بیست و هفتم آذرماه، یادآور عروج سرخِ مجاهدی خستگی ناپذیر و عالمی ربانی، آیت اللّه مفتح، است كه از پیشروان اندیشه وحدت حوزه و دانشگاه بود. این شهید والامقام در راه تحقق این اندیشه و آرمان بلند كه از اندیشه بلند امام راحل (ره) برخاسته بود، تلاشهای بی وقفه ای انجام داد. به پاس فعالیتهای چشمگیر شهید مفتح در راه تحقق وحدت حوزه و دانشگاه و لزوم ارتباط، همكاری و همفكری این دو قشر اندیشمند، روز 27 آذر ـ كه سالروز شهادت دكتر مفتح نیز هست ـ روز وحدت حوزه و دانشگاه نام گذاری شده است (گردآوری : انجمن ناجی)
یادی از شهید مفتح
شهید مفتح اندیشمندی بزرگ و عالمی متعهد بود. وی از محضر بزرگانی چون سید محمد حجت كوه كمری، بروجردی، سیدمحمد محقق(داماد)، علامه طباطبایی و امام خمینی (ره) بهره برد و خود مدرّسی بزرگ در حوزه گردید. آیت اللّه مفتح در حالی كه در شهر قم به عنوان استادی بزرگ مطرح بود، پا به عرصه دانشگاه گذاشت. او همان گونه كه در حوزه به درجه اجتهاد رسیده بود، در دانشگاه نیز موفق به اخذ درجه دكترا شد. دكتر مفتح پس از گذراندن دوره دانشگاه، علاوه بر تدریس در حوزه به تدریس در دبیرستانهای شهر مقدس قم پرداخت.
جایگاه حوزه
حوزههای علمیه در جامعه دینی و نظام ما دارای جایگاهی بس مهم و والا هستند. نقش حوزهها در حركت اسلامی و تربیت جامعه بسیار حساس و سرنوشت ساز است (گردآوری : انجمن ناجی) با نگاهی به تاریخ پرفراز و نشیب كشورمان در مییابیم كه عالمان دینی همواره سرپرستی و هدایت جامعه را بر عهده داشته و در حوادث و بویژه مبارزات مردم علیه طاغوت و حكومتهای جایز زمان خویش، پیشاپیش مردم به قیام برخاستهاند. با پیروزی انقلاب و تشكیل حكومت اسلامی، و پدید آمدن افقهای تازه، مسئولیت سنگینتری بر عهده حوزویان قرار گرفته است (گردآوری : انجمن ناجی)
جایگاه دانشگاه
دانشگاه همواره جایگاه آموزش و كاوش در حوزه اندیشههای علمی بوده است و رسالت بلند آنان سوق دادن جامعه به سوی مقاصد بلند فرهنگی و اجتماعی است (گردآوری : انجمن ناجی) دانشگاهیان؛ روشن فكرانی كه از افق بالاتری به جامعه مینگرند، میتوانند در پیشبرد جامعه به سوی رشد و تعالی نقش بسیار مهمی ایفا نمایند.
نقش خطیر روحانی و دانشجو
در نظام گذشته تلاشهای بسیاری برای منزوی كردن روحانیت و از سوی دیگر غربی كردن كشور و نهادهای فرهنگی و آموزشی، بویژه دانشگاهها، صورت پذیرفت. با پیروزی انقلاب و در سایه رهبری امام (ره) دو قشر روحانی و دانشجو برای پیروزی انقلاب اسلامی پیشگام گردیدند. روحانی و دانشجو با درك موقعیت حساس و مهم خود همواره نقش خود را در انقلاب حفظ كردند و پیشاپیش سایر اقشار برای ایفای مسئولیتهای خویش وارد عمل شدهاند. به دلیل اهمیت نقش این دو قشر در هدایت جامعه است كه وحدت میان آنها همواره مدّ نظر امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری(مدظله العالی) بوده و هست.
وحدت حوزه و دانشگاه در كلام امام (ره)
امام خمینی (ره) ، رهبر كبیر انقلاب، درباره ضرورت وحدت حوزه و دانشگاه در بیاناتی فرمودهاند:«امروز یكی از ضروریترین تشكلها بسیج دانشجو و طلبه است (گردآوری : انجمن ناجی) طلاب علوم دینی و دانشجویان دانشگاهها باید با تمام توان خود در مراكزشان از انقلاب و اسلام دفاع كنند. فرزندان بسیجیام در این دو مركز، پاسدار اصول تغییر ناپذیر نه شرقی نه غربی باشند، امروز دانشگاه و حوزه از هر محلی بیشتر به اتحاد و یگانگی احتیاج دارند».
همكاری در راه تحقق اسلام ناب
وحدت حوزه و دانشگاه راهبرد اساسی امام خمینی (ره) برای تحقق اسلام ناب محمدی است و بدون این وحدت، انقلاب اسلامی كم فروغ است (گردآوری : انجمن ناجی) همچنین وحدت و همكاری این دو پایگاه فكری ـ فرهنگی جامعه، برای حفظ فرهنگی اصیل، در مقابل هجوم ارزشهای غربی، ضروری میباشد. وحدت و همكاری میان این دو نهاد، نه یك وحدت فیزیكی و شكلی، بلكه تقارب و یكی شدن در مبانی معرفت شناختی، ارزشهای فرهنگی و دغدغهها و حساسیتهای سیاسی ـ اجتماعی است؛ و همین حالت است كه هر یك از این دو قشر را در جایگاه واقعی خود قرار داده است (گردآوری : انجمن ناجی)
دشمنان وحدت
اگرچه در راه وحدت حوزه و دانشگاه تلاشهای بسیاری صورت گرفته، اما كارشكنیهای متعددی نیز در راه مقابله با این هدف شكل گرفته است (گردآوری : انجمن ناجی) بدون شك هستند كسانی كه میخواهند بار دیگر بین این دو مركزِ ارزشمند و میان این دو قشر مهم و تاثیرگذار جدایی افكنند. كسانی كه دشمنان نظام اسلامی را میشناسند نباید اجازه دهند تا غبار كدورت، فضای آكنده از مهر و و جوّ و سالم علمی كشور را تیره و بیمار سازد. روز وحدت حوزه و دانشگاه فرصت خوبی است برای طرح مجدّد و عالمانه این موضوع و آسیب شناسی و آفت زدایی از این شجره طیبه و تحكیم یكی از بزرگترین آرمانهای انقلاب اسلامی.
دشمنان وحدت در كلام حضرت امام خمینی (ره)
بنیانگذار انقلاب اسلامی ـ كه همیشه با نگاهی ژرف به مسائل مینگریست ـ جدایی حوزه و دانشگاه را توطئه استكبار میدانست. ایشان در سخنانی فرموده اند:«حالاكه میبینند یك تحولی پیدا شده است، [و]دانشگاهی متمایل شده است به روحانی، [و] روحانی متمایل شده است به دانشگاهی [و] باهم هستند و میخواهند باهم كشور خودشان را به پیش ببرند، حالاشیاطین بیشتر در فكر هستند كه روحانی را از یك طرف بكوبند و دانشگاهی را از یك طرف و فساد كنند بین این دو تا ... چشم هایتان را باید خیلی بازكنید. در این زمان چشم و گوشها باید خیلی باز باشد كه یك وقت میبینید از داخل خود دانشگاه و از داخل خود فیضیه شما را به فساد میكشانند، شما را به تفرقه میكشانند. اینهایی كه نمیخواهند این كشور یك كشور صحیح و سالم باشد و اربابهای آنها كه از اول هم نمی خواستند، نمیتوانند ببینند كه شما باهم مجتمع شدید و میخواهید باهم كار كنید ... آنها در صدد این هستند كه نگذارند شماها باهم باشید».
موانع وحدت
شاید نخستین مانع در راه وحدت حوزه و دانشگاه عدم وضوح و تبیین دقیق مفهوم آن نزد طرفین باشد. به نظر میرسد كه این موضوع به صورت جدی بررسی نشده و در عوض، برخی نتایج علمی و احتمالی این وحدت در زمینههای مختلف مورد تاكید بوده است (گردآوری : انجمن ناجی) نبودِ همدلی و خوشبینی متقابل نیز میتواند مانع دیگری در راه وحدت حوزه و دانشگاه به شمار آید. موضِع گیریها و سخنان غیر دوستانه برخی از طرفین به تدریج همدلی و خوشبینی متقابل را كم رنگ ساخته و میسازد. یكی دیگر از موانع وحدت، عدم شناخت دقیق از خصوصیات و تواناییهای خود و طرف مقابل است (گردآوری : انجمن ناجی) هر كدام از این موارد خود نیازمند بررسی جداگانه و دقیق است تا موانع وحدت و همدلی این دو قشر فرهیخته از میان رفته و پیوندهای دوستی و اتحاد، مستحكم تر گردد.
زمینههای وحدت
برای همكاری حوزه و دانشگاه زمینههای گستردهای وجود دارد كه به چند مورد اشاره میكنیم. یكی از ملموسترین و عینی ترین زمینههای تقارب و همكاری این دو نهاد اتخاذ شیوههای مشترك آموزشی ـ پژوهشی است (گردآوری : انجمن ناجی) تبادل اطلاعات، تشكیل شبكههای مشترك پژوهشی ـ اطلاع رسانی، مبادله استاد و مدرّس و نیز ایجاد ارتباط سیاسی ـ فرهنگی میتواند سهم بسزایی در همكاری و وحدت حوزه و دانشگاه داشته باشد.
وحدت حوزه و دانشگاه در كلام رهبر
مقام معظم رهبری(دام عزه)، راهكارهای وحدت حوزه و دانشگاه را این چنین تبین كرده اند:«در نظام اسلامی، علم و دین پابه پا باید حركت كند. وحدت حوزه و دانشگاه یعنی این. وحدت حوزه و دانشگاه معنایش این نیست كه حتما بایستی تخصصهای حوزهای در دانشگاه و تخصصهای دانشگاهی در حوزه دنبال بشود نه، لزومی ندارد. اگر حوزه و دانشگاه به هم وصل و خوشبین باشند و به هم كمك بكنند و با یكدیگر همكاری نمایند، دو شعبه از یك موسّسه علم و دین هستند. این موسسه دو شعبه دارد: یك شعبه، حوزههای علمیه و شعبه دیگر، دانشگاهها هستند ... طلاب و دانشجویان قدر یكدیگر را بدانند، با یكدیگر آشنا و مرتبط باشند، احساس بیگانگی نكنند. احساس خویشاوندی و برادری را حفظ كنند و روحانیون در دانشگاهها عملاً كوشش كنند كه نمونههای كامل عالم دین و طلبه علوم دینی را به طلاب و دانشجویان و دانشگاهیان ارائه بدهند و نشان دهند كه هر دو، نسبت به یكدیگر، با حساسیت مثبت و با علاقه همكاری میكنند. این، همكاری و وحدت حوزه و دانشگاه است (گردآوری : انجمن ناجی) البته برای این كار باید برنامه ریزی و سازماندهی بشود».
مخفی :
سال ۱۳۰۷ خانواده حجت الاسلام حاج محمود مفتح صاحب فرزند پسری شد که نامش را محمد نهادند. هنوز کودکی بیش نبود که پدرش که از مداحان اهل بیت (ع) بود و در ادبیات فارسی و عربی تبحر داشت، او را به فراگیری ادبیات تشویق کرد تا اینکه پس از گذراندن دوره ابتدایی برای آموختن معارف اسلامی به مدرسه آخوند ملاعلی وارد شد و پس از زمان کوتاهی برای بهره گیری از محضر اساتید بنام حوزه علمیه قم به این شهر مهاجرت و از درس اساتید گرانقدری مانند آیات سیدمحمد حجت کوه کمره ای، بروجردی، سید محمد محقق ....داماد.... علاّمه طباطبایی و امام خمینی ....س....استفاده کرد.این شهید بزرگوار در سال هایی که استثمار با تبلیغات فراوان از دانشگاه در نظر علمای حوزه، کفرستانی به تصویر کشیده بود و سعی در جدایی این دو قشر تأثیرگذار جامعه داشت، با ورود به این مرکز علمی، موفق به دریافت درجه دکتری شد که پایان نامه اش نیز با نمره بالایی مورد پذیرش قرار گرفت و از آنجایی که این توطئه استعماری را با تمام وجودش لمس کرده بود به ایجاد وحدت میان حوزه و دانشگاه همت گماشت و مقاله ای در مجله «مکتب اسلام» درباره وحدت روحانی و دانشگاه نوشت.وی از آن پس علاوه بر تدریس در حوزه به معلمی در دبیرستان های قم نیز روی آورد و کلاس های خود را مرکزی برای تشکل آنان برای مبارزه با رژیم قرار داده و با همکاری شهید بهشتی به تأسیس انجمن اسلامی دانش آموزان اقدام کرد.شهید مفتح همچنین برای ایجاد تشکل میان طلاب و فضلا مجمعی به نام «جلسات علمی اسلام شناسی» را به راه انداخت که در آن علاوه بر شناساندن چهره واقعی اسلام، به چاپ کتاب های مختلف در زمینه اسلام شناسی نیز پرداختند که بعد از نقد و بررسی با مقدمه ای که دکتر مفتح بر آن می نوشت به چاپ می رسید. هنوز ۱۰ مجلد کتاب به چاپ نرسیده بود که ساواک آن را تعطیل کرد که از آن میان می توان به اسلام پیشرو نهضت ها، با ضعف مسلمین دنیا در خطر سقوط، شیعه و زمامداران خودسر، جهان بینی و جهان داری علی ....علیه السلام....، دعا عامل پیشرفت یا رکود، رهاوردهای استعمار، همسران رسول خدا ....ص....، زیارت ما، خرافه، حقیقت اشاره کرد.همچنین این شهید کتابی به نام «روش اندیشه» در علم منطق به رشته تحریر درآورد که به عنوان کتاب درسی در حوزه و دانشگاه، برای بالاترین سطح منطق استفاده شد. ترجمه تفسیر مجمع البیان نیز از دیگر آثار وی است (گردآوری : انجمن ناجی)دکتر مفتح از سال ۴۰ وارد سنگر مبارزه با رژیم پهلوی شد که بارها دستگیر و مورد آزار قرار گرفت و محبوبیتش میان طلاب و دانش آموزان باعث تبعیدش به مناطق جنوبی کشور شد. پس از پایان تبعید از ورودش به قم جلوگیری به عمل آمد، لذا اقامت در تهران را برگزید که فصلی جدید در زندگی سیاسی اش ایجاد کرد پس از آن خوزستان، مرکز مبارزه اش شد تا جایی که ورودش به آن استان نیز ممنوع شد.شهید مفتح به شوق همکاری با شهید مطهری به تدریس در دانشکده الهیات مشغول شد و بنا به دعوت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران به اقامه نماز جماعت در مسجد دانشگاه همت گماشت و به بیداری نسل جوان پرداخت؛ وی همچنین در حسینیه ارشاد به سخنرانی های تبلیغی پرداخت که با تعطیل این مکان به دست ساواک، امامت مسجد جاوید را پذیرفت و با تشکیل کتابخانه در آن، کلاس های اعتقادی، فلسفی را راه اندازی کرد.تبدیل این مسجد به پایگاهی برای فعالیت های ضد رژیم باعث تعطیلی آن و به زندان افتادن مفتح شد.دکتر مفتح پس از آزادی از زندان ساواک، امامت مسجد قبا را پذیرفته و با همکاری آیت الله طالقانی، استاد شهید مطهری و… به تنظیم برنامه های مسجد پرداخت و با برگزاری جلساتی، با استقبال ۳۰ هزار نفری مواجه شد.در خطبه های نماز عید فطر که در تپه های قیطریه برگزار شد برای اولین بار آشکارا نام امام خمینی....س.... را به عنوان رهبری قیام بر زبان آورد.پس از پیروزی انقلاب برای تشکیل کمیته های انقلاب اسلامی فعالیت چشمگیری کرد و خود سرپرستی کمیته منطقه چهار تهران را عهده دار شد.وی به هنگام شهادت که پس از عمری مجاهدت خالصانه در راه اهداف الهی به دست گروهک فرقان انجام گرفت، سرپرستی دانشکده الهیات و عضویت در شورای گسترش آموزش عالی کشور را بر عهده داشت.از آن سال به بعد روز بیست و هفتم آذر ماه به مناسبت فعالیت های چشمگیر این شهید والامقام در راه تحقق وحدت بین حوزه و دانشگاه «روز وحدت روحانی و دانشجو» نامگذاری شد.امام خمینی ....س.... در دیدار با خانواده این شهید بزرگوار با افتخار دانستن شهادت ایشان برای خانواده شان فرمودند: «ما کسى را از دست دادیم که امید این بود که خدمت بیشتر از اینها بکند. و در هر حال این شهادت ها دنباله آن شهادت هایى است که در اسلام از اول تا حالا واقع شده است (گردآوری : انجمن ناجی) مذهب تشیع، مذهب شهادت است (گردآوری : انجمن ناجی) از اول با شهادت تحقق پیدا کرده است، و با شهادت ادامه پیدا کرده است (گردآوری : انجمن ناجی)». ....صحیفه امام؛ ج ۱۱، ص ۳۸۸....ایشان با اشاره به اینکه شهدا مقام خاصی نزد خدای تبارک و تعالی دارند، بیان داشتند: «جاویدان است نام آنهایى که در راه خدا انجام وظیفه مى کنند، و در حال انجام وظیفه به شهادت مى رسند، و آنها پیش خداى تبارک و تعالى مقام خاصى را دارند. شهدا هم مقام خاصى را دارند. و من امیدوارم که مرحوم آقاى مفتح که من سوابق با ایشان دارم ملحق بشوند به آن شهدایى که در صدر اسلام بودند.». ...همان....رهبر کبیر انقلاب خطاب به سردمداران جهان غرب که ملت ما را از شهادت میترسانند، فرمودند: «عیال مرحوم آقاى مفتح مى گوید که ما افتخار مى کنیم که یک شهید دادیم. یک مردمى که بانوانش این طور باشند که به شهادت سرپرستشان آن هم یک چنین سرپرستى افتخار بکنند و بسیارى از این زن ها که جوانشان را از دست دادند مى آیند پیش من مى گویند که ما باز هم داریم. باز هم داریم که تقدیم کنیم. یک چنین ملتى را آقاى کارتر از نظامى مى ترساند؟! از نظامى باید خودش را بترساند که به آن طرف اعتقاد ندارد.». ....همان؛ ج ۱۱، ص ۳۲۶....همچنین پیر جماران ترور شخصیت های برجسته انقلاب مانند شهید مطهری، مفتح، قاضی و… را مایه گرمتر شدن بازار نهضت دانستند.
RE: مناسبتهای سال ، سالروز شهادت دکتر مفتح؛ مذهب تشیع، مذهب شهادت است
محمد مفتح معروف به شهید مفتح (۲۸ خرداد ۱۳۰۷ در همدان- ۲۷ آذر ۱۳۵۸ در تهران) روحانی شیعه ایرانی بود.
کودکی
او در سال ۱۳۰۷ در خانوادهای روحانی در روستای کله سر در بخش فامنین از توابع شهر همدان متولد شد.
پدرش شیخ محمود مفتح از روحانیان همدان بود.
تحصیلات
در همدان نزد افرادی چون آخوند ملا علی، دروس اولیه فقه را فرا گرفت و در سال ۱۳۲۲ و در ۱۵ سالگی برای ادامه تحصیل راهی شهر قم شد. در آنجا در محضر درس: سید روحالله خمینی، سید حسین طباطبایی بروجردی، سید محمدرضا گلپایگانی، سید محمدحسین طباطبایی، داماد و حاج آقا رحیم ارباب حضور یافت و به آموختن درس آنان همت گماشت. اما علاقه او باعث شد تا به تحصیلات جدید نیز بپردازد. با گذشت زمان، علاوه بر این که یکی از مدرسین معروف حوزه علمیه شد، موفق به اخذ درجه دکتری در رشته فلسفه گردید. در طول این مدت در دبیرستانها تدریس میکرد و مدتی نیز مدرس حوزه بود.[ن
مبارزات سیاسی
او همراه با درس و بحث به منبرها میرفت و سخنرانی میکرد. مقالات متعددی در روزنامهها و مجلات اسلامی علیه حکومت پهلوی به رشته تحریر درمی آورد و به جذب دانشجویان و طلاب میپرداخت. به شهرهای مختلف ایران از جمله: آبادان، اهواز، خرمشهر، کرمان، اصفهان، یزد و شیراز مسافرت میکرد. در جلسات سخنرانی چند هزار نفری شرکت میجست و علیه حکومت پهلوی سخنرانی میکرد. به خاطر فعالیتهای سیاسی و مخالفت با حکومت پهلوی وی را به زاهدان تبعید کردند و از ورود به استان خوزستان ممنوعش ساختند. در سال ۴۸ پس از آزادی به تهران آمد و در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، دانشگاه تهران، همگام با مرتضی مطهری به تدریس پرداخت.
پس از تعطیل شدن حسینیه ارشاد در مسجد جاوید یک گروه آشوب تشکیل داد، و ریاست آن را به عهده گرفت. دراین مسجد کلاسهای اقتصاد، فلسف جامعه شناسی، نهج البلاغه و تفسیر قرآن تشکیل داد تا از این راه جوانان و دانشجویان را به طرف مسجد بکشاند. در سال ۵۴ حکومت، مسجد را تعطیل و مفتح را به زندان افکند. پس از آزادی از زندان، مبارزات نیمه مخفی خود را همراه با روحانیت مبارز آغاز کرد و این بار در سال ۵۵ امام جماعت مسجد قبا (تهران) شد. پس از پیروزی انقلاب ۵۷ و مراجعت خمینی به ایران یکی از اعضای اصلی تشکیل دهنده کمیته استقبال بود. سپس سرپرستی کمیته ۴ انقلاب اسلامی و دانشکده الهیات را برعهده گرفت.
نماز عید فطر ۵۷
در روز عید فطر سال ۱۳۵۷ مفتح در تپههای قیطریه پیشنماز بود. جمعیت حاضر نماز را به امامت مفتح برگزار کرد و به اولین تظاهرات چند ده هزار نفری[نیازمند منبع] پرداخت در این راهپیمایی مردم دعوت به راهپیمایی دیگری در ۱۶ شهریور شدند. در روز ۱۶ شهریور ماموران حکومت پهلوی مفتح را به شدت مضروب کردند و روز بعد وی را دستگیر و به مدت دو ماه در زندان انداختند.
کشته شدن
سنگ مزار محمد مفتح
وی در ۲۷ آذر ۱۳۵۸ هنگام ورود به دانشگاه تهران توسط گروه فرقان هدف گلوله قرار گرفت و به همراه دو محافظش جواد بهمنی و اصغر نعمتی در مقابل دانشکده الهیات دانشگاه تهران با رگبار گلوله کشته شد.
در این ترور چهار نفر دست داشتند، یکی راننده بود، دو نفر مأمور پاسدارها بودند و کمال یاسینی شخصاً ترور محمد مفتح را به عهده گرفته بود. کمال یاسینی جوان نوزده بیست سالهای بود. سن اینها اقتضا نمیکرد که با مفتح ارتباطی داشته باشند و اگر هم رفتوآمدی بوده، به همان صورتی که دیگران به مسجد قبا میآمدند. کمال یاسینی در واقع مسئول و برنامه ریز ترورهای گروه فرقان بود. در دادگاه گفتند که یک بار در مدرسه عالی پارس برنامه ترور مفتح را ریخته بودند که پاسداران ایشان متوجه میشوند که خاکریز نزدیک آنجا وضعیت طبیعی ندارد و از این که ماشین را در آنجا پارک کنند، پشیمان میشوند و جای دیگری میروند و در دادگاه معلوم شد که آن خاکریز را فرقانیها ساخته بودند و میخواستند همان روز، مفتح را بکشند که با تیزهوشی راننده نقشهشان عقیم ماند. یاسینی در دادگاه میگفت که چندین بار سعی کرده بودند مفتح را ترور کنند که موفق نشدند و این بار شخصاً این کار را به عهده گرفتم و دانشکده الهیات و ساعت ورود ایشان و همه جوانب را بررسی و شناسایی و بعد هم در آن روز نقشهمان را اجرا کردیم.
وی را در صحن حرم معصومه دفن کردند. روحالله خمینی روز کشته شدن او را «روز وحدت حوزه و دانشگاه» نامید.