كسى كه در تاريخ پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله و خاندان پاك او عليهمالسلام، و سپس در تاريخ زندگى علماى بزرگوار جستجو كند، اين روش اخلاقى درست را در رفتار آنان و برخوردشان با مردم خواهد يافت. نقل شده است كه هر گاه شخصى با پيامبر دست مىداد، آن حضرت دستش را از دست او نمىكشيد تا اينكه آن شخص دستش را بكشد[3]. بديهى است همه كسانى كه با رسول خدا صلىاللهعليهوآله دست مىدادهاند مؤمن نبودهاند بلكه ـ بدون شك ـ در بين آنها منافق هم وجود داشته است، و باز در ميان منافقان كسانى بودهاند كه پيامبر صلىاللهعليهوآله از باطن آنها خبر داشت و مستحق كشته شدن بودند اما آنها را نكشت براى اينكه گفته نشود: محمد از عدهاى كمك گرفت، و وقتى بر دشمنش پيروز شد آن عده را هم كشت[4].
اهل بيت عليهمالسلام نيز اينگونه بودند. كسى كه تاريخ زندگى آنان را ورق بزند همين روش را خواهد يافت. كسى كه به زندگى اميرالمؤمنين عليهالسلامنگاهى بيندازد ملاحظه خواهد كرد كه آن بزرگوار در ايام حكومتش حتى با خوارج و منافقان مدارا مىكرد، و وقتى نسبت به ايشان اسائه ادب مىكردند با آنان به درشتى سخن نمىگفت بلكه در كمال نرمى و ملاطفت برخورد مىكرد[5].
البته گاهى اوقات امر به معروف و نهى از منكر در موردى خاص اقتضا مىكند كه موضعگيرى خاصى به عمل آيد ـ و اين بستگى به ارزيابى و موقعيتشناسى انسان و شناخت او از حكم شرع دارد ـ امّا خط مشى كلى اين است كه با مردم خوب رفتار كند، نسبت به منافقان هم نبايد نفرت قلبى خودش را ابراز نمايد، بلكه بايد به زبان با آنها خوش و بش كند؛ زيرا، اين از جمله صفاتى است كه اهل بيت عليهمالسلام پيروان خود را به آن توصيه مىكردند. در اين باره، علاوه بر رواياتى كه گذشت، روايات عديده ديگرى هم وجود دارد[6].
(4). از رسول خدا صلىاللهعليهوآله روايت شده است كه فرمودند: «لولا أفي اكره أن يقال: إنّ محمدا استعان بقوم حتى إذ ظفر بعدوّه قتلهم، لضربت أعناق قوم كثير؛ اگر نبود كه خوش ندارم گفته شود: محمد از عدهاى كمك گرفت و چون بر دشمنش پيروز شد آن عده را كشت، هر آينه گردن افراد بسيارى را مىزدم». كافى، ج 8، ص 345.
(5). براى ديدن تفصيل مطلب رجوع كنيد به: مناقب اميرالمؤمنين، كوفى، ج 2، ص 342، كلام اميرالمؤمنين عليهالسلام حول قتاله مع اعدائه.