خلاصه مهند در حسرت مدیر شدن تو اون چت روم موند بعد از مدتی چت روم بسته شد و ادرس چت روم دیگه داده شد ک عوض شده بود رفتیم اونجا اینم بگم عماد 2 تا چت روم داشت یکیش خیلی شلوغ بود یکی دیگه هم ک ما بودیم بدکت نبود 15 تا 16 تا انلاین همیشه داشت حدود 1 ماه هم اونجا بودیم باز دیدیم بسته شد دوباره ی چت روم دیگه زدن مانکن وقتی ک چت روم اولی بسته شد دیگه نت نیومد به جاش یکی اومد به اسم پرنسس ویونا با من خوب نبود برا همین اسم اصلیش رو نفهمیدم هیچ وقت مهند رفت دنبال هکری و وقتی ک برگشت حرفه ایی شده بود محمد69 ی ازدواج ناموفق داشت از سرکار هم بیرون اومده بود ی مدت بهم ریخته بود گذشت تا اینکه ی دخترپیدا شد و هردوتا چت روم عماد رو خرید من داخل چت روم شلوغ عماد بودم داشتم چت میکردم دیدم یکی با اسم شادی خصوصی داده بعد از سلام و احوال پرسی ادرس ناجی رو داد ک بیام اونجا منم رفتم اونجا هیچی بلد نیستم اصلا محیطش برام غریبه بود هم ناجی میرفتم هم چت روم جدید ک عماد زده بود با اون دختره ک چت روم های عماد رو خریده بود دعوامون شد و مارو اخراج کرد ما هم به کمک 5 تا هکر 3 تا هم خودمون بودیم شدیم 8 تا ریختیم تو چت رومش و هکش کردیم و بستیم چت رومش رو
افرادی ک هک کردن اونجا رو :شیرهک-اسپرین-حسین15-حسین007-هومن004-کابوس-مکس سجاد-امیرقیامت
اینا نام های کاربریشون بود خلاصه بازکرد دختره چت رومش رو و ترسید از ما رفته بود 2 تا هکر ناظر کرده بود اون موقع دیگه من خیلی کم پیش عماد میرفتم بیشتر ناجی بودم
فقط چت روم داشتیم اون زمان انجمن نبود
گذشت گذشت گذشت ک تو ناجی بودم بعد از مدتی رفتم سر بزنم ب دوستام دیدم بیشتراشون ک نیستن اونایی هم ک هستن اصلا منو یادشون نیست فقط عماد منو یادش بود
بعد از مدتی هم دیدم چت رومش بسته شده عماد رفته بود خارج کشور...
این خاطره ی اولین چت رومی ک عضو بودم در داستان بعدی میخوام اینو بگم ک چطوری تو چت روم مهند مدیر شدم