دزدی یا خود فروشی شکل و شمایل خود را به گونه ای جدید عوض نموده./
دختران یا پسرانی که به خاطر یک شارژ وجود شخصیتی و اجتماعی خودشون رو ، زیر پا می گذارند و با درخواست یک اعتبار ، خودشون رو می فروشند !
و تن به خفت می دهند و راضی می شوند یک شخص حرفهایی را به او بزند و درخواستهایی را از او نماید ، تماما حیوانی و کثیف و دور از شان یک شخصیت انسانی .
خطاب من به آن معدود کسانی است که در سایتها به عناوین مختلف یا با تماس گرفتن به شماره های مختلف و ارسال پیامک(sms) به آنها و با برقراری یک ارتباط ، زشت و زننده درخواستهایی می دهند و حرفهایی را می زنند و یا می گویند الان جایی هستم که نمی تونم شارژ بگیرم برام بفرستید بعدا بهتون می دم( که به هیج وجه نمی دهند) یا طور دیگه ای جبران می کنیم یا می گویند اشتباه گرفته ایم و بعد آشنایی و.... هزاران مورد شیادانه دیگر ، درخواست شارژ می کنند و کوردلان و نابخردانی نیز تن به این خفت می دهند.
بی همیتی تا به کجا ؟
خود فروشی به چه صورت به چه قیمت ؟
حتما با خود می گوید ما فقط حرف می زنیم !!!
آیا این حرف زدن سلامت روان شما را مکدر نمی کند ؟
آیا سلامت روان شما را خراب نمیکند ؟
افسوس و افسوس و صد افسوس که در خواب غفلتی گرفتار شده اید ./
کار که شما تن به آن داده اید یکی از پست ترین و رزل ترین کارهای دنیاست .
دزدی ، خودفروشی
و در جایی دیگر در بعضی از سایتهایی که شارژ ایرانسل می فروشند نیز ، دزدی صورت می گیرد اما به شیوه ای دیگر ، بدین صورت که ، فروشندگان یا ویزتورهای آنان ، دست به ترفندی زده اند با این عنوان : سایت ................... که یک سایت فروش شارژ می باشد ، از لحاظ نرم افزاری دچار مشکل شده است اگر شارژ دو هزار تومنی بخری به خریدار شارژ 20 هزار تومانی می دهد ! آیا این دزدی نیست !
البته باز این را می توان نادیده گرفت ولی نمی تواند هضم نمود آن دخترانی را که به بهانه های واهی و برای یک شارژ خود را می فروشند و زبانا و گاها جسما خود را عرضه می کنند و هتاکی می کنند و شخصیت انسانی خود را می فروشند ، چرا به خود نمیاید !؟
شخصیت انسانی شما خیلی بالاتر از اینهاست که خود را در ازای گرفتن یک شارژ می فروشید !
روایت هست که حضرت ایوب از شدت بیماری و گرسنگی با مرگ دستو پنجه نرم می کرد و در این برهه شیطات برای رسیدن به هدف خود به سمت همسر اون می رود و می گوید یک تار مویت را به من بده و من در مقابلش گندم به تو می دهم ...همسر ایوب قبول کرد و به سمت حضرت ایوب رفت و حضرت ایوب از او سئوال کرد از کجا اینها را آوردی ای .....
وقتی حضرت ایوب فهمید بدین صورت است با برخوردی تند با او برخورد کرد با اینکه از گرسنگی و بیماری نایی نداشت ...
کلام من با خودفروشان است ، ایا عرصه بر شما چنین تنگ آمده ؟ به خود بیائید ...