درباره تعداد یاران امام حسین(ع) اختلاف است (گردآوری : انجمن ناجی) برخى عدد آنها را 82 نفر و شمارى 72 نفر ذکر کرده اند. شبلنجى در نور الابصار، از قول زحر بن قیس جعفى که سرهاى شهداء را به شام برد، نقل مىکند: حسین همراه 18 تن از اهل بیتش و 60 تن از شیعیانش بوده است (گردآوری : انجمن ناجی)(8) شریف باقر قَرْشى، هشتاد تن را ترجیح مىدهد.(9) ارشاد مفید سرهاى جدا شده از یاران حضرت را 72 سر ذکر کرده است(10) و شاید همین سبب شهرت 72 تن شده است (گردآوری : انجمن ناجی) در أنساب الاشراف سرهاى جدا شده را 72 تن ذکر کرده به این ترتیب:
1.قبیله کنده 13سر؛
2.هوازن 20 سر؛
3.بنى تمیم 17 سر ؛
4.بنى اسد 16 سر ؛
5.مذحج 7 سر ؛
6.سایر قبایل قیس 9 سر(11) که مجموع آن 72 سر است (گردآوری : انجمن ناجی)
مرحوم شیخ شمس الدین، در کتاب انصار الحسین، شهداى کربلا را 82 تن ذکر کرده است (گردآوری : انجمن ناجی) 6 تن هم شهداى نهضت حسینى در کوفه بودند. در جدولى دیگر، 29 نفر را یادآورى مىکند که ممکن است برخى نامها، با نامهاى قبلى، یکى باشد. اینها جداى از بنىهاشم هستند. وى شهداى بنىهاشم را جداگانه و 17 تن ذکر مىکند. سپس ده تن دیگر نیز نقل مىکند که برخى قابل ادغام است (گردآوری : انجمن ناجی)(12)
در مسند امام حسین(ع) نام 20 تن از شهداى بنىهاشم و 52 نفر از دیگر قبایل آمده است (گردآوری : انجمن ناجی)(13) در مقتل فضیل بن عمر رسّانى، از علماى زیدى قرن دوم هجرى، مجموع شهدا و مجروحان نهضت حسینى در کربلا و کوفه 107 تن ، معرفى شدهاند که 20 تن آنها از بنىهاشم بودند.(14)
مرحوم سماوى در کتاب إبصار العین که ده سال در نگارش آن تلاش کرده و در مواردى، از تنقیح المقال مامقانى متأثر است، مجموع شهداى نهضت حسینى را 113 نفر دانسته است (گردآوری : انجمن ناجی) وى بنىهاشم را با مسلم بن عقیل هیجده نفر معرفى کرده است (گردآوری : انجمن ناجی) از افراد باقیمانده، هفت نفر از غلامان و موالى حضرت بودند . پنج نفر در کوفه شهید شدند و یک تن در بصره و باقیمانده یاران غیرهاشمى حضرت که 82 نفر هستند، در کربلا به شهادت رسیدند. ما در این بررسى برابر ترجمه إبصار العین آمار آنان را ذکر مىکنیم.(15) گزینش متنى خاص براى موضوع، از آن رواست که درباره نام یاران امام اختلاف زیادى وجود دارد و نامهاى مشابه که ناشى از اشتباه در استنساخ است، زیاد است (گردآوری : انجمن ناجی) از این رو در حرم امام حسین(ع) نام 120 نفر به عنوان شهداى کربلا نگاشته شده است (گردآوری : انجمن ناجی)
در مواردى از دیگر منابع نیز سود خواهیم برد. دسته بندى ابصار العین بر اساس قبیله است و دسته بندى ما براساس محل سکونت یاران حضرت.
یاران نیمه راه
در واقعه کربلا، عشق و ایثار موج مىزند. یاران امام حسین(ع) در کربلا اندکى ریزش داشتند. در مسیر راه از مکه تا کربلا کسانى که براى مقام و مال آمده بودند، جدا شدند. پس از رسیدن خبر شهادت مسلم و عبدالله بن یقطر در منزل زباله، امام از افراد خواست، در صورت تمایل کاروان را ترک کنند. نوشته اند تمام اعرابى که در مسیر راه به حضرت پیوستند، جدا شدند و فقط کسانى ماندند که از حجاز آمده بودند.(16) سه تن از قبیله جُهَینه نیز باقى ماندند.
انتخاب کوفه
امام حسین(ع) ، یزید را به هیچ وجه شایسته خلافت نمى دانست و با توجه به برخورد حاکم مدینه و مشاور وى مروان حکم، مجبور به ترک مدینه بود. در مکه نیز امام نگران بود که حرمت کعبه و حرم امن الهى دریده شود. از سوى دیگر، تنها مردم کوفه بودند که از مبارزه با خلافت اموى استقبال کردند و نامهها و طومارهاى فراوان به حضرت نوشته و ایشان را به آن شهر دعوت کردند. نماینده حضرت در کوفه، مسلم بن عقیل نیز شدت استقبال مردم کوفه را، براى حضرت بیان کرد، در نتیجه اگر امام حسین جز کوفه، منطقه دیگرى را بر مىگزید نزد مردم و تاریخ محکوم بود.
بىشک امام حسین(ع) نمىتوانست، در مکه باقى بماند، زیرا به روشنى به ابن عباس فرمود: اگر در جاى دیگر کشته شوم بهتر است که در مکه و حرم امن الهى کشته شوم و حرمت آن از بین برود.(17)
ابن عباس به خوبى مىدانست که سخن امام حسین(ع) درست است، زیرا یزید در نامهاى که به او نوشته بود، به روشنى امام حسین(ع) را تهدید کرده و از وى خواسته بود، او را از مخالفت باز دارد.(18)
امام حسین(ع) ، یزید را به هیچ وجه شایسته خلافت نمى دانست و با توجه به برخورد حاکم مدینه و مشاور وى مروان حکم، مجبور به ترک مدینه بود. در مکه نیز امام نگران بود که حرمت کعبه و حرم امن الهى دریده شود. از سوى دیگر، تنها مردم کوفه بودند که از مبارزه با خلافت اموى استقبال کردند و نامهها و طومارهاى فراوان به حضرت نوشته و ایشان را به آن شهر دعوت کردند.
عبدالله بن عباس پس از آن که امام را مصمم یافت، پیشنهاد کرد به جاى کوفه که سابقه خوبى در وفادارى ندارند، به یمن برود، زیرا در آنجا یارانى دارد و در صورت لزوم مىتواند به حصارها و درههاى آن پناه ببرد. پاسخ امام این بود که مسلم بن عقیل پیام داده که مردم کوفه بر بیعت و یارى من اجتماع دارند و من تصمیم گرفتم که به سوى آنها بروم. آن گاه ابن عباس احتمال بىوفایى مردم کوفه را مطرح ساخت و پاسخ حضرت این بود که کشته شدن در غیر مکه بهتر است (گردآوری : انجمن ناجی)(19) آن حضرت مىدانست که در یمن کسى به یارى وى نخواهد آمد و اگر کشته شود، مورد سرزنش واقع خواهد شد که چرا پاسخ مثبت به آن همه نامه و طومار مردم کوفه نداده است؛ اما نکته قابل تأمل درباره انتخاب کوفه این است که چرا امام حسین(ع) پس از شهادت مسلم و آگاهى از اخبار مأیوس کننده کوفه، به راه خود ادامه داد. بهتر نبود که به مکه یا مدینه بازمىگشت یا به پیشنهاد ابن عباس به سوى یمن حرکت مىکرد.
پاسخ این پرسش را یاران حضرت دادند که شما با مسلم تفاوت دارید. اگر خود را به کوفه برسانید، اوضاع دگرگون مى شود. آنان گفتند: "إنّک و الله ما انت مثل مسلم بن عقیل و لو قدمتَ الکوفة لکان الناسُ إلیک أسرع"؛(20) به تحقیق به خدا سوگند تو مانند مسلم بن عقیل نیستى و اگر به کوفه وارد شوى، مردم به سوى تو مىشتابند".
این نکته را همراهان حضرت گفتند و در جمع آنها، گروهى از مردم کوفه و بصره بودند که براى یارى حضرت، خود را به مکه رسانده یا در مسیر راه به حضرت ملحق شده بودند.
به نظر مىرسد، این سخن دور از واقعیت نباشد؛ اگر به حوادث و رویداد کربلا بنگریم، به این حقیقت پى مىبریم. وضعیت به گونهاى بوده که مسلم بن عقیل، تا آخرین لحظات زندگى خود حاضر نمىشود، با ارسال نمایندهاى، امام حسین(ع) را از آمدن به کوفه باز دارد. این که مسلم بن عقیل در دار الاماره ابن زیاد، به عنوان یک وصیت، از عمر سعد مىخواهد، به امام حسین(ع) پیام دهد، به کوفه نیاید،(21) نشان مىدهد که مسلم مطمئن بوده است، اگر امام وارد کوفه شود، مىتواند عبیدالله بن زیاد را شکست دهد. جلوگیرى عبیدالله بن زیاد از ورود امام حسین(ع) به کوفه و دستور وى در متوقف کردن کاروان حسینى در بیابانى خشک،(22) حکایت از نگرانى شدیدى از حضور حضرت در کوفه و ارتباط وى با مردم دارد.
نگه داشتن امام حسین(ع) در منطقهاى غیرآباد نیز براى کنترل بهتر و جلوگیرى از ملحق شدن مردم کوفه به ایشان بوده است (گردآوری : انجمن ناجی) جلوگیرى از حرکت حضرت در دوّم محرم که وارد کربلا شدند و بستن آب بر حضرت در روز هفتم و دستور حمله در روز نهم و کشتن حضرت در ماه محرم، ماهى که عرب جاهلى حرمت آن را نگه داشته و در آن آغاز به جنگ نمى کردند، همه نشان از وحشت فوق العاده عبیدالله از نزدیک شدن امام حسین(ع) به کوفه دارد. عبیدالله نگران آن بود که ترس و وحشتى که در کوفه، با کشتن مسلم و هانى ایجاد شده بود، با خبر آمدن امام حسین(ع) کنار گذاشته شود و مردم کوفه، روحیه سرکشى خود را نشان دهند.محاصره و کنترل دروازههاى کوفه و اطراف شهر توسط دستگاه عبیدالله و دستگیرى افراد، نشانه این نگرانى است (گردآوری : انجمن ناجی)