«در طلب علم باشيد، و با فراگرفتن آن خود را أيضاً با حِلْم و وقار زينت كنيد!»
در اينجا ميبينيم امام علیه السلام اقتصار بر ترغيب و تحريض بر علم ننموده است بلكه آنان را تشويق فرموده و وادار كرده است تا خود را به صفت حلم و وقار زينت بخشند. بلكه با صفت تواضع علمشان را بياميزند، همان طور كه در يكي از كلماتش فرموده است:
«تواضع كنيد نسبت به شاگردانتان، و تواضع كنيد نسبت به معلِّمانتان! و نبوده باشيد علماي متكّبر مستكبر جبّار خودخواه، تا باطل شما غلبه كند و حقّ را از شما بزدايد!»
و حقّاً چه نصيحت دقيقي است، و چه تعليم عالي مرتبهاي! زيرا علم تا مقرون با فروتني نبوده باشد نه به خود انسان و نه به مردم سودي نميبخشد. و در آن صورت مردم از صاحب تكبّر متنفّر ميگردند؛ آنگاه جبروتيّت نفس، آن مقدار حقّي را كه با انسان است از ميان ميبرد.
و امام علیه السلام به طالبين علم ارشاد فرموده ميگويد:
«براي سه منظور دنبال علم مرو: براي آنكه با آن خود نمائي كني، و براي آنكه با آن افتخار كني، و براي آنكه با آن مجادله بنمائي! و براي سه منظور هم علم را رها مكن: ميل به ناداني، و كم ارزش شمردن علم، و حيا نمودن از مردم! و علمِ محفوظ و دست نخورده مانند چراغي است كه بر روي آن سرپوش بگذارند.»
حضرت امام صادق علیه السلام دراين عبارات درصدد آن است كه بفهماند: طلب علم بايد به جهت ارزش خود علم باشد، و به جهت بهرهبرداري اُمَّت. بنابر اين اگر علم را براي خودنمائي، و يا مباهات، و يا جدال تحصيل كنند آن علم نه به فراگيرندهاش ثمري ميرساند ونه به مردم. بلكه طالب علم در اين صورت خود زيان ميبيند و به اُمّت نيز زيان ميرساند.
همچنانكه ترك كردن علم به خاطر دوست داشتن جهل، و بیارزش دانستن علم، و استحياي از مردم كاشف است از حماقت. و در حيائي كه آدمي را بر صفت رذيله وادارد و از فضائل دور كند خيري وجود نخواهد داشت. و انتفاع مردم از علم به انتشار علم است، و فائدهاي از چراغ برنخيزد هنگامي كه بر روي آن ظرفي را واژگونه بنهند.»
و به سبب نفاست علم است كه امام علیه السلام بر طلب علم تحريض و ترغيب نموده است اگر چه بدست آوردن آن مستلزم موونۀ سنگين گردد، و فرموده است:
«علم را از معدنش طلب كنيد، و از كساني كه علم را به خود چسبانيدهاند و به ظاهرشان آراستهاند ولي علم، به باطن و درونشان نرسيده است اجتناب نمائيد، زيرا كه آن جماعت راه خدا را بر روي مردم ميبندند و قاطعان طريق خدا ميباشند!»
ما با شهود و عيان مييابيم كه شاگرد از روح استادش تَغَذِّي ميكند و متعلّم از جان و نفس معلِّم اخذ ميكند و با تعاليم استاد سير و سيراب ميگردد. بنابراين اگر استاد گمراه باشد شاگرد به گمراهي نزديك ميشود، و اگر استاد راه يافته و هدايت شده باشد شاگرد نيز به هدايت قريب ميگردد. زيرا غريزه مُحاكات در نفوس شديد است بالاخصّ ميان نفس شاگرد كه نسبت به استادش جنبۀ پذيرش و انفعال دارد، و استادش نسبت به او جنبۀ القاء و فعل.
امام جعفر صادق علیه السلام تنها ترغيب و سفارش أكيد بر طلب علم ندارند، بلكه از شاگردان و متعلّمان ميخواهند تا وقتي كه علم را آموختند بهپيرو آن عمل را به كار بندند. و ميفرمايد:
«فرا بگيريد علم را به هر قدر كه بخواهيد فرا بگيريد. اما بدانيدكه: علم به شما منفعتي نميرساند تا زماني كه آن را به كار بنديد! به جهت آن كه همّت و غايت مقصود و منظور علماء آن است كه مراعات پياده كردن علوم را در نفوس خود بنمايند، و امّا سفهاء همّت و مرادشان حفظ كردن و بيان نمودن و روايت كردن آن است براي دگران!»
«عالمي كه به علمش عمل ننمايد موعظۀ وي از دلهاي مردمان لغزش ميكند و فرو ميريزد همچون باران كه چون بر سنگ صيقلي سخت فرو ريزد از آن لغزش ميكند و ميريزد.»
امام جعفرصادق علیه السلام دستور ميدهد تا آنچه را كه تعلّم ميكنند محفوظ دارند و بنويسند، و لهذا ميفرمايد: اُكْتُبُوا فَإنَّكُمْ لَاتَحْفَظُونَ حَتَّي تَكْتُبُوا!
«بنويسيد! زيرا شما علومتان را نميتوانيد حفظ كنيد مگر زماني كه آن را بنويسيد!»
«علومت را بنويس و آن را درميان برادرانت پخش كن، و هنگام مرگ كتب خود را براي فرزندانت به ارث بگذار! به جهت آنكه زمان هرجي در آينده خواهد آمد كه در آن زمان مردم شيعه اُنس نميتوانند بگيرند مگر به كتابهايشان!»
و ميفرمايد: اِحْفَظُوا بِكُتُبِكُمْ فَإنَّكُمْ سَوْفَ تَحْتَاجُونَ إلَيْهَا.
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فقط فضيلت علم را براي زمان خود اراده نكرده است، بلكه براي جميع أعصار و أجيال ميخواهد، همان طور كه وي سفارش به خصوص تعلّم ننموده است مگر آنكه با آن علم جميع فضائل را فراگيرند، همچنانكه در ضمن وصايايش خواهي ديد، و همچنانكه از گفتارش معلوم ميگردد كه: فَإنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إذَا وَرَعَ فِي دِينِهِ، وَ صَدَقَ الْحَديثَ، وَ أدَّي الامَانَةَ، وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النَّاسِ، قيلَ: هَذَا جَعْفَرِيٌّ، وَ يَسُرُّنِي ذَلِكَ وَ يَدْخُلُ عَلَيَّ مِنْهُ السُّرُورُ، وَ إنْ كَانَ عَلَي غَيْرِ ذَلِكَ دَخَلَ عَلَيَّ بَلَاوُهُ وَ عَارُهُ، وَ قِيلَ: هَذَا أدَبُ جَعْفَرٍ.
«چون مردي از شما در دينش با تقوي باشد، و در گفتارش راستگو، و أمانت را ادا كند، و اخلاقش را با مردم نيكو گرداند، دربارۀ او گفته ميشود: اين مرد جعفري مذهب است. و اين موجب سرور من ميشود، و از ناحيۀ وي در دل من سرور پيدا ميگردد. و اگر برخلاف اين بوده باشد از ناحيۀ او بر من بَلا و عار و ننگش پديدار ميشود، و دربارهاش گفته ميشود: اين است ادب جعفر!»
حضرت امام جعفرصادق علیه السلام و پدرانشان در زمان پيشين و پسرانشان در زمان پسين در حسن تربيت اُمَّت و توجيهشان به فضائل و ردعشان از رذائل با تمام انواع و اقسام وسائل كوشيده و در اين طريق مجاهده نمودهاند. وليكن گناهشان چيست در صورتي كه مردم از سير به سوي منهج حق إبا دارند، و از دست برداشتن از انحراف در جادّۀ باطل امتناع ميورزند؟!