در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشــهای بـرون آی ای کـــوکب هدایت
*
از هر طـرف که رفتـم جز وحشـتم نیـفزود
زنــــهار از این بیــابان وین راه بینهــــایت
*
ز کـــــوی یـــــار میآید نســــــیم باد نـــوروزی
از این باد ار مــــدد خواهی چــــــراغ دل برافروزی
*
چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن
که قــارون را غلــطها داد ســـودای زراندوزی
*
شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد
زدیم بر صــــف رنـــدان و هر چه بادا باد
*
گره ز دل بگشــــا و از سپــــهر یاد مکن
که فکر هیچ مهنــدس چنین گره نگشاد
*
دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شــراب نـــوش و غـــم دل ببر ز یاد
*
گفتم به باد می دهدم باده نام و ننـــگ
گفتا قبول کن ســــخن و هر چه باد باد
*