هر گاه در مردم ـ عموماً، چه رسد به مؤمنان ـ انحرافى باشد، غالباً اين انحراف در ابتداى كار انحرافى سطحى است و اگر با نصيحت نيكو و درست همراه باشد، تدريجاً از بين مىرود اما با روشهاى خشونتآميز، اين انحراف سطحى عميق مىشود. رفتار خوب معمولاً تأثير مثبت در انسان منحرف مىگذارد و انحراف او را اصلاح مىكند. به ندرت پيش مىآيد كه اين روش در تعامل با افراد مؤثر واقع نشود، مخصوصاً اگر آن افراد مؤمن باشند. از همين رو، وقتى در برخى جنبههاى مهم زندگى علماى گذشته خود جستجو و كاوش مىكنيم، مشاهده مىكنيم كه همين روش اخلاقى در رفتار آنان راه را برايشان گشود تا كارهاى سترگ و جاويدانى را ابداع و خلق كنند. اما كسانى كه از ابراز احساسات منفى خود در برابر اين و آن خوددارى نكردهاند، نتوانستهاند آنچه را كه آن مردان بزرگ بر اثر رفتار اخلاقىِ والاى خود آفريدهاند، خلق كنند.
پس، آن علّت مهمى كه به مجدّد شيرازى رضوان اللّه عليه اين امكان را داد تا با مهاجمان اشغالگر زمان خود بجنگد و تمام نيروهاى مردمى را ضد آنان بسيج كند، دورى كردن از كارهاى كوچك و اعتنا نكردن به آنهاست؛ چه، اين بزرگوار پيشاپيش مىدانست كه اگر ـ با آن مقام والايى كه دارد ـ به كاستىها و معايب فلان و بهمان شخص بپردازد و سرگرم اين چيزها شود، ديگر مجال پيدا نمىكند به مبارزه با استعمار بپردازد. در حالى كه همان زمان دو عالم وجود داشتند كه نماينده جنبه منفى هستند. لذا، در عرصههاى اجتماعى مطلب قابل ذكرى از آن دو نقل نمىشود. و اگر نامشان برده شود شايد بيشتر شما به ياد نياوريد كه نام آنان را شنيده باشيد، با آنكه از موقعيت علمى بالايى، حتى در سطح مجدد شيرازى، برخوردار بودهاند، اما تعامل اجتماعى منفى آنان باعث گرديد از تاريخ دور شوند.
گفتنى است كه در زمان اين دو عالم، شخصى وجود داشت كه توانايى علمىاش انگشت نما بود امّا آدم طعنهزنى بود و در هنگام مناقشه آراى علماى گذشته، پارهاى تعبيرات نامناسب از او نسبت به آن بزرگواران سر مىزد. روزى اين آقا در مجلسى حاضر شد كه در آن مجلس يكى از آن دو عالم ياد شده ـ يعنى يكى از همان دو آقايى كه از نظر علمى به سطح مجدّد شيرازى مىرسيدند ـ حاضر مىشدند. براى آن شخص چايى آوردند. چايىاش را كه خورد صاحبخانه رفت استكان را از جلو او بردارد. آن عالم از گوشه مجلس صدا زد: بگوييد استكان چايى را آب بكشند! اشاره به اينكه استفادهكننده آن ـ همان آقاى به كاربرنده تعبيرات گزنده ـ كافر و نجس است، و از آن پس به «مُكفَّر» ملقب شد، يعنى تكفير شده، اما اين آقاى تكفيركننده با همه مقام علمى كه داشت، به سبب اين رفتار تكفيرىاش، نتوانست در صحنههاى اجتماعى تاريخ زندگىاش خودى نشان دهد جز در همين يك مورد كه به آن معروف و مشهور شد. يعنى در مسائل اجتماعى تنها چيزى كه از ايشان نقل مىشود همين است كه فلانى را تكفير كرد، در حالى كه مجدّد شيرازى رضوان اللّه عليه به مبارزه با انگليس و خنثى كردن توطئههاى آن عليه مسلمانان معروف شده است (گردآوری : انجمن ناجی) بهترين گواه بر اين مبارزات ضد استعمارى فتواى ايشان در زمينه تحريم تنباكوست كه بعدها به «قيام تنباكو» شهرت يافت.
بنابراين، اگر انسان مؤمن اين موضوع را مورد توجه قرار دهد و با مؤمن صميمانه دوستى و محبت ورزد و با غير مؤمن، اعم از منافق و كافر، مدارا پيشه كند، مىتواند، علاوه بر اصلاح خود، در جهت هدايت مردم گام بلندى بردارد. به عبارت ديگر، اگر ما با اين روحيه با مردم برخورد كنيم و هر يك از ما با مثلاً صد منافق رفتارى مداراآميز در پيش گيريم، به احتمال قوى نود نفر آنها كم كم به راه درست و مسير خير باز خواهند گشت. نبايد سرپيچى آن تعداد باقيمانده ما را از راهمان منصرف سازند، چنان كه نبايد آن نود نفر را ـ مادام كه اين آمادگىِ گرايش به راه درست در آنها وجود دارد ـ به سبب امتناع آن ده نفر باقيمانده از باز آمدن به راه درست و صلاح، قربانى كنيم.