من با اجازه از همه شما و ضمن احترام به خانم ققنوس یک تصرف کوچک در این نوشته می کنم . به جای کلمه "پسر" کلمه "دختر" یا کلمه "زن" را قرار دهید و نوشته را مجدداً بخوانید . بعد ، شما ببینید معنای نوشته به غیر از جمله آخر (دعا یا آرزو) با این تغییر آشناتر و مناسب تر است یا نه ؟
من یک دخترم.
من کاکتوس نیستم... من یه دخترم... با احساسات پاک و بی ریا...
من کاکتوس نیستم... من یه دخترم... یه دختر که گاهی واقعا نیاز داره تو بغلش کنی...
من یه دخترم، نیاز دارم باورم کنی ؛قبولم کن !
من یه دخترم، توی این نامردی ها تو لااقل مردی رو برام ثابت کنی
من یه دخترم، با تمام فشارهای جامعه باز لبخند به لب دارم
من یه دخترم، من اموال شخصیت نیستم
من یه دخترم،گاهی نیاز دارم منو تو بغلت بگیری و محکم به خودت فشارم بدی...
من کاکتوس نیستم...!
من یک زنم.
من کاکتوس نیستم... من یه زنم... با احساسات پاک و بی ریا...
من کاکتوس نیستم... من یه زنم... یه زن که گاهی واقعا نیاز داره تو بغلش کنی...
من یه زنم، نیاز دارم باورم کنی ؛قبولم کن !
من یه زنم، توی این نامردی ها تو لااقل مردی رو برام ثابت کنی
من یه زنم، با تمام فشارهای جامعه باز لبخند به لب دارم
من یه زنم، من اموال شخصیت نیستم
من یه زنم،گاهی نیاز دارم منو تو بغلت بگیری و محکم به خودت فشارم بدی...
من کاکتوس نیستم...!
گاهی هنگام نگارش حس آمیزی به وجود می آید . ولی گاهی ناخواسته نویسنده ، احساساتِ (اول شخص مفرد) را با زبان و نگاهِ (سوم شخص مفرد) یا همان سوژه همراه می کند و ذهنیت ناخودآگاه بر مفهوم موردنظر نویسنده مقدّم می شود . مثل یک نقاش که سعی دارد با تمام وجود تصویری از یک دشت بکشد ولی با تعلق خاطر به دریا به طور ناخواسته رنگهای آبی برای دشت استفاده می کند .