(خودم عشق قبل از ازدواج رو قبول ندارم،بچه ها بیاید نظراتونو بگید)
الان دو تا سئوال مطرح هست ....
و این رو در نظر بگریم هر که با خدا باشه گزند نمی بینه اصول دین رعایت بشه آسیبی نیست .
اول که عشق قبل از ازدواج و دوم صبور بودن ....
عشق قبل از ازدواج مطلقا اشتباه نیست و عشق قبل از ازدواج مطلقا درست نیست ، اصول و روال هست و عشق احساس هست به راحتی نمی شه جلوش رو گرفت اما می شه با تفکر و تعقل درست به راه درست هدایتش کرد.
قبل از عاشق شدن باید موردهایی رو مهیا کرد که خود این یه بحثه
و وقتی هم عاشق شد کسی باز هم این رو باید در موردش حرف زد
و مورد بعدی در مورد صبر ... تو دین ما صبور بودن اخلاق حسنه ای است که بهش اشاره شده ، پس وقتی کسی صبر داشته باشه داره کار دین رو انجام می ده که پاداشش نزد خدا محفوظ و برای خود شخص هم یک جنبه ی مثبت و خوب هست .
یعنی ادمی ک ازدواج نکرده اصلا حق اینکه عاشق بشه نداره؟؟؟؟؟؟؟؟چرا این حرفو میزنی؟؟؟من خیلی هم با عشق قبل ازدواج موافقم شاید همون عشق منجرو ازدواج بشه الان قرن 21 هست دیگه
مگه شما نمیگید مرد و زن عاشق صبرو هستن هردوتاشون خوب دیگه وقتی یک نفر (چ زن چ مرد)از پیشت بره پس اون عاشق صبور نیست و شما میرید سراغ یگی دیگه.....برا مردا این کار راحته ولی وقتی مردی بره و زن تنها بمونه براش خیلی سخته زن احساساتی تر هست
هست اقا بهزاد منظور من عشق هایی بود که باعث بسته شدن چشم و گوش میشه
عشقی که بین زن و شوهر بعد ازدواج شکل میگیره(همون وابستگی و دلبستگی،علاقه) با عشق قبل ازدواج متفاوت
چرا قبل از ازدواجم میشه عاشق شد ولی اگه عشق باشه
هر احساسی رو نباید عشق معنا کرد
عشق افت و خیز داره اما فنا پذیر نیست، کسی که بعد از چند سال دیگه از اون علاقه و عشق تو وجودش نیست نباید علاقشو پای عشق بزاره
عشق یعنی نور خدا یعنی ظهور خدا،هرجا خدا هست موفقیت هست و شکوهمندی
وقتی یه آدمی رو عاشقانه و عارفانه دوست داشته باشی میتونی در کنارش سختیها رو تحمل کنی و پشت سر بذاری
ازنطرمن عشق چه قبل ازازدواج وچه بعدازازدواج مهم نیست چیزی که مهمه اینه که عشق پاک باشه هوس نباشه .
چون اکثراعشق روباهوس اشتباه میگیرن بعدازیه مدت باهم بودن ازهم سیرمیشن وهمه چی ازهم می پاشه.
واما خیلی دلبستگیها هست بعدازازدواج بوجودمیادبازم بعدازیه مدت مشکلات زندگی که زندگی روتحت شعاع خودش قرارمیده دوطرف ازهم جدامیشن.
پس عشق فراترازیه هوسه .
..............
وقتی که حسابی عاشق شدی ، اون وقت چند خط بیا پایین تر و این مطلب رو بخون ....یادت نره ها !
یادت رفت ؟ یا واقعا عاشق شدی ؟ ....به من یکی راستشو بگو ؟ بله . به من باید راستشو بگی . می پرسی من کیم ؟ من خود توام و تو خود من هستی ! هنوزم نشناختی ؟ امروز حوصله کردم یکم سر به سرت بزارم . اصلا دوست دارم بیام از پشت سر دوتا چشماتو بگیرم و هرچقدر تلاش می کنی بهت نگم کی هستم ؟ می خوام ببینم بعد از این همه رفاقت منو بدون چشم هم می تونی بشناسی یا نه ؟ دیدی کم حوصله ای ؟ دیدی طاقتت کمه ؟ چی فکر کردی با خودت ؟ خیالت زود خودمو لو می دم ؟ نه تا حسابی نقره داغت نکنم نمی گم ؟ کم آوردی ؟ نه ! واقعا نه ! بابا خیلی کارت درسته ! با خودم گفتم الان دیگه مثل توپ آماده شلیک شدی ؟ .... ولی تازه داره ازت خوشم میاد . باشه می گم کی هستم . ولی تعجبم از اینه که چطور من که همیشه همراه تو هستم ، این قدر زود فراموشم می کنی ؟ بزار زود برم سراغ اصل مطلب .
من رفیق و غم خوار توام . همیشه همه کارهای خودتو با من در میون میزاری . بله اینقدر نزدیکم که نمی بینی . ولی من هستم و کار خودمو خوب انجام می دم تا تو شاد و سرزنده باشی . هرچند که در جسم و جان تو تنها بودم . تا راز تو را کسی نشنود . در قفس سینه تو تک و تنها . . . کم کم داری منو میشناسی .آره ؟! درست حدس زدی ! من دل تو هستم . به همین سادگی و به همین راحتی !
تو که به من سر نمی زنی . امروز من اومدم تا به تو سر بزنم . نگو وقت ندارم چون اگه حرفمو نشنوی این بار می رم و کنج قفس خودم اونقدر داغ می شم تا منفجر بشم . این جوری قفس رو می شکنم و به همه دنیا حرف خودمو می گم . قدرت شو دارم و می کنم . همین برام مونده . پس خوب گوش کن تا برات قصه بگم .
یادِته اولین بار که صدات کردم کی بود ؟ من یادمه هنوز بچه بودی ! یادته موقع رفتن به مدرسه کلاس اول دبستان چه جور بودی ؟ همه غصه های جدایی از مادرت رو من قبول کردم تا با توکل بر خدا بری و برای خودت کسی بشی . همون موقع بود تازه جون گرفتی و با جامعه آشنا شدی . یادته که پاهای تو جلو نمی رفت و من کمکت کردم بایستی و سرت رو بالا بگیری و نترسی ! یار و همراه تو شدم تا به اون همکلاسیت که می خندید ، لبخند بزنی و اسمشو بپرسی . وقتی که از اون خوشت اومد و رفتید بازی کنید این من بودم که لرزیدم و گرما دادم . زنگ تفریح که شد . نگاه تو به دستهای خالی همون همکلاسی افتاد . در گوشی به تو گفتم : "از کیک خودت به اون هم بده !" . نمی دونی چقدر خوشحال شدم . آخه دل اون هم مثل من لرزید و ما دلها حرف همدیگر رو خوب می فهمیم . این جور بود که بزرگ شدی و من هم با تو بزرگ تر شدم و خیلی چیز ها رو آموختم .
خسته که نشدی ؟ ... داشتم می گفتم ... خلاصه روز و روزگار می گذشت و تو به جایی رسیدی که فرق بعضی چیز ها رو بیشتر بفهمی . کم کم دیگه برای خودت کسی شدی ! مدتها گذشت و همکلاسی تبدیل به همکار شد و تو با حالتی نازنین و پاک ، در جستجوی دانستن و یافتن بودی . همان موقع بود که مادرت ، کسی که تپیدن را از او آموختم ، بیمار شد و من روز و شب نداشتم تا اینکه همان همکلاسی که نیمی از کیک تو دریافت کرده بود به پاس یک عمر رفاقت و به احترام دست نوازشی که مادرت بر سر آن طفل یتیم کشیده بود ، اندوه را از من و تو گرفت و یک کلیه خود را رایگان به مادرت هدیه داد . آری همان موقع فهمیدی که او در کودکی مادرش را در اثر بیماری کلیه از دست داده بود .هنگام بازی شما ، مادرت با دل خودش این را خوب درک کرده بود و همانند تو به او هم هدیه می داد ؛ تا این طوری آن کودک از مهر مادری بی بهره نماند. آن روز همان طور که همکلاسی را در آغوش کشیدی و گریه کردی من نیز از نزدیک دل او را دیدم و اونقدر نورانی بود که نتونستم در نگاه دل او خیره بشم .
می بینی که حس و حال تو رو خوب می دونم . چون قبل از اینکه تو چیزی رو بدونی از درون من رد میشه . خاطرت هست زمانی که بچه همسایه تون تازه از سفر اومده بود . با کلی قول و قرار جلو اومد . همون موقع گفتم که صدای دل اون رو نمی شنوم و خیلی زود دست اون رو شد. اونقدر افسرده شدی که تا چند روز با کسی حرفی نزدی ولی من کنارت موندم تا دوباره به زندگی عادی برگردی .
ناراحت نشو ! طاقت غم تو رو ندارم . من همیشه می خوام کمکت کنم . در قضیهء اون همکارت که بهش علاقه مند بودی من تلاش زیادی کردم . تو خیلی به اون نزدیک شده بودی و بعضی چیز ها رو نمی دیدی . به تو گفتم : " نکن ! ضرر می کنی !" ولی پاسخ تند تو مرا در هم شکست . تا اینکه در محل کارت او را دیدی که سیگار افیون دار مصرف می کنه و دانستی که اعتیاد زن و مرد نداره . دنیا بر سرت آوار شد و قرار گذاشتی که دیگه عاشق نشی .برای من واضح بود چون دل او را سیاهی دود فراگرفته بود ولی این بار نیز همدم تو شدم . تا اینکه باز به طراوت فبل برگشتی و شغلت را عوض کردی و زندگی روی دیگرش را نشان تو داد . آری همدم تو شدم چون دوستت داشتم و دارم .
اما این روزها مثل اینکه هردو با هم عاشق شده ایم . من صداهای خوبی می شنوم که امیدوار کننده است . ببین این مورد با بقیه فرق داره . چه کار داری که صدای من می لرزه ؟! اصل حرف من رو پیدا کن . تردید رو کنار بزن و صدف تنهایی رو بشکن . راستش رو بگم اون کسی که یک هفته پیش نظرت تو رو به خودش جلب کرد ، نظر اون هم به تو جلب شده . ما دلها صدای هم رو خوب می شنویم . اون صدا چند بار به ما دو تا نزدیک شده و من هم چند بار صداش کردم . این دل سایه بان خوبی داره که امن و باصفاست . سبز و خرّم و سرزنده . از اون سایه های "دل نواز". بله ! اون دل زیر سایه عقل زندگی خوبی داره . من هم اون وقتی که زیر سایه عقل رفتم ؛ تازه توانستم تو رو از شکستهایی که داشتی نجات بدم . به خاطر همینه که اون دل به ما دو تا پیام داده..هان ؟ چی شد ؟ داری می خندی ؟ حرف قشنگ زدم یا اسم آشنا بردم ؟؟ اِ اِ اِ اِ ؟ با این عجله کجا داری می ری ؟ این طوری منو جا می گذاری ؟ فقط همیشه یادت باشه که ::
(( دل کار ناگهانی می کند ؛ ولی عقل برنامه ریزی دارد . ))
(( نترسیدن کار دل است ؛ ولی نمردن کار عقل است . ))
(( شروع عشق با دل است ؛ ولی تداوم عشق با عقل است . ))
(( دل جرقه می زند و عقل شعله می کشد و آنگاه عشـق آغاز می شد و این است زندگیزندگی زندگی .. ))
از زبان رابعه کعب قزداری
عشق او باز اندر آوردم به بند // کوشش بسـیار نامد سـودمند
توسنی کردم ندانستم همی // کز کشیدن سخت تر گردد کمند
عشق دریایی کرانه ناپدید // کی توان کردن شنا ای هوشمند
عشق را خواهی که تا پایان بری//بس بباید ساخت با هر ناپسند
زشـت باید دید و انگارید خـوب // زهــر باید خـورد انگارید قنـــد
دل ها بارها و بارها برای افرادی میلرزه میتپه و شور میزنه
از روی تنفر، عشق، علاقه ،محبت
خوش به حال کسی که دل کسی رو پیدا کرد که همصدا با اون میزنه
ما با ادمای زیادی تو زندگیمون اشنا میشم
هر کدوم خوبی ها و بدی هایی دارند خوب مطلق وجود نداره
و البته هر گلی یه بویی داره
اما اگه کسی رو انتخاب کنیم کهبایدباشه اونوقت دیگه سختی ها و دلتنگی ها و شوز زدن ها بخشی از زندگی و شیرینی اون میشن
نه عادت برای ادامی حیات
کاش بدونیم برای هر کسی نباید عاطفه خرج کرد
کاش بدونیم برای هر کسی نباید غرور له کرد
کاش بدونیم برای هر کسی نباید نفس بود
کاش بدانیم پایان جلوه گری برای نااهل زندگی نیست بلکه فنای احساس است
کاش احساساتمان هم بکارت و تازگی داشته باشد
و فقط برا یک نفر خاص باشد و زیست باشد
کاش بدانیم پاکی برای ازدواج چقدر موثر و زیباست تا توجیه برای شناخت سراب ها
نظرتون در مورد پاکی قبل از ازدواج چیه؟
تاثیرش تو زندگی؟
شیرینی و تلخی زندگی با گذشته پاک؟
من متوجه اون سوال پاکی قبل ازازدواج نشدم!!
ولی اگه منظورت ازپاکی اینه که قبل ازازدواج عاشق ودلبسته کسی نشدیم؟؟؟
صددرصدنوزندگی متاهلی تاثیرداره.چون من خودم به عینه دیدم افرادی روکه دوران مجردی عاشق یکی میشن .حالابه دلایلی به عشقشون نمیرسن بعدکه ازدواج کردن هنوز به طرف فکر میکنن.این اصلا درست نیست چون وقتی توبایکی شریک میشی برای همیشه که باقی عمرتوبااون باشی پس بایدهمه چیزت چی جسمی وچه روحی مال اون باشه این توزندگی تاثیرداره میتونه مشکلاتی روبه وجودبیاره وحتی به جدایی هم منجر بشه که این اصلاخوشایندنیست.