تصویری که شاید گهگداری دز خیابان های شهر های بزرگ دیده شود(مانند نقطه سیاهی که در یک تخته سفید به وضوح دیده میشود)
ذهنم رو به خودش درگیر ساخت که آیا در انتها این اتفاق بیفتند خوب است یا نه و......؟
به همین باب دوست دارم انتهای داستان را به نوبه خودم عوض کنم، اونم اینه که انشاالله به زودی زود همه دخترای ایران عزیز، همه بچه شیعه های عزیز ،با به تن کردن پوشش مناسب و دریافت حرارت بیشتر ( داغی هوا) موجب شویم که پخته تر شویم و هیچ گاه طرف کاری که پایه های عرش خدا را به لرزه در می آورد نرویم.
نمیدونم چرا ما ادم ها مستقیم داریم روی حرف خدا حرف میزنیم؛
نمیدونم داریم با خودمون به چه چیزی فکر میکنیم ؟
آیا واقعا ما میتوانیم با خدای خودمان دست به یقه بشیم!!!!!!؟