دادن ، به خواننده هيچ ربطي ندارد، بايد طوري وصف كني كه خواننده حست را لمس كند.
92- شهود بي واسطه با مسائل و يافتن رابطه ميان انها از ويژگي هنرمند است (گردآوری : انجمن ناجی) اگر مطلب مال خود نويسنده باشد كليشه نمي شود. سياه وسفيد كردن ادمها را مخاطب مي فهمد و نمي پذ يرد.
93- سعي كنيد حديث نفس نكنيد، انچه باعث تفسير و تحليل شما مي شود تصوير كن تا مخاطب هم حس و تفسير شما را داشته باشد. بنابراين سعي كنيد تخيل تان از واقعيت جلو نزند. تخيل جايي خوب است كه تجربه اجتماعي وجود داشته باشد و الا سخنراني مي شود.
94- همه مطالب را نمي توان در يك نوشته گفت .
95- هنرمند تا ميتواند بايد خودش را بكشد بيرون، تا مخاطب با يك تجربه دسته اول روبرو شود ، هر چه بي واسطه تر، موثرتر.
96- نويسنده بايد مثل جمله توي متن جا افتاده باشد ، ادمها وموقعيت ها را نويسنده مي سازد.