«آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است// با دوستان مروت، با دشمنان مدارا»
حافظ
«از بس که مهر دوست به دل جا گرفته است// جایی برای کینهٔ دشمن نمانده است»
اظهری کرمانی
«این دغل دوستان که میبینی// مگسانند دور شیرینی»
سعدی
«بر دوستی که حسود باشد، ایمن نمیتوان بود.»
بزرگمهر «پای در زنجیر، پیش دوستان// به، که با بیگانگان در بوستان»
سعدی
«تندی مکن که رشته صدسال دوستی// درجای بگسلد چو شود تند، آدمی// همواره نرم باش که شیر درنده را// زیر قلاده برد توان، با ملایمی»
محمدتقی بهار
«تو اول بگو با کیان دوستی// پس آنگه بگویم که تو کیستی»
ضربالمثل فارسی
«درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد/ نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد.
حافظ
«درضمیر ما نمیگنجد به غیر دوست کس// هر دو عالم دشمن ما باد و ما را دوست بس»
اوحدی
«دریغ و درد که تا این زمان ندانستم// که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق»
حافظ
«دشمن ار دشمنی کند فن اوست// کار صعب است دشمنی از دوست// بد بود از کسی جفاکاری// که از او چشم دوستی داری»
مکتبی شیرازی
«دشمنی را با دشمنی علاج نتوان کرد، دشمنی را فقط دوستی زایل کند.»
سیدارتا گوتاما