یکی از مشکلاتی که هر کسی با آن مواجه است، ساماندهی به ارتباط اجتماعی و چگونگی تعامل با دیگران است (گردآوری : انجمن ناجی) انسان به سبب اجتماعی بودن نیازمند به تعامل و ارتباط با دیگران است (گردآوری : انجمن ناجی) این دیگران از زن یا شوهر آغاز و به فرزندان و خانواده بزرگ تا جامعه گسترش می یابد. تعامل با هر یک از اینها خود قوانین و آداب خاصی را میطلبد. مجموعه قوانین و مقررات و آداب و سنتهای مکتوب و شفاهی که برای این منظور تهیه و اجرایی شده است، چنان متنوع و متعدد و پیچیده است که گاه یادگیری همه آنها برای آدمی سخت و دشوار است چه رسد که بتواند با توجه به شرایط و مقتضیات آنها را به جا آورد و به کار گیرد.
البته تلاشهایی انجام شده تا کلیاتی از قوانین انتخاب و در شکل جامعه پذیری از کودکی و در دورههای آموزشی و پرورشی آموزش داده شود. اما باز هم حجم آن بسیار زیاد است و هر روز نیز قوانین جدید و مقررات تازهای برای تعیین رویه و فعالیتهای اجتماعی تدوین و ابلاغ میشود. با این حجم عظیم قوانین و مقررات و اصول اخلاقی و آداب اجتماعی در تعاملات و روابط انسانی، این پرسش بسیار جدی میشود که چگونه عمل کنیم که همه از ما راضی و خشنود باشند و دست کم اکثریت کسانی که با آنان رابطه و تعامل داریم از نحوهی برخورد و تعامل ما راضی باشند؟
واقعا آیا فرمول و راهکاری وجود دارد که بتواند در یک جمله همه اصول اخلاقی و ارتباطی را جمع کند و به عنوان یک کلمه جامع ما را در زندگی هدایت و رهنمون باشد؟ آن اصل و کلمه جامع چیست؟ چگونه میتوانیم در قالب یک جمله و گزاره چنان عمل کنیم که هیچ مشکلی در تعاملات و ارتباطات اجتماعی نداشته باشیم؟
قاعده طلایی که در این جا میتوان گفت چیست؟ اسلام به عنوان کامل ترین دین، بر آن است تا مکارم اخلاقی را در جامعه گسترش دهد. از این روست که اسلام، یک فراز بالاتر از هر دین و آیینی بر آن است که بهترینها را در میان بهترها انتخاب بیان کند و مردم را به بهترین بخواند و تعلیم و تربیت کند. از این روست که پیامبر (ص)میفرماید: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ من برانگیخته شده ام تا بزرگواریهای اخلاقی را به اتمام برسانم. پس آن حضرت علی (ع) نه تنها اخلاق خوب و پسندیده داشت و نه تنها بر آن اخلاق پسندیده دعوت می کرد، بلکه بهترین و کاملترین صورت اخلاقی را معرفی و انجام میداد. از این روست که خداوند او را به عنوان اسوه حسنه و نیک معرفی میکند و خواستار پیروی و الگوبرداری بی چون و چرا از ایشان میشود. قاعده طلایی اخلاقی که روابط اجتماعی را سامان میدهد و میتواند به گونهای باشد که هر کسی به سادگی درک و بر پایهی آن عمل کند بی آن که مشکلی در زندگی برای او ایجا شود، اصل مثبت اخلاقی "با دیگری چنان کن که دوست داری با تو رفتار کنند" است (گردآوری : انجمن ناجی) در درجه پایین تر از این اصل زرین و طلایی، اصل دیگر اخلاقی است که میگوید: با مردم چنان رفتار مکن که دوست نداری با تو رفتار شود. البته به یک معنا همان معنای پیش را به شکل منفی بیان کرده است، ولی شکی نیست که بیان جنبهی اثباتی و مثبت همواره مانند تشویق تاثیر بیشتر دارد تا منفی آن که تنبیه است (گردآوری : انجمن ناجی)
وقتی به کودک میگویید: راستگو باش، او را تشویق به کار خوب کرده اید بی آن که ذهن او را متوجه امری منفی و ضد هنجاری کرده باشد؛ اما وقتی میگوید: دروغ مگو؛ ذهن کودک را با مساله ای نابهنجار و ضد اخلاقی و ارزشی یعنی عدم صداقت و دروغ آشنا کرده و درگیر نموده اید. از این رو، تاثیر جمله دوم نه تنها کم تر بلکه حتی دارای بار منفی و ضد اخلاقی است (گردآوری : انجمن ناجی)در بیان قواعد نیز میبایست به این نکته توجه داشت. ازاین رواست که قاعده در شکل مثبت تاثیرگذارتر و مفیدتر و سازنده تر از شکل منفی آن است (گردآوری : انجمن ناجی) اسلام خواهان تنظیم و ساماندهی روابط و تعامل اجتماعی بر اساس هر چه دوست داری برای دیگری بخواه است؛ چنین چیزی به شخص امکان میدهد تا میان همه قوانین و مقررات و آداب اجتماعی و اصول اخلاقی، رویهای را در پیش گیرد که خود دوست دارد با او تعامل شود.البته اسلام اصولی چون مقابله به مثل و تعامل به مثل را به عنوان یک اصل عقلایی و عقلانی پذیرفته و تایید کرده، ولی آن را نه در مقام احسان بلکه در مقام عدالت بیان نموده است تا کسانی که ظرفیت احسان ندارند نیز در مقام تعامل و تقابل به مثل اقدام کنند و بیش تر از آن تجاوز و تعدی روا ندارند. از این روست که در این مرحله مجاز می داند که مقابله و معامله به مثل انجام گیرد: «کما تدین تدان؛ آنگونه که رفتار کنی، با تو رفتار خواهد شد.»پیامبر اسلام در نصیحتی به علی بن ابی طالب فرمودند: ای علی! هر چه برای خود نمیپسندی برای دیگری مپسند، و آنچه برای خود میخواهی برای دیگران هم بخواه؛ در این صورت در قضاوت خویش دادگر و در دادگریت یکساننگر خواهی بود، و اهل آسمان تو را دوست خواهند داشت و در سینه اهل زمین به محبّت جای خواهی گرفت. این سفارش مرا به خواست خدا به خاطر سپار. سعدی بر اساس این قاعده طلایی می سراید:هر بد که به خود نمی پسندیبا کس مکن ای برادر منگر مادر خویش دوست داریدشنام مده به مادر منهمچنین در گلستان سعدی آمده است: لقمان را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بیادبان؛ هر آنچه از ایشان در نظرم ناپسند آمد، از فعل آن پرهیز کردم.سعدی هم چنین می گوید: بر کس مپسند آنچه ترا نیست پسند.