روز چهارم کربلا / شمر اولین کسی که برای جنگ با امام حسین(ع) اعلام آمادگی کرد
پس از اعزام عمر بن سعد به كربلا، شمر بن ذي الجوشن اولين فردي بود كه با چهار هزار نفر سپاهي آزموده براي جنگ با امام حسين عليه السلام اعلام آمادگي كرد همچنین...
در اين روز عبيدالله بن زياد مردم را در مسجد كوفه گردآورد و خود به منبر رفت و گفت: اي مردم! شما آل ابي سفيان را آزموديد و آنها را چنان كه مي خواستيد، يافتيد! و يزيد را مي شناسيد كه داراي سيره و طريقه اي نيكو است و به زير دستان احسان مي كند! و عطاياي او بجاست! و پدرش نيز چنين بود! و اينك يزيد دستور داده است كه بهره شما را از عطايا بيشتر كنم و پول را نزد من فرستاده كه در ميان شما قسمت نموده و شما را به جنگ با دشمنش حسين بفرستم!
اين سخن را به گوش جان بشنويد و اطاعت كنيد.
سپس از منبر به زير آمد و براي مردم شام نيز عطايايي مقرر كرد و دستور داد تا در تمام شهر ندا كنند كه مردم براي حركت آماده باشند، و خود و همراهانش به سوي نخيله حركت كرد و حصين بن نمير و حجار بن ابجر و شبث بن ربعي و شمر بن ذي الجوشن را به كربلا گسيل داشت تا عمربن سعد را در جنگ با حسين كمك نمايند.
پس از اعزام عمر بن سعد به كربلا، شمر بن ذي الجوشن اولين فردي بود كه با چهار هزار نفر سپاهي آزموده براي جنگ با امام حسين عليه السلام اعلام آمادگي كرد و بعد يزيد بن ركاب كلبي با دو هزار نفر و حصين بن نمير با چهار هزار نفر و مضاير بن رهينه مازني با سه هزار نفر و نصر بن حرشه با دو هزار نفر كه جمعا بيست هزار نفر مي شدند.
برگرفته از کتاب چهره درخشان امام حسین(ع)
یا حسین (ع)
شفاف: در این روز از سال 61ه ابن زیاد با استناد به فتوایی که از شریح قاضی گرفته بود،در مسجد کوفه خطبه خواند ومردم را به کشتن امام حسین (ع) تحریص کرد.
وقایع روز چهارم محرم الحرام
هنوز آفتاب روز چهارم محرم از منتهیالیه افق برنخاسته بود كه كنانه بن عتیق به كاروان امام حسین (ع) ملحق شد.
كنانه بن عتیق پیرمردی از شهدای كربلاست كه در حمله نخست به شهادت رسید و از عابدان و قاریان آن شهر بود و در ایامی كه سیدالشهدا (ع) به كربلا رسید، خود را به آن حضرت رساند.
كنانه یكی از اصحاب امام علی (ع) بود كه در ركاب آن حضرت یك پای خود را از دست داده بود.
همچنین در این روز عبیدالله بن زیاد مردم را در مسجد كوفه گردآورد و خود به منبر رفت و گفت: ای مردم! شما آل ابی سفیان را آزمودید و آنها را چنان كه میخواستید یافتید، یزید را میشناسید كه دارا سیره و طریقهای نیكو است و به زیردستان احسان میكند و عطایای او بجاست (گردآوری : انجمن ناجی) پدرش نیز چنین بود و اینك یزید دستور داده است كه بهره شما را از عطایا بیشتر كنم و پولی نزد من فرستاده است كه در میان شما قسمت نموده و شما را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم! این سخن را به گوش جان بشنوید و اطاعت كنید.سپس از منبر به زیر آمد و برای مردم شام نیز عطایایی مقرر كرد و دستور داد تا در تمام شهر ندا كنند كه مردم برای حركت آماده باشند و خود و همراهانش به سوی نخیله حركت كرد و حصین بن نمیر، حجاربن ابجر، شبث بن ربعی و شمر بن ذیالجوشن را به كربلا گسیل كرد. عمربن سعد را در جنگ با حسین كمك كنند.
پس از اعزام عمربن سعد به كربلا، شمربن ذیالجوشن اولین فردی بود كه با چهار هزار نفر سپاهی آزموده برای جنگ با امام حسین (ع) اعلام آمادگی كرد و بعد یزید بن ركاب كلبی با دو هزار نفر، حصین بن نصیر با چهارهزار نفر، مضایربن وهینه با سه هزار نفر و نصربن حرثه با دو هزار نفر
كه جمعاً بیستهزار نفر میشدند به سوی كربلا رفتند.
1.فتوای شریح قاضی به قتل امام حسین(ع)
در این روز از سال 61ه ابن زیاد با استناد به فتوایی که از شریح قاضی گرفته بود،در مسجد کوفه خطبه خواند ومردم را به کشتن امام حسین (ع) تحریص کرد.
2.تشویق مردم علیه امام حسین توسط عبدالله ابن زیاد
در روز چهارم محرم، عبيداللّه بن زياد مردم كوفه را در مسجد جمع كرد و سخنراني نمود و ضمن آن مردم را براي شركت در جنگ با امام حسين عليهالسلام تشويق و ترغيب نمود.
به دنبال آن 13 هزار نفر در قالب 4 گروه كه عبارت بودند از:
1. شمر بن ذي الجوشن با چهار هزار نفر؛
2. يزيد بن ركاب كلبي با دو هزار نفر؛
3. حصين بن نمير با چهار هزار نفر؛
4. مضاير بن رهينه مازني با سه هزار نفر؛
به سپاه عمر بن سعد پيوستند.به هم پيوستن نيروهاي فوق از اين روز تا روز عاشورا بوده است (گردآوری : انجمن ناجی)
3.بينتيجه بودن مذاكره حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) با عمر بن سعد
براي وادار كردن لشكر وي به ترك جنگ و دعوت او و لشكرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.
4.خلافت عثمان :
بدانكه گاهى كه عمر بن الخطاب در جناح سفر آخرت بود، امر خلافت را در ميان شش نفر به شورى افكند و مدت آنرا سه روز قرار داد چنانكه روز بيست و ششم ذيحجه معلوم شد. پس از آنكه عمر در سلخ ماه ذى الحجة درگذشت تا سه روز كار خلافت بجهت شورى تأخير افتاد و عاقبت بر عثمان قرار گرفت . پس روز چهارم عثمان لباس خلافت برتن پوشيد و مورخين ثبت كرده اند كه بعد از استقرار امر خلافت بر عثمان بسراى خويش آمد. جماعت بنى اميه ، صغير و كبير به شادمانى گرد او فراهم شدند و در خانه را از بيگانگان مسدود داشتند. در اين وقت ابوسفيان بانگ برداشت كه آيا غير از بنى اميه كس ديگر در اين سراى مى باشد؟ گفتند: نه . گفت : اى جماعت بنى اميه از در نشاط و بازى ، اين منصب خلافت را مانند گوى در ميان خود، دست بدست دهيد. قسم بآنكه ابوسفيان را سوگند بارور است كه نه عذابى است و نه حسابى و نه بهشتى است و نه جهنمى و نه حشرى است و نه قيامتى .
عثمان چون اين كلمات را شنيد، بيمناك شد كه اگر اين كلمات گوشزد مسلمانان شود، فتنه اى بزرگ پديد آيد. فرمان داد تا او را از مجلس بيرون كردند. گويند اول مسامحتى بود از عثمان در اجراى حكم خداوند. چه حكم مرتد قتل است نه اخراج از مجلس .
بالجمله ، پس از آن عبدالرحمن بن عوف بر عثمان وارد شد و عثمان را امر كرد بمسجد رود و بر منبر صعود كند. عثمان بمسجد رفت و بر منبر صعود كرد و خواست تا خطبه اى ايراد كند، راه سخن بر او مسدود شد و نتوانست چيزى بگويد. لاجرم گفت : اى مردم همانا ابوبكر و عمر ساخته اين مقام مى شدند و از آن پيش كه بالاى منبر شوند خطبه اى پرداخته و از بر مى كردند و بر بالاى منبر قرائت مى كردند و من تدارك اين كار نكردم و عاجز ماندم و شما آن را خرده نگيريد چه احتياج شما بامام عادل 51 افزون است از امام خطيب و زود باشد كه خطبه ها برحسب مراد اصغا نمائيد. اين كلمات بگفت و از منبر فرود آمد و بسراى خويش رفت .
در روايت روضه الاحباب است كه عثمان در اول جمعه از خلافت خويش بر منبر رفت . راه سخن بر او بسته شد و نتوانست اداء خطبه كند، لاجرم ترك خطبه كرد و اين كلمات بگفت و از منبر فرود آمد:
بسم الله الرحمن الرحيم ايها الناس سيجعل الله بعد عسر يسرا و بعدعى نطقا و انكم الى امام فعال احوج منكم الى امام قوال اقول قولى و استغفر الله لى ولكم .