استاد درس جامعه شناسي خطاب به دانشجویانش گفت : من امروز قصد دارم شما را با یک مفهوم جدید آشنا کنم . اگر میخواهید این مفهوم را درک کنید لازم است که كف دست چپ خود را در فاصله ي دو سه سانتيمتري بالاي سرتان نگه دارید و در دل خود از يك تا پنج بشمارید. همه اين كار را انجام دادند. دوباره از آنها خواست كه همان دستشان را روي قلبشان بگذارند و باز هم تا پنج بشمارند و سپس در حالت عادي بنشينند. همه همين كارها را انجام دادند. آنگاه استاد گفت : من سعی کردم با این کار تصوری واقعی از مفهوم دیکتاتوری در ذهن شما به وجود آورم. كاري كه من با شما كردم يك نمونه ی واضح از ديكتاتوري بود چون من شما را مجبور به انجام دادن كار يا كارهايي كردم.دست همه ي دانشجوها بالا رفت و اجازه ي صحبت خواستند. استاد به يكي از آنها اجازه ي اظهار نظر داد. او پرسيد شما به چه دليل با اطمينان ادعا ميكنيد كه مارا مجبور كرديد؟ همه ي دانشجوها با تكان دادن سر به علامت موافقت با طرح اين سوال مشتاق شنيدن جواب بودند. استاد گفت خيلي ساده است ، شما در پايان اين ترم به نمره ي قبولي در اين درس كه در اختيار من است نياز داريد و از ترساين كه مبادا من نظر منفي نسبت به شما پيدا كنم كاري را كه خواسته بودم انجام داديد. باز هم دست عده ي زيادي از دانشجوها به علامت اعتراض بالا رفت. يكي از آنها پس از كسب اجازه گفت: ممكن است بسياري از ما به خاطر احتراميكه به شما ميگذاريم خواسته ي شما را برآورده كرده باشيم. دانشجوي ديگري گفت : ممكن است بعضي از ما به خاطر علاقه زيادي كه به شما داريم حرفتان را گوش كرده باشيم و دانشجوي ديگري هم مدعي شد كه بعضي ها هم ممكن است به خاطر اعتمادي كه به شما ـ به لحاظ موقعيت علميتان ـ دارند به خواسته ي شما عمل كرده باشند. استاد پرسيد آيا دليل ديگري هم به نظرتان ميرسد؟ كسي چيزي نگفت. استاد ادامه داد:به اين ترتيب شما به يكي از اين دلايل كارهايي را كه خواسته بودم انجام داديد :1- ترسيدن از من2- علاقه داشتن به من3- احترام گذاشتن به من4- اعتماد كردن به مناما بايد بدانيد كه اينها همگي ابزارهايي بودند كه من در اختيار داشتم تا شما را وادار كنم كاري را انجام دهيد كه خودتان هيچ تصميمي از قبل براي انجام آن نداشتيد. مهم نيست كه اين كار به نفع شما بود يا به ضررتان ويا اينكه تاثيري به حالتان نداشت مهم اين است كه شما تصميم به انجام اين كار نگرفته بوديد و من با استفاده از ابزارهايي كه در اختيار داشتم شما را مجبور به اين كار كردم و اين يعني ديكتاتوري[font=Tahoma].خيلي ها معتقدند كه معلم در كلاس بايد ديكتاتوري كند تا بتواند نتيجه مطلوبي از كارش بگيرد. اگر واقعا كار معلم در كلاس با ديكتاتوري پيش ميرود معلم موفق تر كسي است كه ديكتاتوري اش از نوع دوم - و در شكلهاي ايده آل تر , از نوع سوم يا چهارم - باشد.