سلام به من ...
سلام به تنهایی خودم ....
باز دیدمش . . .
چه می کرد با دل . . .
همچون پری که در گوش کنند ...
آزارم می داد ...
خواستم به کوچه ی علی بروم !
دیگر علی در کوچه نبود . . .
با خاطرات خوبم چه کرد...
در خاطراتم در اتاق خواب نشسته است ...
می خندد می خندد می خندد...
رفتم اتاق...
یواش دور می شد ...
دراز کردم دستانم را ...
پرید...
رفت رفت رفت...
عروسک که هنوز در اتاق است ....
جای همه چی خالی است ...
متفرم ازت ...
تو رفتی پست فطرت!
کاش خاطراتت را هم برده بودی ...
1:17:41 11-13-2013