فصل دوم : آثار و بركات صلوات در عالم برزخ بخش اول : تاثير صلوات در برزخ
فصل دوم : آثار و بركات صلوات در عالم برزخ
بخش اول : تاءثير صلوات در برزخ
213 - قبر و محل برآورده شدن حاجات
تاجرى در بلخ دو پسر داشت . از جمله ميراث او، سه تار مو، از موى مبارك حضرت رسول - (صلى الله عليه و آله و سلم ) - بود. وقتى آن دو برادر خواستند كه ميراث را تقسيم نمايند، هر يك ، يك موى را برداشتند.
برادر بزرگ گفت : آن موى ديگر را نصف مى كنيم ، و هر يك نصفى از آن را برمى داريم .
برادر كوچك گفت : قطع كردن موى مبارك حضرت ، از ادب دور است .
برادر بزرگ گفت : چون به قطع آن راضى نمى شوى ، آن را تو بردار و به ازاى آن ، مقدارى از مال به من بده .
برادر كوچك گفت : من هر دو تار موى مبارك را برمى دارم ، و تمام ميراث را به تو مى دهم : كه من را مويى از آن حضرت به جهانى مى ارزد.
برادر بزرگ راضى شد، موها را به برادر داد، و تمام ارثيه را برداشت .
آن صاحب دولت ، موها را در حقه پاكيزه قرار داده ، در گريبان جان نهاده ، و پيوسته آنها را بيرون مى آورد و مى بوسيد، و بر رسول خدا - (صلى الله عليه و آله و سلم ) - صلوات مى فرستاد.
مدتى نگذشت كه غبار ادبار بر صفحه روزگار برادر بزرگ نشست ، و اموالش تلف گشت . برادر كوچك ، را گل مراد از شاخسار اقبال شكفت ، و بر اقران و امثال برترى به هم رسانيد. چون وفات نمود. يكى از اولياى بلخ ، رسول خدا - (صلى الله عليه و آله و سلم ) - را در خواب ديد، و به او فرمود: به مردمان بگو كه هر كه را حاجتى باشد، به سر قبر فلان رفته ، دعا كند تا حاجتش برآورده شود. آن شخص عرض كرد: يا رسول الله ! سبب اين كرامت چيست ؟
فرمود: ((در تعظيم موى من مبالغه نمود. و بسيار بر من صلوات مى فرستاد. لهذا در زمان حيات ، به خوشى گذرانيد. و بعد از وفات ، قبر او محل استجابت دعا گرديد.))
214 - رفع عذاب قبر
رسول خدا - (صلى الله عليه و آله و سلم ) - فرمود:
هر كس در شب جمعه ، دو ركعت نماز به جاى آورد و در هر ركعت پنجاه مرتبه سوره اخلاص بخواند و بعد از نماز بخواند: اللهم صل على النبى العربى وآله . حق تعالى ، گناهان گذشته و آينده او را بيامرزد و چنان باشد كه گويا دوازده هزار مرتبه قرآن را ختم كرده است و حق تعالى ، او را از گرسنگى و تشنگى روز قيامت نگاه دارد و تمام حزن او را برطرف سازد و او را از ابليس و لشكريانش نگاهدارى كند و هيچ گناهى بر او ننويسد و سكرات مرگ را بر او آسان گرداند.
و اگر در آن روز يا در آن شب بميرد، شهيد مرده باشد خدا عذاب قبر را از او بردارد و هر چه از خدا سؤ ال كند، به او عطا فرمايد و نماز و روزه او را قبول فرمايد و دعاى او را مستجاب سازد و ملك موت ، روح او را قبض نكند، تا آن كه رضوان ، ريحان بهشت را به نزد او آورد.
215 - برترين اعمال در برزخ
ابو علقمه مى گويد:
پيامبر - (صلى الله عليه و آله و سلم ) - بعد از نماز صبح رو به طرف ما كرد و فرمود: ((اصحاب من ! ديشب عمويم حمزه و برادرم جعفر (طيار) را در خواب ديدم به آن دو نزديك شدم و گفتم : پدر و مادرم فدايتان ، كدام عمل را برتر يافتيد؟
پاسخ دادند: پدر و مادر ما فدايت ، ما صلوات بر تو، تشنه را سيراب كردن و محبت على بن ابى طالب - (عليه السلام ) - را برترين اعمال يافتيم .))
216 - كرامت رسول الله در قبر
شبلى ، با جمعى از مريدان ، به عزم حج روانه باديه گرديدند. در اثناى راه ، يكى از مريدان را اجل موعود رسيد. شبلى ، متحير، در آن قالب بى جان مى نگريست و با خود، فكر تجهيز و دفن او مى كرد. ناگاه ديد كه تمام جسمش ، در يك چشم به هم زدن ، سياه و تيره گشت و هنوز يك ساعت نگذشته بود كه آن سياهى به سفيدى مبدل شد.
شبلى از آن حال تعجب نموده ، آن مريد را در خواب ديد، كه حله اى از حله هاى بهشت پوشيده ، و تاجى مزين به جواهر بر سر نهاده ، و خاتمى نورانى در انگشت كرده ، كه بر نگين آن نوشته است : هذا جزاء من صلى على محمد و آله - (صلى الله عليه و آله و سلم ).
شبلى از او پرسيد: سرّ آن سياهى و سفيدى چه بود؟
جواب داد: سياهى ، تيرگى معصيت بود. هنوز مرغ جانم ، كامل از قفس تن بيرون نرفته بود كه بدن من به خاطر گناه سياه گرديد. ناگاه صدر و بدر عالم و سيد بنى آدم ، محمد - (صلى الله عليه و آله و سلم ) - را ديدم كه آمد، و قدحى از آب در دست داشت ، و آن آب را بر من ريخت و به دست مبارك ، سياهى معاصى را از من شست ، و خلعت كرامت و خاتم سعادت به من بخشيد.
من عرض كردم : يا رسول الله ! به خاطر كدام عمل مستحق اين كرامت شدم ؟
فرمود: ((چون تو در دنيا عادت داشتى كه پيوسته بر من صلوات مى فرستادى ، من به آن سبب ، نظر عنايت از تو دريغ نداشتم .))
شبلى از خواب بيدار شد. گفت : بر من روشن گرديد كه ظلمت گناه ، با لعمه درود بر حبيب خداوند - (صلى الله عليه و آله و سلم ) - از بين مى رود.
217 - رفع عذاب از همه اهل قبرستان
زنى دخترى داشت . آن دختر وفات نمود، مادرش او را در خواب ديد كه به عذاب اليم و عقاب عظيم گرفتار است . با اندوه بسيار از خواب بيدار شد و ناله و زارى آغاز نمود، چند روز بر حال فرزند خود اشك مى باريد و مى ناليد، تا آن كه بار ديگر، آن دختر را در خواب ديد، خوشدل و شادمان و در روضه فردوس خرامان .
به او گفت : اى دختر! آن چه حال بود كه ديدم و اين چه صورت است كه مشاهده مى كنم ؟
جواب داد: اى مادر! به جهت گناهان خود در عذاب بودم ، چنان كه ديدى در اين روزها، عزيزى از كنار مقبره ما گذشت و چند نوبت صلوات فرستاد و ثواب آن را به اهل گورستان بخشيد حق تعالى به بركت صلوات ، عذاب از اهل آن قبرستان برداشت .
218 - چيره شدن ثوات صلوات بر گناهان
كاتبى را بعد از وفات ، در خواب ديدند و حال او را جويا گشتند، جواب داد: گناهان مرا، با صلواتى كه بر نام پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نوشته بودم ، سنجيدند، ثوات صلوات ، زياد آمد و من را بخشيدند.
219 - فرياد رسى صلوات در قبر
شبلى نقل نموده است كه : من همسايه اى داشتم وفات نمود، بعد از آن ، او را خواب ديدم ، از او پرسيدم : حق تعالى با تو چه كرد؟
گفت : اى شيخ ! هول هاى بزرگ ديدم ، و رنج هاى عظيم كشيدم . از آن جمله به وقت سؤ ال منكر و نكير، زبان من از كار باز ماند. با خود مى گفتم : واويلاه ، اين عقوبت از كجا به من رسيد؟ آخر من مسلمان بودم و بر دين اسلام مردم .
آن دو فرشته ، به عنف و غلظت ، از من جواب طلبيدند. ناگاه شخصى نيكوموى و خوش بوى آمد، ميان من و ايشان حايل شد، و مرا تلقين كرد تا جواب ايشان را بر وجه صواب دادم ، از آن شخص پرسيدم : تو كيستى - خدا تو را رحمت كند - كه من را از اين غصه خلاصى دادى ؟
گفت : من شخصى ام كه مخلوق شده ام از صلواتى كه تو بر پيغمبر - (صلى الله عليه و آله و سلم ) - فرستادى ، و ماءمورم به آن كه در هر وقت و هر جا كه درمانى ، به فرياد تو رسم .
220 - نورانى شدن چهره در عالم برزخ
ثورى مى گويد: يك سال در مراسم حج ، مردى را ديدم كه هنگام طواف تنها ذكر صلوات در راه مى گويد. در وقوف عرفات هم فقط به اين ذكر اكتفا مى كند، در مدينه نيز تنها ذكرش صلوات بود.
من به او گفتم : تو هم در مكه و هم در مدينه تنها ذكرت صلوات بر محمد و آل طاهرينش بود، در عرفات كه جايگاه و روز ناله و زارى و طلب حاجت است هم ، تو همه چيز را گذاشتى و فقط صلوات فرستادى . علت چيست ؟
او گفت : سال گذشته من به همراه پدرم به مكه آمدم ، در يكى از منازل ، پدر بيمار شد و ما نتوانستيم به راه خود ادامه دهيم : در همان جا خانه اى كرايه كرده و چراغى را روشن نمودم . سر پدرم در دامنم بود كه جان سپرد.
ديدم كه اندك اندك چهره اش سياه گشت . ترسيدم ، سرش را بر زمين گذاشتم و كنارش نشستم و از رسوايى فردا در مقابل مردم گريه مى كردم . در همين حال خوابم برد.
مردى زيبا، خوش بو و خوش پوش با عمامه سفيدى وارد شد. روپوش پدرم را برداشت ، دستى بر صورتش كشيد كه بر اثر آن رنگ چهره پدرم سپيد و نورانى گشت . من حيرت زده از او پرسيدم : تو كه هستى كه خدا از بركت وجود تو غم مرا برطرف ساخت ؟
فرمود: من صاحب قرآن ، محمدبن عبدالله پيامبر آخرالزمانم . بدان و آگاه باش كه پدرت نافرمانى خدا را مى كرد و پيرو هواى نفس بود؛ اما چون پيوسته بر من صلوات مى فرستاد، در اين ساعت كه تيرگى و تاريكى گناه او را در برگرفت من به دادش رسيدم .
او اين را گفت و از نظر من غايب گشت .
من از خواب برخاستم و ديدم كه چهره پدرم مانند ماه شب چهارده مى درخشيد. از آن روز به بعد بود كه فايده صلوات را فهميدم ، تسبيح و دعا را رها كرده و در هر حال و پيوسته صلوات مى فرستم .(91)
- كرامت صلوات در برزخ
((فضل كندى )) را بعد از وفات ، در خواب ديدند، و از او پرسيدند: حق تعالى با تو چه كرد؟
گفت : من را بخشيد و گرامى داشت ، به عملى كه از اين دو انگشت من - يعنى سبابه و ابهام - صدر شده بود.
گفتند: از آنها چه عمل آمد كه سبب كرامت تو گرديد؟
گفت : بسيار نوشتن (صلى الله عليه و آله و سلم ).
222 - نورى در قبر
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) - فرمود:
الصلاة على نور فى القبر؛
((صلوات بر من ، نورى در قبر است .))
223 - ايمنى از تلخى جان كندن
فرد صالحى به عيادت بيمارى رفت ، او آخرين لحظات زندگانى اش را مى گذارنيد، به او گفت : دوست من ! آيا جان كندن تلخ است ؟
بيمار گفت : من جز شيرينى و خوبى نمى بينم : و هيچ گونه تلخى را حس نمى كنم .
آن شخص صالح متعجب شد؛ زيرا او مى دانست كه دل كندن از اين دنيا و جان دادن بسيار ناگوار و تلخ است .
شخص بيمار چون تعجب او را ديد، به او گفت : تعجب مكن ؛ زيرا من حديثى از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) شنيده بودم كه : هر كس زياد بر من صلوات بفرستد، از تلخى جان دادن در امان است . از آن پس من به فرستادن صلوات مداومت نمودم و بسيار صلوات فرستادم . اينك تو علت جان دادن راحت مرا فهميدى .(92)
224 - هنگام جان دادن
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند:
((هر كس بر من صلوات زياد بفرستد، از تلخى مرگ و جان كندن ايمن گردد.))